ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت درگذشت آیتالله امینی
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی، درگذشت عالم مجاهد و انقلابی مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ ابراهیم امینی را تسلیت گفتند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالم مجاهد و پارسا مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ ابراهیم امینی رضواناللهعلیه را به حوزه مبارک قم و فضلا و علاقهمندان و مستفیدان از آثار قلمی آن مرحوم و بویژه خاندان مکرّم ایشان تسلیت عرض میکنم. عمر بابرکت این عالم بزرگوار یکسره در راه علم و کسب و نشر معارف اسلامی و نیز مجاهدت سیاسی و اجتماعی و حضور فعال در مناصب رسمی نظام جمهوری اسلامی همچون امامت جمعه و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت و مجامع تصمیمگیر حوزوی، مصروف گردیده است، همچنان که سلوک فردی ایشان نمونه چشمنوازی از پارسایی و پرهیزگاری و بیاعتنایی به جاذبههای مادی را مجسم ساخته است. رحمت خدا بر این روحانی انقلابی و صادق و مجاهد باد. از خداوند متعال مغفرت و رضوان الهی برای ایشان مسألت میکنم.
فقدان روحانی معتدل
آیتالله ابراهیم امینی شامگاه جمعه ۵ اردیبهشت در سن 95 سالگی پس از تحمل یک دوره بیماری در قم چشم از جهان فروبست و دعوت حق را لبیک گفت. روحانی ساده زیستی که در سپهر سیاسی ایران از جمله چهرههای میانهرو، روشنبین و میانجی بهشمار میآمد و در دوران بر عهده داشتن مسئولیتهایی چون نایب رئیسی اسبق مجلس خبرگان رهبری، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، امامت جمعه پیشین شهر قم و عضویت در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بارها استقلال فکری و عملی خود را در تصمیمها و موضعگیریهای خود نشان داد. ویژگیهایی که نه فقط در پیامهای تسلیت مقامهای رسمی مورد اشاره قرار گرفت که در واکنش کاربران شبکههای اجتماعی به این فقدان نیز بازتاب داشت.
به گزارش « ایران»، پیامهای جداگانهای روز گذشته از سوی مقامات عالی کشور و رؤسای سه قوه، سید حسن خمینی یادگار امام، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری، آیتالله احمد جنتی رئیس مجلس خبرگان رهبری و دبیر شورای نگهبان، سید محمد خاتمی رئیس جمهوری اسبق، آیتالله صادق آملی لاریجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آیتالله علیرضا اعرافی مدیر حوزههای علمیه قم، محمود واعظی رئیس دفتر رئیسجمهوری، علی اکبرولایتی مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل، محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید مجلس، سرلشکر پاسدار محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه، سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و...در تسلیت سوگ آیتالله امینی منتشر شد.
پیامهایی که در آنها با تعابیری همچون عالم پارسا، فقیه روشنبین، دوراندیش و مستقل، مجاهد نستوه و عالم وارسته، اسوه اخلاق و تقوا، حقگو و صادق در گفتار و معتدل و مخلص در عمل از او که یار دیرین و مورد وثوق حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بود یاد شد. ابراهیم حاج امینی نجف آبادی مشهور به ابراهیم امینی در سال ۱۳۰۴ در شهرستان نجف آباد به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات ابتدایی در زادگاهش برای تحصیل علوم دینی راهی اصفهان و سپس قم شد و در این هجرت از محضر درس علمای نام آشنای بسیاری همچون آیتالله بروجردی و علامه طباطبایی بهره جست. او در دروس اخلاق و خارج فقه و خارج اصول در زمره شاگردان امام(ره) بود و در عین حال از یاران استاد خود در مبارزات انقلابی اش به شمار میرفت. آیتالله امینی در انتخابات دوره چهارم مجلس خبرگان شرکت نداشت اما در دوره پنجم بهعنوان یکی از چهرههای نزدیک به آیتالله هاشمی رفسنجانی خود را در معرض رأی مردم قرار داد و انتخاب شد. او خود در توصیف رویکرد سیاسی اش اینگونه گفته بود: «در طول فعالیت هاى سیاسى، اجتماعى، چه در جامعه مدرسین یا غیر آن، همواره فردى آزاد و معتدل بودهام و سعى کردهام از مرز حق تجاوز نکنم، از افراط و تفریطها و گروه گرایىها و جناح بازىها خوددارى کردهام. در تعریف و تمجید یا انتقاد از شخصیتهاى روحانى و سیاسى نیز سعى کردهام از مرز حق تجاوز نکنم.» حال پس از عمری مجاهده پیکر این عضو فقید مجلس خبرگان رهبری امروز یکشنبه در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده میشود. خانواده مرحوم آیتالله امینی تأکید کردهاند که با هدف رعایت فاصله اجتماعی در این ایام دشوار کرونایی، مراسم آیتالله امینی بهصورت عمومی برگزار نخواهد شد.
درگذشت عالم مجاهد و پارسا مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ ابراهیم امینی رضواناللهعلیه را به حوزه مبارک قم و فضلا و علاقهمندان و مستفیدان از آثار قلمی آن مرحوم و بویژه خاندان مکرّم ایشان تسلیت عرض میکنم. عمر بابرکت این عالم بزرگوار یکسره در راه علم و کسب و نشر معارف اسلامی و نیز مجاهدت سیاسی و اجتماعی و حضور فعال در مناصب رسمی نظام جمهوری اسلامی همچون امامت جمعه و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت و مجامع تصمیمگیر حوزوی، مصروف گردیده است، همچنان که سلوک فردی ایشان نمونه چشمنوازی از پارسایی و پرهیزگاری و بیاعتنایی به جاذبههای مادی را مجسم ساخته است. رحمت خدا بر این روحانی انقلابی و صادق و مجاهد باد. از خداوند متعال مغفرت و رضوان الهی برای ایشان مسألت میکنم.
فقدان روحانی معتدل
آیتالله ابراهیم امینی شامگاه جمعه ۵ اردیبهشت در سن 95 سالگی پس از تحمل یک دوره بیماری در قم چشم از جهان فروبست و دعوت حق را لبیک گفت. روحانی ساده زیستی که در سپهر سیاسی ایران از جمله چهرههای میانهرو، روشنبین و میانجی بهشمار میآمد و در دوران بر عهده داشتن مسئولیتهایی چون نایب رئیسی اسبق مجلس خبرگان رهبری، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، امامت جمعه پیشین شهر قم و عضویت در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بارها استقلال فکری و عملی خود را در تصمیمها و موضعگیریهای خود نشان داد. ویژگیهایی که نه فقط در پیامهای تسلیت مقامهای رسمی مورد اشاره قرار گرفت که در واکنش کاربران شبکههای اجتماعی به این فقدان نیز بازتاب داشت.
به گزارش « ایران»، پیامهای جداگانهای روز گذشته از سوی مقامات عالی کشور و رؤسای سه قوه، سید حسن خمینی یادگار امام، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری، آیتالله احمد جنتی رئیس مجلس خبرگان رهبری و دبیر شورای نگهبان، سید محمد خاتمی رئیس جمهوری اسبق، آیتالله صادق آملی لاریجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آیتالله علیرضا اعرافی مدیر حوزههای علمیه قم، محمود واعظی رئیس دفتر رئیسجمهوری، علی اکبرولایتی مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل، محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید مجلس، سرلشکر پاسدار محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه، سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و...در تسلیت سوگ آیتالله امینی منتشر شد.
پیامهایی که در آنها با تعابیری همچون عالم پارسا، فقیه روشنبین، دوراندیش و مستقل، مجاهد نستوه و عالم وارسته، اسوه اخلاق و تقوا، حقگو و صادق در گفتار و معتدل و مخلص در عمل از او که یار دیرین و مورد وثوق حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بود یاد شد. ابراهیم حاج امینی نجف آبادی مشهور به ابراهیم امینی در سال ۱۳۰۴ در شهرستان نجف آباد به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات ابتدایی در زادگاهش برای تحصیل علوم دینی راهی اصفهان و سپس قم شد و در این هجرت از محضر درس علمای نام آشنای بسیاری همچون آیتالله بروجردی و علامه طباطبایی بهره جست. او در دروس اخلاق و خارج فقه و خارج اصول در زمره شاگردان امام(ره) بود و در عین حال از یاران استاد خود در مبارزات انقلابی اش به شمار میرفت. آیتالله امینی در انتخابات دوره چهارم مجلس خبرگان شرکت نداشت اما در دوره پنجم بهعنوان یکی از چهرههای نزدیک به آیتالله هاشمی رفسنجانی خود را در معرض رأی مردم قرار داد و انتخاب شد. او خود در توصیف رویکرد سیاسی اش اینگونه گفته بود: «در طول فعالیت هاى سیاسى، اجتماعى، چه در جامعه مدرسین یا غیر آن، همواره فردى آزاد و معتدل بودهام و سعى کردهام از مرز حق تجاوز نکنم، از افراط و تفریطها و گروه گرایىها و جناح بازىها خوددارى کردهام. در تعریف و تمجید یا انتقاد از شخصیتهاى روحانى و سیاسى نیز سعى کردهام از مرز حق تجاوز نکنم.» حال پس از عمری مجاهده پیکر این عضو فقید مجلس خبرگان رهبری امروز یکشنبه در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده میشود. خانواده مرحوم آیتالله امینی تأکید کردهاند که با هدف رعایت فاصله اجتماعی در این ایام دشوار کرونایی، مراسم آیتالله امینی بهصورت عمومی برگزار نخواهد شد.
یادداشتی ازعلی اصغر سید آبادی در سوگ سوسن طاقدیس، نویسنده شوخ طبع کودکان
او را با صراحت و شوخطبعیاش به یاد میآورم
علی اصغر
سید آبادی
مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور برنامهریزی
سوسن طاقدیس بهتازگی از دنیای قصهگویی کودکان بدرود حیات گفته است. او را که نویسنده کودک است، اهل قلم و ادب به خوبی میشناسند. غم فراق او برای جامعه ادبی کشور بسی سنگین است؛ برای آنهایی که ادبیات کودک را به تبلور رساندند. آنهایی که عمرشان را برای بلوغ فکری و بالندگی نسل آینده کشور سپری کردند.
سوسن طاقدیس را سالهاست میشناسم. قصههایش را خواندهام. با او در نشستهای قصهخوانی بودهام. دوره اول و دوم انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با او همکاری نزدیک داشتم، اما هیچ گاه به او آن قدر نزدیک نبودم که بدانم پشت این شوخ طبعی و صراحتی که بهخاطر آن شوخ طبعی از گزندگی اش کاسته میشد، چه رنجی پنهان است. من ندیده بودم از رنجهایش حرف بزند و غر بزند. در این سالها که بیماری امانش را بریده بود، باز هم اگر جایی بود، با همان شوخ طبعی بود.
این جور چیزها را در همه سوگنوشتهها البته میتوان یافت. وقتی آدمها میمیرند، آشناتر میشوند، اما سوسن طاقدیس یک سال پیش برای من آشناتر شد. وقتی زندگینامهاش را برای پروژه پرونده بینالمللی نویسندگان، یک نفس خواندم، زندگینامهای که هنوز فکر میکنم منتشر نشده باشد. در این پروژه ۱۰ نویسنده به پیشنهاد نهادهایی مانند مرکز مطالعات ادبیات کودک، شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان انتخاب شده بودند و گزارشی از زندگی حرفهای آنان تهیه شده بود. سوسن طاقدیس یکی از این ۱۰ نویسنده بود که زندگینامهاش با همه فرق داشت. صراحت و شوخ طبعی همیشگیاش در آن زندگینامه هم بود. او از زندگیاش گفته بود و دوست جوانی نوشته و تنظیم کرده بود. نمیدانستم که چرا آن همه خرده آگاهی از زندگیاش را روی دایره ریخته است، خردههایی که جزو رازهای مگوی بسیاری از ماست، اما دقیقاً همانها، همان آگاهیها بود که او را به ما میشناساند و به درد نویسندگان جوانتر میخورد که نشان میداد نوشتن چه ارزشی در زندگی او دارد و برای نوشتن چه رنجی کشیده و تا کجاها پیش رفته است و از چه چیزها گذشته است تا بتواند بنویسد. در نشست رونمایی آن پروندهها کم حرف بود، از آن خندهها و شوخ طبعیها دیگر خبری نبود. چهرهاش گرفته بود. گفتم: خانم طاقدیس! زندگی شما یک رمان جذاب نوجوان است، اسمش را هم بگذارید دختری که بهخاطر نویسنده شدن از خانه فرار کرد. خندید و تشکر کرد. حتی نگفت خستهام، اما خسته بود، مثل کسی که تمام عمر دویده باشد.
سید آبادی
مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور برنامهریزی
سوسن طاقدیس بهتازگی از دنیای قصهگویی کودکان بدرود حیات گفته است. او را که نویسنده کودک است، اهل قلم و ادب به خوبی میشناسند. غم فراق او برای جامعه ادبی کشور بسی سنگین است؛ برای آنهایی که ادبیات کودک را به تبلور رساندند. آنهایی که عمرشان را برای بلوغ فکری و بالندگی نسل آینده کشور سپری کردند.
سوسن طاقدیس را سالهاست میشناسم. قصههایش را خواندهام. با او در نشستهای قصهخوانی بودهام. دوره اول و دوم انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با او همکاری نزدیک داشتم، اما هیچ گاه به او آن قدر نزدیک نبودم که بدانم پشت این شوخ طبعی و صراحتی که بهخاطر آن شوخ طبعی از گزندگی اش کاسته میشد، چه رنجی پنهان است. من ندیده بودم از رنجهایش حرف بزند و غر بزند. در این سالها که بیماری امانش را بریده بود، باز هم اگر جایی بود، با همان شوخ طبعی بود.
این جور چیزها را در همه سوگنوشتهها البته میتوان یافت. وقتی آدمها میمیرند، آشناتر میشوند، اما سوسن طاقدیس یک سال پیش برای من آشناتر شد. وقتی زندگینامهاش را برای پروژه پرونده بینالمللی نویسندگان، یک نفس خواندم، زندگینامهای که هنوز فکر میکنم منتشر نشده باشد. در این پروژه ۱۰ نویسنده به پیشنهاد نهادهایی مانند مرکز مطالعات ادبیات کودک، شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان انتخاب شده بودند و گزارشی از زندگی حرفهای آنان تهیه شده بود. سوسن طاقدیس یکی از این ۱۰ نویسنده بود که زندگینامهاش با همه فرق داشت. صراحت و شوخ طبعی همیشگیاش در آن زندگینامه هم بود. او از زندگیاش گفته بود و دوست جوانی نوشته و تنظیم کرده بود. نمیدانستم که چرا آن همه خرده آگاهی از زندگیاش را روی دایره ریخته است، خردههایی که جزو رازهای مگوی بسیاری از ماست، اما دقیقاً همانها، همان آگاهیها بود که او را به ما میشناساند و به درد نویسندگان جوانتر میخورد که نشان میداد نوشتن چه ارزشی در زندگی او دارد و برای نوشتن چه رنجی کشیده و تا کجاها پیش رفته است و از چه چیزها گذشته است تا بتواند بنویسد. در نشست رونمایی آن پروندهها کم حرف بود، از آن خندهها و شوخ طبعیها دیگر خبری نبود. چهرهاش گرفته بود. گفتم: خانم طاقدیس! زندگی شما یک رمان جذاب نوجوان است، اسمش را هم بگذارید دختری که بهخاطر نویسنده شدن از خانه فرار کرد. خندید و تشکر کرد. حتی نگفت خستهام، اما خسته بود، مثل کسی که تمام عمر دویده باشد.
معاون نظارت و برنامهریزی نظام پزشکی در گفتوگو با «ایران» از وضعیت مطبها میگوید
کاهش60 درصدی مراجعه بیماران سرپایی به مطبها
فریبا خان احمدی
خبرنگار
بخشنامه اخیر وزارت بهداشت مبنی بر الزام پزشکان به رعایت دستورالعملهای بهداشتی پیشگیری از ابتلا به کرونا در مطبها هم نتوانست پای بیماران را به مراکز درمان سرپایی در سطح شهرها باز کند. چرا که مردم از ترس آلوده شدن به ویروس کرونا حاضر نیستند به مطبها مراجعه کنند. رصدهای سازمان نظام پزشکی نشان میدهد، مراجعه بیماران سرپایی به مطبها بهطور چشمگیری کم شده و در برخی استانها مراجعه ضروری به متخصصهای قلب و عروق، زنان و زایمان به میزان 60 درصد کاهش یافته است. آنطور که پزشکان متخصص در گفتوگو با «ایران» میگویند، هراس از مراجعه به مطبها موجب شده بیماران قلبی زمانی به پزشکان مراجعه کنند که کار از کار گذشته است. این در حالی است که هنوز هم بیماریهای قلبی در رتبه نخست مرگ و میر قرار دارند و دومین علت مرگ در ایران کرونا است. اگرچه معاونت درمان وزارت بهداشت از حدود دو هفته پیش پروتکلهای بهداشتی را به مطبها ابلاغ کرده تا پزشکان با رعایت دستورالعملهای بهداشتی بیماران سرپایی را در محیط ایمن تری پذیرش کنند اما همچنان آمار مراجعه بیماران به مطبها شیب نزولی دارد.
دکتر محمدجهانگیری معاون نظارت و برنامهریزی نظام پزشکی درباره بازگشایی مطبهای سرپایی به «ایران» میگوید: همزمان با شروع اپیدمی کرونا، مطبها و درمانگاهها بویژه در شهرستانها بار مراجعه اصلی خدمات سرپایی را بر دوش کشیدند. به هر حال بسیاری از بیماریها را نمیتوان پیگیری نکرد. ما با بیماران قلبی، دیابت و فشار خون سر و کار داشتیم که همه باید در مطبها درمان میشدند. در شهرستانها عمده بار اصلی بر دوش پزشکان عمومی بود اما بهدلیل آنکه وسایل حفاظتی در روزهای اول شیوع کرونا در مطبها بسیار کم بود مردم کمتر مراجعه میکردند و برخی پزشکان در روز 1تا 3مریض داشتند.وی با بیان اینکه وزارت بهداشت پروتکلهای بهداشتی مطبها را بیستم فروردین ابلاغ کرد، میافزاید: در شهرستانهایی که کرونا شیوع بالایی دارد پروتکلها سختترند و خدمات غیرضروری در برخی شهرستانها انجام نمیشود. مثلاً اگر فرد مبتلا به واریس نیاز به تزریق داشته باشد تزریقات را باید یک ماه بعد انجام دهد همچنین انجام خدمات زیبایی هم بستگی به شیوع کرونا در هر شهری متفاوت است.او اظهار میدارد: همه پزشکها با هزینه آزاد تجهیزات حفاظتی مطبها را تهیه میکنند. اخیراً وزارت بهداشت35 هزار بسته تجهیزات حفاظتی را بهعنوان سهمیه مطبها در نظر گرفته و سازمان نظام پزشکی این سهمیهها را در اختیار مطبها قرار میدهد.
جهانگیری با بیان اینکه تهیه این بستهها مشروط به پرداخت وجه از سوی پزشکان است، میگوید: پزشکان وضعیت اقتصاد کشور را میدانند و بابت پرداخت وجه برای تجهیزات حفاظتی گلهای ندارند اما مشکل توزیع بموقع این بستهها است تا هم بیماران و هم پزشکان در معرض آلودگی قرار نگیرند.
دکتر جهانگیری درباره اینکه تأمین وسایل حفاظتی از قبیل مواد ضدعفونیکننده و ماسک و لباس چقدر برای بخش خصوصی هزینه در پی دارد، اظهار میدارد:اجرای پروتکلهای بهداشتی در بخش خصوصی به ازای هر یک تخت، 200هزارتومان هزینه دارد بنابراین در مطبها نیز همین وضعیت برقراراست. پزشکان مجبورند برای جلوگیری از انتشار ویروس چند بار در روز مطبها را با مواد ضدعفونی شست و شو دهند.معاون نظارت وبرنامهریزی سازمان نظام پزشکی در ادامه میگوید: استفاده از ماسک و دستکش هم برای بیمار و هم پزشک در مطبها اجباری است به هر حال ممکن است بیمار بدون علامت به مطب مراجعه کند. البته فاصله یک و نیم متری بین بیماران و همچنین پزشک و بیمار باید رعایت شود. همچنین باید حداکثر در سالن انتظار 5 نفر حضور داشته باشند و بقیه بیماران نباید وارد سالن شوند. ضمناً ضروری است در اتاق پزشک تهویه مناسب تعبیه شود یا اینکه پنجرهها باز باشد. ملحفههای تختها هم باید مدام تعویض شود. همچنین صندلیها با مواد ضدعفونیکننده گندزدایی شوند علاوه بر این مطبها هم باید هر شب ضدعفونی شده و برای روز بعد آماده شوند. البته باید بگویم که رعایت این پروتکلها ریسک ابتلا در مطبها را به صفر نمیرساند اما احتمال ابتلا شدن را کاهش میدهد.
او در پاسخ به اینکه میزان مراجعه مردم به مطبها بهدلیل ترس از ابتلا به کرونا چند درصد کاهش یافته است، میگوید، در برخی استانها بین 50 تا 60 درصد مراجعه ضروری به متخصصان قلب و عروق و زنان کاهش یافته است. پزشکانی که وقتهای 4 ماهه برای بیماران میدادند به تعداد بسیار اندکی مراجعهکننده دارند اگرچه برخی از بیماران با توجه شرایط جسمانیشان به خدمات ضروری نیاز دارند ولی مراجعه نمیکنند.جهانگیری درادامه میافزاید: هنوز آمار مراجعه بیماران به مطبها کاهشی است و توقع نداریم طی دو ماه آینده این وضعیت به حالت عادی برگردد.او درباره اینکه استفاده از تله مدیسین (پزشکی از دور) که وزیر بهداشت نیز به آن تأکید دارند چقدر به حل مشکلات بیماران بخش سرپایی کمک میکند، میگوید:پروتکلها و زیرساختهای مربوط به تله مدیسین از سوی وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی، سازمانهای بیمهگر و بخش خصوصی انجام شده ولی واقعیت این است که این برنامه نیازمند پرونده الکترونیک سلامت و نسخهنویسی الکترونیکی است که از لحاظ فرآیندی مشکلاتی را در اجرا به دنبال دارد البته در حال حاضر یک سری از مشکلات نسخهنویسی الکترونیکی رفع شده و برخی فرآیندهای آن تست شده است.
وی با بیان اینکه تله مدیسین شامل ویزیت و مشاوره از راه دور است، گفت: در روزهای کرونایی نیز پزشکان از طریق برخی اپلیکیشنها مشاورههای تلفنی به بیمارانشان ارائه میدادند ولی ویزیت از راه دور باید در بستر نسخهنویسی الکترونیکی انجام شود به شرط اینکه بیمار قبلاً مراجعه حضوری به پزشکش داشته باشد و از لحاظ بیماریهای فشار خون و دیابت بررسی شود همچنین باید تجویزهای مربوط به بیماری در سامانهای ثبت شود و مکانیسم پرداخت ویزیت از راه دور نیز تعیین شود البته در این زمینه باید بحث حفظ اسرار بیمار و امنیت حفاظت اطلاعات فردی نیز در نظر گرفته شود. جهانگیری، از افزایش 25 درصدی تعرفه خدمات پزشکی در سال 99 خبر میدهد و عنوان میکند: انتظار این است سازمانهای بیمهگر افزایش تعرفهها را حمایت کنند چرا که مردم دو ماه مراجعه به بخش خصوصی نداشتند یک ماه دیگر هم وضعیت همین است و 25 درصد حق بیمهشان را بدون ایجاد بار هزینه در بخش خصوصی پرداخت کردهاند برای همین اصرارمان این است بخش عمده تعرفه پیشنهادی را بیمهها پوشش دهند تا به مردم فشار نیاید. به هرحال هزینه سلامت در جهان افزایش پیدا کرده و در ایران نیز وضعیت غیر از این نیست.
بیماران قلبی با وضعیت حاد به بیمارستانها میآیند
دکتر مسعود اسلامی متخصص قلب و عروق معتقد است، برخی بیماران قلبی نیاز به خدمات ضروری دارند و اگرچه متخصصهای قلب مطبها را در روزهای پیک کرونا تعطیل نکرده بودند و معتقدم حتی اگر یک مریض هم مراجعه کند باید جوابگو باشم اما بهطور مشخص بعد از اعلام رسمی کرونا مراجعه به مطبها و بخش خصوصی به شدت کاهش پیدا کرد.دکتر اسلامی میافزاید: در دو ماه گذشته میزان مراجعات بیماران غیرکرونایی و بیمارانی که مشکل عروق کرونری یا دریچه قلب داشتند، 50 درصد کاهش پیدا کرد بیماران ترس داشتند در مطبها و بیمارستان آلوده شوند اگرچه از همان ابتدا نکات بهداشت فردی و ضدعفونی مطبها را انجام میدهیم اما هنوز این ترس در مردم وجود دارد و مراجعه نمیکنند. در شلوغترین مطبها بیش از 50 درصد مراجعات کم شده در بیمارستانها نیز میزان بستری بیماران غیر کرونایی مانند بیماران دارای مشکل عروقی بسیار کم شده است. خانوادهها بعد از آنکه وضعیت بیمار به شدت وخیم میشود مریض بدحال را به بیمارستان میآورند مریض از ترس ابتلا به کرونا به مطب مراجعه نمیکند اما بیماری قلبی بیمار را از پا در میآورد. برای همین بسیاری از مریضها در خانواده فوت میکنند یا اینکه مراجعهها به قدری دیرهنگام صورت میگیرد که کار از کار گذشته و پزشک مجبور است بیمار را احیا کند و این بسیار خطرناک و نیازمند آگاهی است.او با بیان اینکه بسیاری از بیماریها از قبیل سرطانها و برخی بیماریهای قلبی از کرونا خطرناک ترند عنوان میکند: مطبها اگر نکات بهداشتی را رعایت کنند محیط امنی را برای بیمار ایجاد میکنند هر چند موج کرونا کاهش پیدا کرده اما از بین نمیرود و ماهها با ما خواهد بود. مریضها و پزشکان باید یاد بگیرند چطور با این بیماری کنار بیایند تا میزان مرگ و میر در رابطه با سایر بیماریها کم شود.
بهگفته این متخصص قلب، بیماریهای قلبی و عروقی همچنان و با وجود ایپدمی کرونا رتبه اول مرگ و میر را دارند دومین علت مرگ و میر کرونا و سوم سرطانها و بعد هم تصادفات و تروما است بنابراین آگاهی دادن به بیمار و ایجاد محیط امن و مساعد مهم است.
به اعتقاد دکتر اسلامی ترس و هراس مردم از مراجعه به مطبها به قدری عمیق است که با بخشنامه هم از بین نمیرود و این مسأله نیازمند گذشت زمان است تا بتدریج ترس مردم از بین برود با این حال اگر درصد کاهشی روند ابتلا به کرونا در کشور ادامه پیدا کند و به حداقل ثابت برسد برای اینکه میزان مراجعات مطبها و بخش خصوصی به 70 تا 80 درصد روزهای قبل کرونا برگردد تا آخر خرداد ماه طول خواهد کشید.
بـرش
خانوادهها، کودکانشان را به مطب متخصصین اطفال نمیبرند
دکتر فرید ایمانزاده فوق تخصص کودکان و رئیس بخش بیمارستان مفید هم با اشاره به افزایش هزینههای مطبها ناشی از اجرای پروتکلهای بهداشتی مقابله با کرونا میگوید: بار مالی مطبها بهدلیل هزینه بالای مواد ضدعفونی و شست و سوی مستمر مطبها بالا رفته است و پزشک باید هزینه این اقدامات را از جیبش پرداخت کند. او میگوید: خانوادهها از ترس ابتلا به کرونا فرزندانشان را به مطبها نمیآورند و میزان بار مراجعه بسیار کم شده است. البته بعضی وقتها با مشاوره تلفنی کار بیماران را راه میاندازیم، بعضی وقتها هم خانوادهها بدون همراه داشتن فرزندشان برای پیگیری نسخه دارویی به مطب میآیند ولی بهطور کلی ویزیت کودکان در مطب بسیار کاهش پیدا کرده است. بهگفته دکتر ایمانزاده، اگرچه پروتکلهای وزارت بهداشت مطبها را ملزم به رعایت نکات بهداشتی میکند اما ترس مردم چیزی نیست که با این پروتکلها از بین برود.
خبرنگار
بخشنامه اخیر وزارت بهداشت مبنی بر الزام پزشکان به رعایت دستورالعملهای بهداشتی پیشگیری از ابتلا به کرونا در مطبها هم نتوانست پای بیماران را به مراکز درمان سرپایی در سطح شهرها باز کند. چرا که مردم از ترس آلوده شدن به ویروس کرونا حاضر نیستند به مطبها مراجعه کنند. رصدهای سازمان نظام پزشکی نشان میدهد، مراجعه بیماران سرپایی به مطبها بهطور چشمگیری کم شده و در برخی استانها مراجعه ضروری به متخصصهای قلب و عروق، زنان و زایمان به میزان 60 درصد کاهش یافته است. آنطور که پزشکان متخصص در گفتوگو با «ایران» میگویند، هراس از مراجعه به مطبها موجب شده بیماران قلبی زمانی به پزشکان مراجعه کنند که کار از کار گذشته است. این در حالی است که هنوز هم بیماریهای قلبی در رتبه نخست مرگ و میر قرار دارند و دومین علت مرگ در ایران کرونا است. اگرچه معاونت درمان وزارت بهداشت از حدود دو هفته پیش پروتکلهای بهداشتی را به مطبها ابلاغ کرده تا پزشکان با رعایت دستورالعملهای بهداشتی بیماران سرپایی را در محیط ایمن تری پذیرش کنند اما همچنان آمار مراجعه بیماران به مطبها شیب نزولی دارد.
دکتر محمدجهانگیری معاون نظارت و برنامهریزی نظام پزشکی درباره بازگشایی مطبهای سرپایی به «ایران» میگوید: همزمان با شروع اپیدمی کرونا، مطبها و درمانگاهها بویژه در شهرستانها بار مراجعه اصلی خدمات سرپایی را بر دوش کشیدند. به هر حال بسیاری از بیماریها را نمیتوان پیگیری نکرد. ما با بیماران قلبی، دیابت و فشار خون سر و کار داشتیم که همه باید در مطبها درمان میشدند. در شهرستانها عمده بار اصلی بر دوش پزشکان عمومی بود اما بهدلیل آنکه وسایل حفاظتی در روزهای اول شیوع کرونا در مطبها بسیار کم بود مردم کمتر مراجعه میکردند و برخی پزشکان در روز 1تا 3مریض داشتند.وی با بیان اینکه وزارت بهداشت پروتکلهای بهداشتی مطبها را بیستم فروردین ابلاغ کرد، میافزاید: در شهرستانهایی که کرونا شیوع بالایی دارد پروتکلها سختترند و خدمات غیرضروری در برخی شهرستانها انجام نمیشود. مثلاً اگر فرد مبتلا به واریس نیاز به تزریق داشته باشد تزریقات را باید یک ماه بعد انجام دهد همچنین انجام خدمات زیبایی هم بستگی به شیوع کرونا در هر شهری متفاوت است.او اظهار میدارد: همه پزشکها با هزینه آزاد تجهیزات حفاظتی مطبها را تهیه میکنند. اخیراً وزارت بهداشت35 هزار بسته تجهیزات حفاظتی را بهعنوان سهمیه مطبها در نظر گرفته و سازمان نظام پزشکی این سهمیهها را در اختیار مطبها قرار میدهد.
جهانگیری با بیان اینکه تهیه این بستهها مشروط به پرداخت وجه از سوی پزشکان است، میگوید: پزشکان وضعیت اقتصاد کشور را میدانند و بابت پرداخت وجه برای تجهیزات حفاظتی گلهای ندارند اما مشکل توزیع بموقع این بستهها است تا هم بیماران و هم پزشکان در معرض آلودگی قرار نگیرند.
دکتر جهانگیری درباره اینکه تأمین وسایل حفاظتی از قبیل مواد ضدعفونیکننده و ماسک و لباس چقدر برای بخش خصوصی هزینه در پی دارد، اظهار میدارد:اجرای پروتکلهای بهداشتی در بخش خصوصی به ازای هر یک تخت، 200هزارتومان هزینه دارد بنابراین در مطبها نیز همین وضعیت برقراراست. پزشکان مجبورند برای جلوگیری از انتشار ویروس چند بار در روز مطبها را با مواد ضدعفونی شست و شو دهند.معاون نظارت وبرنامهریزی سازمان نظام پزشکی در ادامه میگوید: استفاده از ماسک و دستکش هم برای بیمار و هم پزشک در مطبها اجباری است به هر حال ممکن است بیمار بدون علامت به مطب مراجعه کند. البته فاصله یک و نیم متری بین بیماران و همچنین پزشک و بیمار باید رعایت شود. همچنین باید حداکثر در سالن انتظار 5 نفر حضور داشته باشند و بقیه بیماران نباید وارد سالن شوند. ضمناً ضروری است در اتاق پزشک تهویه مناسب تعبیه شود یا اینکه پنجرهها باز باشد. ملحفههای تختها هم باید مدام تعویض شود. همچنین صندلیها با مواد ضدعفونیکننده گندزدایی شوند علاوه بر این مطبها هم باید هر شب ضدعفونی شده و برای روز بعد آماده شوند. البته باید بگویم که رعایت این پروتکلها ریسک ابتلا در مطبها را به صفر نمیرساند اما احتمال ابتلا شدن را کاهش میدهد.
او در پاسخ به اینکه میزان مراجعه مردم به مطبها بهدلیل ترس از ابتلا به کرونا چند درصد کاهش یافته است، میگوید، در برخی استانها بین 50 تا 60 درصد مراجعه ضروری به متخصصان قلب و عروق و زنان کاهش یافته است. پزشکانی که وقتهای 4 ماهه برای بیماران میدادند به تعداد بسیار اندکی مراجعهکننده دارند اگرچه برخی از بیماران با توجه شرایط جسمانیشان به خدمات ضروری نیاز دارند ولی مراجعه نمیکنند.جهانگیری درادامه میافزاید: هنوز آمار مراجعه بیماران به مطبها کاهشی است و توقع نداریم طی دو ماه آینده این وضعیت به حالت عادی برگردد.او درباره اینکه استفاده از تله مدیسین (پزشکی از دور) که وزیر بهداشت نیز به آن تأکید دارند چقدر به حل مشکلات بیماران بخش سرپایی کمک میکند، میگوید:پروتکلها و زیرساختهای مربوط به تله مدیسین از سوی وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی، سازمانهای بیمهگر و بخش خصوصی انجام شده ولی واقعیت این است که این برنامه نیازمند پرونده الکترونیک سلامت و نسخهنویسی الکترونیکی است که از لحاظ فرآیندی مشکلاتی را در اجرا به دنبال دارد البته در حال حاضر یک سری از مشکلات نسخهنویسی الکترونیکی رفع شده و برخی فرآیندهای آن تست شده است.
وی با بیان اینکه تله مدیسین شامل ویزیت و مشاوره از راه دور است، گفت: در روزهای کرونایی نیز پزشکان از طریق برخی اپلیکیشنها مشاورههای تلفنی به بیمارانشان ارائه میدادند ولی ویزیت از راه دور باید در بستر نسخهنویسی الکترونیکی انجام شود به شرط اینکه بیمار قبلاً مراجعه حضوری به پزشکش داشته باشد و از لحاظ بیماریهای فشار خون و دیابت بررسی شود همچنین باید تجویزهای مربوط به بیماری در سامانهای ثبت شود و مکانیسم پرداخت ویزیت از راه دور نیز تعیین شود البته در این زمینه باید بحث حفظ اسرار بیمار و امنیت حفاظت اطلاعات فردی نیز در نظر گرفته شود. جهانگیری، از افزایش 25 درصدی تعرفه خدمات پزشکی در سال 99 خبر میدهد و عنوان میکند: انتظار این است سازمانهای بیمهگر افزایش تعرفهها را حمایت کنند چرا که مردم دو ماه مراجعه به بخش خصوصی نداشتند یک ماه دیگر هم وضعیت همین است و 25 درصد حق بیمهشان را بدون ایجاد بار هزینه در بخش خصوصی پرداخت کردهاند برای همین اصرارمان این است بخش عمده تعرفه پیشنهادی را بیمهها پوشش دهند تا به مردم فشار نیاید. به هرحال هزینه سلامت در جهان افزایش پیدا کرده و در ایران نیز وضعیت غیر از این نیست.
بیماران قلبی با وضعیت حاد به بیمارستانها میآیند
دکتر مسعود اسلامی متخصص قلب و عروق معتقد است، برخی بیماران قلبی نیاز به خدمات ضروری دارند و اگرچه متخصصهای قلب مطبها را در روزهای پیک کرونا تعطیل نکرده بودند و معتقدم حتی اگر یک مریض هم مراجعه کند باید جوابگو باشم اما بهطور مشخص بعد از اعلام رسمی کرونا مراجعه به مطبها و بخش خصوصی به شدت کاهش پیدا کرد.دکتر اسلامی میافزاید: در دو ماه گذشته میزان مراجعات بیماران غیرکرونایی و بیمارانی که مشکل عروق کرونری یا دریچه قلب داشتند، 50 درصد کاهش پیدا کرد بیماران ترس داشتند در مطبها و بیمارستان آلوده شوند اگرچه از همان ابتدا نکات بهداشت فردی و ضدعفونی مطبها را انجام میدهیم اما هنوز این ترس در مردم وجود دارد و مراجعه نمیکنند. در شلوغترین مطبها بیش از 50 درصد مراجعات کم شده در بیمارستانها نیز میزان بستری بیماران غیر کرونایی مانند بیماران دارای مشکل عروقی بسیار کم شده است. خانوادهها بعد از آنکه وضعیت بیمار به شدت وخیم میشود مریض بدحال را به بیمارستان میآورند مریض از ترس ابتلا به کرونا به مطب مراجعه نمیکند اما بیماری قلبی بیمار را از پا در میآورد. برای همین بسیاری از مریضها در خانواده فوت میکنند یا اینکه مراجعهها به قدری دیرهنگام صورت میگیرد که کار از کار گذشته و پزشک مجبور است بیمار را احیا کند و این بسیار خطرناک و نیازمند آگاهی است.او با بیان اینکه بسیاری از بیماریها از قبیل سرطانها و برخی بیماریهای قلبی از کرونا خطرناک ترند عنوان میکند: مطبها اگر نکات بهداشتی را رعایت کنند محیط امنی را برای بیمار ایجاد میکنند هر چند موج کرونا کاهش پیدا کرده اما از بین نمیرود و ماهها با ما خواهد بود. مریضها و پزشکان باید یاد بگیرند چطور با این بیماری کنار بیایند تا میزان مرگ و میر در رابطه با سایر بیماریها کم شود.
بهگفته این متخصص قلب، بیماریهای قلبی و عروقی همچنان و با وجود ایپدمی کرونا رتبه اول مرگ و میر را دارند دومین علت مرگ و میر کرونا و سوم سرطانها و بعد هم تصادفات و تروما است بنابراین آگاهی دادن به بیمار و ایجاد محیط امن و مساعد مهم است.
به اعتقاد دکتر اسلامی ترس و هراس مردم از مراجعه به مطبها به قدری عمیق است که با بخشنامه هم از بین نمیرود و این مسأله نیازمند گذشت زمان است تا بتدریج ترس مردم از بین برود با این حال اگر درصد کاهشی روند ابتلا به کرونا در کشور ادامه پیدا کند و به حداقل ثابت برسد برای اینکه میزان مراجعات مطبها و بخش خصوصی به 70 تا 80 درصد روزهای قبل کرونا برگردد تا آخر خرداد ماه طول خواهد کشید.
بـرش
خانوادهها، کودکانشان را به مطب متخصصین اطفال نمیبرند
دکتر فرید ایمانزاده فوق تخصص کودکان و رئیس بخش بیمارستان مفید هم با اشاره به افزایش هزینههای مطبها ناشی از اجرای پروتکلهای بهداشتی مقابله با کرونا میگوید: بار مالی مطبها بهدلیل هزینه بالای مواد ضدعفونی و شست و سوی مستمر مطبها بالا رفته است و پزشک باید هزینه این اقدامات را از جیبش پرداخت کند. او میگوید: خانوادهها از ترس ابتلا به کرونا فرزندانشان را به مطبها نمیآورند و میزان بار مراجعه بسیار کم شده است. البته بعضی وقتها با مشاوره تلفنی کار بیماران را راه میاندازیم، بعضی وقتها هم خانوادهها بدون همراه داشتن فرزندشان برای پیگیری نسخه دارویی به مطب میآیند ولی بهطور کلی ویزیت کودکان در مطب بسیار کاهش پیدا کرده است. بهگفته دکتر ایمانزاده، اگرچه پروتکلهای وزارت بهداشت مطبها را ملزم به رعایت نکات بهداشتی میکند اما ترس مردم چیزی نیست که با این پروتکلها از بین برود.
روایت کشاورزان و باغداران مازندران از محصول کرونا
میوه شیرین و کام تلخ
محمد معصومیان
گزارش نویس
محسن تقریباً 40 ساله بنظر میرسد بلند قد و قوی هیکل تکیه داده به دیوار مغازه: «10 سالی هست کنار زمین کشاورزی که سود آنچنانی ندارد چند تا گاو نگه میدارم که با کلی وام خریدهام و این دکان لبنیاتی را هم باز کردهام که شیر و ماست و پنیرشان را بفروشم یا بهتر است بگویم میفروختم. اینجا قیامت بود از شلوغی اما حالا میبینی که چه وضعی دارم، پرنده پر نمیزند.»
ماسک را از جلوی دهانش برمیدارد و کلافه ادامه میدهد: «خودم جزو اولین نفراتی بودم که جاده روستا را بستم تا مسافر نیاید. واقعاً اگر هم درآمد قبل را داشتم ولی زن و بچهام مریض میشدند چه فایده داشت؟»واقعیت این است که ویروس کرونا او را هم مثل خیلی از روستاییان این منطقه از مازندران که هر ساله با حضور مسافران درآمد خوبی داشتند و خانه اجاره میدادند و خوراکی میفروختند، عصبی و نگران کرده است. آنها که هر روز شاهد بالا رفتن قیمت اقلام مختلف هستند، از طرفی چشم انتظار تمام شدن بیماری و حضور دوباره گردشگرانند و از طرفی برای گذران امور روزمره از دولت انتظار دارند کمک حالشان باشد.مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی نسبت به فروش نرفتن محصولات کشاورزی و صنایع دستی در بازارهای محلی روستایی هشدار داده است. چراکه با ممنوعیت و محدودیت در رفت و آمد مسافران و گردشگران جدا از کاهش فروش محصولات، صاحبان سکونتگاههای بوم گردی و گردشگری روستایی هم آسیب جدی دیدهاند. از سوی دیگر تعطیلی واحدهای فروش قطعات یدکی خودرو و ماشینآلات کشاورزی هم باعث اختلال در فعالیت روزمره کشاورزان شده است. با همه این اوصاف آنها سلامتی خود را با بستن و ایزوله کردن روستاها تأمین کردند هرچند حالا برای تأمین معیشت در تنگنا هستند.«شیردارکلا» یکی از روستاهایی که همیشه این موقع سال مملو از مسافر بود و هر طرف که چشم میچرخاندی اتومبیل بود و اتومبیل، حالا آنقدر خلوت است که صدای جیک جیک پرندهها را هم که روی شاخههای درختان سبز روشن روستا نشستهاند میشنوید. در کوچههای تنگ روستا قدم میزنم تا اینکه با زنی که چارقد دور کمر بسته و دسته بزرگی سیر تازه زیر بغل زده روبهرو میشوم. ساره خانم که تقریباً 50 ساله است ماسک به صورت زده و همین طور که پا تند کرده و به خیابان اصلی نزدیک میشود توضیح میدهد که میوهفروشی از شیرگاه قرار است بیاید و سیر تازه بخرد.او خودش را زن سرپرست خانوار معرفی میکند و حالا کرونا حسابی کار و کاسبیاش را خراب کرده است: «خدا پدر و مادر سیفالله را بیامرزد که خودش میآید و از ما جنس برمیدارد. پسرخاله همسر خدابیامرزم است و میداند من با چه سختی شکم بچهها را سیر میکنم.»
دو تا از دخترهای ساره ازدواج کردهاند و بهقول خودش با همین سبزی فروختن و نگهداشتن مرغ و خروس برای آنها جهیزیه جور کرده است. حالا هم نگران پسر 15 ساله و دختر 20 سالهاش است که مجرد و خانهنشین هستند. او با فروش محصولات کشاورزی که در باغچه بزرگ خانه میکارد زندگیاش را میگذراند و همین طور کمک اقوام و وام و یارانه: «در خانه مرغ و غاز و اردک پرورش میدهم که تا قبل از این وضعیت به بازار میبردم و میفروختم. سبزی هم دارم سبزی تازه که اتفاقاً الان بازارش حسابی داغ است و همه میخرند فریز میکنند برای کل سال. شنیدهام بابل بازار سبزیفروشی باز شده اما بچهها نمیگذارند بروم.»
میگوید این یک ماه را که همه ساله اوج فروش سبزی است و درآمد خوبی هم دارد از دست داده است: «مجبورم ارزانتر به همسایه بفروشم که ببرد بازار. اینجوری هم همه سودش برای اوست.» اما انگار از حرفش خجالت کشیده باشد گونههایش از پشت ماسک قرمز میشود، میخندد و با زبان محلی شروع میکند به نفرین کرونا. با باد خنکی که از لای در نیمه باز خانهاش بیرون میتراود، بوی سیر تازه و سبزی محلی «زولنگ و اناریجه» در سرم میپیچد.حشمت بنگاه معاملات ملکی دارد و دو تا خانه روستایی که چند سالی است فقط برای اجاره به مسافران آنها را خالی نگه میدارد و به قول خودش درازمدت به کسی کرایه نمیدهد. عکس خانههایش را با موبایل نشانم میدهد. راستش را بخواهید، به آنچه من میبینم، نمیشود گفت بومگردی اما خودش اصرار دارد خانههایش بومگردی هستند. حشمت همه سرمایه خود را در بخش گردشگری صرف کرده و مثل خیلی از روستاییان با اینکه استانداردها را رعایت نمیکنند اما به هرصورت بخشی از خدمات گردشگری را به عهده دارند.خانههای حشمت اطراف رودخانه لفور است با منظرهای رو به تپههای سرسبز: «بیچاره شدیم رفت. هر سال این موقع گوشی من یکسره زنگ میخورد و نمیتوانستم جواب مشتری را بدهم. کی این کرونای لعنتی تمام میشود؟» کرکره بنگاه را پایین کشیده و صندلیاش را در فضای باز روبهروی در گذاشته و به نقطه نامعلومی خیره مانده است: «از بس توی خانه نشستهام دیوانه شدهام. آمدم اینجا گفتم شاید کسی بیاید، مسافری چیزی... خدا را چه دیدی! بهنظر شما کی تمام میشود؟ نکند تا آخر تابستان هیچکس نرود مسافرت؟ یکی از بچهها میگفت تا واکسنش نیاید همین است. فکر و خیال دیوانهام کرده.» او که سرش کندوی هزار فکر و خیال است از چند جوان حرف میزند که تازگیها در این اطراف خانه بومگردی باز کردهاند و حالا با حساب و کتاب او باید ورشکست شده باشند.
مهی آرام از روی تپهها به سمت جاده میخزد و خودش را پهن میکند روی خلوتترین جادههایی که در تمام این سالها دیده است؛ نه دودی، نه پلاستیکی در گوشه و کنار جاده و نه بوق و داد و فریادی. تا روستای بعدی راهی نمانده است. رستورانهای کوچک و بزرگ کنار رودخانه تعطیلاند و کارگران محلیشان لابد در خانه نشستهاند بدون کمکی که آنان را از نگرانی دور کند.
در راه پسر جوانی را سوار میکنم که ماسک سفید بزرگی کل صورتش را پوشانده است. نامش جواد است. جواد تمام راه را تا نزدیکی روستا با شوقی عجیب از خاطرات بستن جاده در روزهای اول شیوع کرونا میگوید؛ جادهای که با گذشتن از محل آنها به سمت جنگل میرود، بعد هم شروع میکند به حرف زدن از نگرانی اهالی و کسادی بازار که از شب عید تا حالا رهایشان نکرده است: «خدا را شکر رسیدگی بد نبود همه کمک کردند. هرکس چیزی داشت وسط گذاشت؛ یکی سمپاش آورد دو نفر رفتند مواد ضدعفونی خریدند و کوچه پس کوچههای محله را تمیز کردند و... ولی فکر نمیکردیم این ویروس این طور ماندگار شود.»
جواد 25 ساله است و این روزها مثل خیلی از هم محلیهایش بیکار شده و معلوم نیست شرکتی که در آن کار میکردهاند دوباره از آنها بخواهد برگردند یا نه. او یک ماشین یخچالدار دارد که با همان در شرکت کار میکرده اما این یکی دو ماهه به قول خودش از جیب خورده است: «هنوز نگفتهاند دوباره برگردیم سر کار! شایعه زیاد است. بعضیها میگویند میخواهند تعدیل نیرو کنند.»به روستا که میرسیم میشود در بالادست خیابان پارک جنگلی «بزچفت» را دید که خلوتتر از همیشه است. یک بنر بزرگ پیداست با عکس پیرمردی که جواد میگوید کرونا جانش را گرفته است. با راهنمایی او به باغ نه چندان بزرگ یکی از اهالی محل میروم و آقای رضایی که داخل باغ است با لباس گلی و قیچی قدیمی باغبانی در دست تعارف میکند داخل شویم. بخشی از باغ توت فرنگی است و باغبان 60 سالهاش میگوید: «هر سال اینجا جلو در باغ، آلونک میساختیم و چون در مسیر جنگل بود و پر از گردشگر، حسابی فروش داشتیم. مسافر، باغ را میدید و جعبهای هم میخرید اما امسال این خبرها نیست. نگرانیم حتی با قیمت خیلی پایین هم نتوانیم محصول باغ را بفروشیم.»
او که بازنشسته آموزش و پرورش است دائم خدا را شکر میکند که حقوق بازنشستگی دارد و آب باریکهای و بخور و نمیری، وگرنه کار خیلیها پاک زار است.چرخی در باغ میزنم و نگاهی میاندازم به دورترین و سرسبزترین تپه جنگلی. باد خنک و خوشبوی بهار دلبرانه چرخی لای توت فرنگیها میزند و به سمت جنگل میدود. طبیعت حسابی سرخوش است اما حال باغداران و کشاورزان هیچ خوش نیست.
گزارش نویس
محسن تقریباً 40 ساله بنظر میرسد بلند قد و قوی هیکل تکیه داده به دیوار مغازه: «10 سالی هست کنار زمین کشاورزی که سود آنچنانی ندارد چند تا گاو نگه میدارم که با کلی وام خریدهام و این دکان لبنیاتی را هم باز کردهام که شیر و ماست و پنیرشان را بفروشم یا بهتر است بگویم میفروختم. اینجا قیامت بود از شلوغی اما حالا میبینی که چه وضعی دارم، پرنده پر نمیزند.»
ماسک را از جلوی دهانش برمیدارد و کلافه ادامه میدهد: «خودم جزو اولین نفراتی بودم که جاده روستا را بستم تا مسافر نیاید. واقعاً اگر هم درآمد قبل را داشتم ولی زن و بچهام مریض میشدند چه فایده داشت؟»واقعیت این است که ویروس کرونا او را هم مثل خیلی از روستاییان این منطقه از مازندران که هر ساله با حضور مسافران درآمد خوبی داشتند و خانه اجاره میدادند و خوراکی میفروختند، عصبی و نگران کرده است. آنها که هر روز شاهد بالا رفتن قیمت اقلام مختلف هستند، از طرفی چشم انتظار تمام شدن بیماری و حضور دوباره گردشگرانند و از طرفی برای گذران امور روزمره از دولت انتظار دارند کمک حالشان باشد.مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی نسبت به فروش نرفتن محصولات کشاورزی و صنایع دستی در بازارهای محلی روستایی هشدار داده است. چراکه با ممنوعیت و محدودیت در رفت و آمد مسافران و گردشگران جدا از کاهش فروش محصولات، صاحبان سکونتگاههای بوم گردی و گردشگری روستایی هم آسیب جدی دیدهاند. از سوی دیگر تعطیلی واحدهای فروش قطعات یدکی خودرو و ماشینآلات کشاورزی هم باعث اختلال در فعالیت روزمره کشاورزان شده است. با همه این اوصاف آنها سلامتی خود را با بستن و ایزوله کردن روستاها تأمین کردند هرچند حالا برای تأمین معیشت در تنگنا هستند.«شیردارکلا» یکی از روستاهایی که همیشه این موقع سال مملو از مسافر بود و هر طرف که چشم میچرخاندی اتومبیل بود و اتومبیل، حالا آنقدر خلوت است که صدای جیک جیک پرندهها را هم که روی شاخههای درختان سبز روشن روستا نشستهاند میشنوید. در کوچههای تنگ روستا قدم میزنم تا اینکه با زنی که چارقد دور کمر بسته و دسته بزرگی سیر تازه زیر بغل زده روبهرو میشوم. ساره خانم که تقریباً 50 ساله است ماسک به صورت زده و همین طور که پا تند کرده و به خیابان اصلی نزدیک میشود توضیح میدهد که میوهفروشی از شیرگاه قرار است بیاید و سیر تازه بخرد.او خودش را زن سرپرست خانوار معرفی میکند و حالا کرونا حسابی کار و کاسبیاش را خراب کرده است: «خدا پدر و مادر سیفالله را بیامرزد که خودش میآید و از ما جنس برمیدارد. پسرخاله همسر خدابیامرزم است و میداند من با چه سختی شکم بچهها را سیر میکنم.»
دو تا از دخترهای ساره ازدواج کردهاند و بهقول خودش با همین سبزی فروختن و نگهداشتن مرغ و خروس برای آنها جهیزیه جور کرده است. حالا هم نگران پسر 15 ساله و دختر 20 سالهاش است که مجرد و خانهنشین هستند. او با فروش محصولات کشاورزی که در باغچه بزرگ خانه میکارد زندگیاش را میگذراند و همین طور کمک اقوام و وام و یارانه: «در خانه مرغ و غاز و اردک پرورش میدهم که تا قبل از این وضعیت به بازار میبردم و میفروختم. سبزی هم دارم سبزی تازه که اتفاقاً الان بازارش حسابی داغ است و همه میخرند فریز میکنند برای کل سال. شنیدهام بابل بازار سبزیفروشی باز شده اما بچهها نمیگذارند بروم.»
میگوید این یک ماه را که همه ساله اوج فروش سبزی است و درآمد خوبی هم دارد از دست داده است: «مجبورم ارزانتر به همسایه بفروشم که ببرد بازار. اینجوری هم همه سودش برای اوست.» اما انگار از حرفش خجالت کشیده باشد گونههایش از پشت ماسک قرمز میشود، میخندد و با زبان محلی شروع میکند به نفرین کرونا. با باد خنکی که از لای در نیمه باز خانهاش بیرون میتراود، بوی سیر تازه و سبزی محلی «زولنگ و اناریجه» در سرم میپیچد.حشمت بنگاه معاملات ملکی دارد و دو تا خانه روستایی که چند سالی است فقط برای اجاره به مسافران آنها را خالی نگه میدارد و به قول خودش درازمدت به کسی کرایه نمیدهد. عکس خانههایش را با موبایل نشانم میدهد. راستش را بخواهید، به آنچه من میبینم، نمیشود گفت بومگردی اما خودش اصرار دارد خانههایش بومگردی هستند. حشمت همه سرمایه خود را در بخش گردشگری صرف کرده و مثل خیلی از روستاییان با اینکه استانداردها را رعایت نمیکنند اما به هرصورت بخشی از خدمات گردشگری را به عهده دارند.خانههای حشمت اطراف رودخانه لفور است با منظرهای رو به تپههای سرسبز: «بیچاره شدیم رفت. هر سال این موقع گوشی من یکسره زنگ میخورد و نمیتوانستم جواب مشتری را بدهم. کی این کرونای لعنتی تمام میشود؟» کرکره بنگاه را پایین کشیده و صندلیاش را در فضای باز روبهروی در گذاشته و به نقطه نامعلومی خیره مانده است: «از بس توی خانه نشستهام دیوانه شدهام. آمدم اینجا گفتم شاید کسی بیاید، مسافری چیزی... خدا را چه دیدی! بهنظر شما کی تمام میشود؟ نکند تا آخر تابستان هیچکس نرود مسافرت؟ یکی از بچهها میگفت تا واکسنش نیاید همین است. فکر و خیال دیوانهام کرده.» او که سرش کندوی هزار فکر و خیال است از چند جوان حرف میزند که تازگیها در این اطراف خانه بومگردی باز کردهاند و حالا با حساب و کتاب او باید ورشکست شده باشند.
مهی آرام از روی تپهها به سمت جاده میخزد و خودش را پهن میکند روی خلوتترین جادههایی که در تمام این سالها دیده است؛ نه دودی، نه پلاستیکی در گوشه و کنار جاده و نه بوق و داد و فریادی. تا روستای بعدی راهی نمانده است. رستورانهای کوچک و بزرگ کنار رودخانه تعطیلاند و کارگران محلیشان لابد در خانه نشستهاند بدون کمکی که آنان را از نگرانی دور کند.
در راه پسر جوانی را سوار میکنم که ماسک سفید بزرگی کل صورتش را پوشانده است. نامش جواد است. جواد تمام راه را تا نزدیکی روستا با شوقی عجیب از خاطرات بستن جاده در روزهای اول شیوع کرونا میگوید؛ جادهای که با گذشتن از محل آنها به سمت جنگل میرود، بعد هم شروع میکند به حرف زدن از نگرانی اهالی و کسادی بازار که از شب عید تا حالا رهایشان نکرده است: «خدا را شکر رسیدگی بد نبود همه کمک کردند. هرکس چیزی داشت وسط گذاشت؛ یکی سمپاش آورد دو نفر رفتند مواد ضدعفونی خریدند و کوچه پس کوچههای محله را تمیز کردند و... ولی فکر نمیکردیم این ویروس این طور ماندگار شود.»
جواد 25 ساله است و این روزها مثل خیلی از هم محلیهایش بیکار شده و معلوم نیست شرکتی که در آن کار میکردهاند دوباره از آنها بخواهد برگردند یا نه. او یک ماشین یخچالدار دارد که با همان در شرکت کار میکرده اما این یکی دو ماهه به قول خودش از جیب خورده است: «هنوز نگفتهاند دوباره برگردیم سر کار! شایعه زیاد است. بعضیها میگویند میخواهند تعدیل نیرو کنند.»به روستا که میرسیم میشود در بالادست خیابان پارک جنگلی «بزچفت» را دید که خلوتتر از همیشه است. یک بنر بزرگ پیداست با عکس پیرمردی که جواد میگوید کرونا جانش را گرفته است. با راهنمایی او به باغ نه چندان بزرگ یکی از اهالی محل میروم و آقای رضایی که داخل باغ است با لباس گلی و قیچی قدیمی باغبانی در دست تعارف میکند داخل شویم. بخشی از باغ توت فرنگی است و باغبان 60 سالهاش میگوید: «هر سال اینجا جلو در باغ، آلونک میساختیم و چون در مسیر جنگل بود و پر از گردشگر، حسابی فروش داشتیم. مسافر، باغ را میدید و جعبهای هم میخرید اما امسال این خبرها نیست. نگرانیم حتی با قیمت خیلی پایین هم نتوانیم محصول باغ را بفروشیم.»
او که بازنشسته آموزش و پرورش است دائم خدا را شکر میکند که حقوق بازنشستگی دارد و آب باریکهای و بخور و نمیری، وگرنه کار خیلیها پاک زار است.چرخی در باغ میزنم و نگاهی میاندازم به دورترین و سرسبزترین تپه جنگلی. باد خنک و خوشبوی بهار دلبرانه چرخی لای توت فرنگیها میزند و به سمت جنگل میدود. طبیعت حسابی سرخوش است اما حال باغداران و کشاورزان هیچ خوش نیست.
محفل انس با قرآن در حضور رهبر معظم انقلاب
محفل انس با قرآن کریم بهصورت ویدئو کنفرانس در روز اول ماه رمضان با حضور رهبر انقلاب برگزار شد. این محفل قرآنی از شبکه قرآن و حسابهای KHAMENEI.IR در اینستاگرام، توئیتر و سایت، بهصورت زنده پخش شد. بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، مراسم امسال بهدلیل دستورالعملهای بهداشتی ستاد ملی مبارزه با کرونا مبنی بر عدم برگزاری تجمعات، از طریق ارتباط تصویری با چند نفر از قاریان ممتاز کشور در مصلای امام خمینی(ره) برگزار شد.
وضعیت کرونا در ایران به روایت ربیعی، سخنگوی دولت:
هیچ استانی در وضعیت قرمز نیست اما وضعیت عادی هم نیست
سخنگوی دولت با بیان اینکه در حال حاضر کرونا در فاز مدیریت شده قرار گرفته تأکید کرد که این به معنای کنترل و مهار بیماری نیست.
بهگزارش ایرنا، علی ربیعی روز گذشته در نشست خبری مجازی خود با بیان اینکه هیچ استانی اکنون در وضعیت قرمز کرونا نیست اما وضعیت عادی را هم نمیتوانیم اعلام کنیم، تصریح کرد: نباید مردم پیام غلط دریافت کنند، اگر تغییری هم رخ داده است نشان از کنترل بیماری است ما نباید رفتار بهداشتی را کاهش دهیم چرا که با کاهش این رفتارها ممکن است دچار مشکل بشویم. از اینرو مردم با هشدار در رعایت بهداشت فردی و رعایت پروتکلهای فاصلهگذاری اجتماعی هوشمند استفاده از ماسک حتی ماسکهای خانگی در اماکن شلوغ که عدم رعایت فاصلهگذاری وجود دارد دولت را کمک کنند تا کنترل نسبی بیماری را تداوم ببخشیم.
حمایت دولت از 3 میلیون شاغل غیررسمی
سخنگوی دولت درباره علت بازگشایی تدریجی مشاغل کم خطر نیز با بیان اینکه در صورت تداوم تعطیلی امکان ریزش شغلی زیادی وجود داشت و بهطور قطع امکان بازسازی و برگشت به بازار کار از دست میرفت، اظهارکرد: ضمن اینکه بیکاری این عده آسیبهای اجتماعی را نیز بهدنبال داشت، از اینرو ۳ میلیون نفر از افرادی که در مرحله اول شناسایی کردیم و مورد حمایت معیشتی قرار دادیم، دقیقاً افرادی بودند که در هیچ یک از بانکهای بیمهای ما سابقه نداشتند و جزو شاغلین ما بودند. بنابراین با مساعدت دولت و سازمانها و نهادهای عمومی مثل بنیاد مستضعفان یا ستاد اجرایی، پیک های موتوری و دستفروشان با همکاری شهرداری شناسایی شدند و مورد حمایت قرار گرفتند.
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری، با اشاره به اقبال مردم به بورس بهجای بازارهای سکه و مسکن، سیاست دولت را کنترل ریسک بازار و تداوم سودآوری واقعی آن و هم تداوم نشاط بازار عنوان و به مردم توصیه کرد: صندوقهای ETF که صندوقهای قابل معامله در بورس هستند و دولت تا ۲۰ درصد تخفیف خواهد داد؛ آنها صندوقهای بسیار ایمنی برای سرمایهگذاری هستند.
ربیعی با بیان اینکه تلاش میکنیم شرکتهای دولتی و شرکتهای متعلق به نهادهای عمومی غیردولتی را به بورس عرضه کنیم، گفت: برای این کار برنامهریزی دقیقی انجام شده است تا شرکتهایی که کلیه یا بخشی از سهامشان متعلق به دولت یا نهاد عمومی غیردولتی است، بتدریج وارد بورس شوند. عرضه ایمیدرو تا حدود زیادی نهایی شده و تا یک ماه دیگر به بورس عرضه میشود.
استراتژی ایران کاهش تنش در خلیج فارس است
وی همچنین اظهارات ضدایرانی اخیر مقامهای امریکایی رافرافکنی برای انحراف افکارعمومی این کشور از اقدامات ناموفق خود در مبارزه با کووید ١٩ و نیز فرار از مسئولیتهای بینالمللی خود دانست و تأکید کرد که جمهوری اسلامی ایران پیشرفتهای تکنولوژیک نظامی و غیرنظامی که منطبق با حقوق بینالملل و قوانین جاری بین کشورها است را حق لاینفک و مصالحهناپذیر خود میداند و این نوع تهدیدها از طرف کشوری که به تهدید شماره یک امنیت جهانی تبدیل شده، کوچکترین تأثیری در اراده ما برای ادامه مسیر قانونیمان نخواهد داشت. ربیعی تأکید کرد: استراتژی ما کاهش تنش در خلیج فارس است، اما درعین حال هشدار میدهیم که اگر امریکا بهدنبال بهانهجویی و ماجراآفرینی است، مسئولیت هر حادثهای و هرگونه حرکتی با خودش است.
شفافیت ایران در ارائه آمار کرونا
ربیعی در پاسخ به دیگر اظهارات مقامهای امریکایی درباره صحت آمار کرونا در ایران، با تأکید بر اینکه امریکا باید بهسمت حل مسائل داخلی خود بازگردد، گفت: اظهارات غلط و سخیف در مورد کنترل بیماری و اظهاراتی که در همان مرحله اول توسط انجمنهای علمی و پزشکی رد میشود تنها برای این است که چالشی ذهنی در مردم امریکا ایجاد کند لذا ترامپ به جای اینکه مشکلات کشور خود را حل کند به اتهام زنی علیه دیگر کشورها میپردازد. او با بیان اینکه از ٣٠بهمن که با آزمایش اعلام شد بیماری کرونا قطعی است، آن را اعلام کردیم و هزینه زیادی هم برای این اعلام شیوع بیماری داده شد، جان حتی یک ایرانی را هم مهم دانست و افزود: بارها اعلام کردهایم که یک شاخص استاندارد برای آمار گذاشتیم مبنی براینکه وزارت بهداشت و آزمایشگاههای ما قطعاً پاسخ دهند که بیماری ناشی از کرونا بوده است. بنابراین گاهی روزها که این تعداد بالا میرود برای نتایج آزمایشهایی است که اعلام میشود.
ما هیچ کوتاهی درخصوص اعلام آمار مبتلایان به کرونا در کشور نداریم و جامعه جهانی را هم به روز در جریان آخرین اطلاعات علمیمان قرار دادهایم.
وزارت خزانهداری امریکا سایت روزنامه ایران را مصادره کرد
سایتهای روزنامههای ایران ورزشی، الوفاق و ایران دیلی نیز مسدود شد
دامنه سایت رسمی روزنامه ایران به آدرس iran-newspaper.com توسط دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری امریکا (اوفک) مصادره و مسدود شد. سایتهای دیگر نشریات موسسه ایران، ایراندیلی، الوفاق، ایران ورزشی و ایران سپید نیز مسدود شدهاند. در بخش مالک دامنه سایت روزنامه ایران که از هفته گذشته مسدود شده، نام OFAC Holding به ثبت رسیده است. در حال حاضر سایت روزنامه با آدرس irannewspaper.ir در دسترس است و پیگیریهای حقوقی برای رفع انسداد و مصادره دامنه سایت در جریان است. سایت iran-newspaper.com در سال ۱۳۷۶ به ثبت رسیده و آرشیو روزنامه در سالهای ۱۳۸۰ به بعد در آن قابل دسترس است. دفتر کنترل داراییهای خارجی امریکا (OFAC) یک آژانس اجرایی و اطلاعاتی مالی است که زیرمجموعه وزارت خزانهداری امریکا محسوب میشود و وظیفه آن برنامهریزی و اجرای تحریمهای اقتصادی و تجاری در حمایت از اهداف امنیت ملی و سیاست خارجی امریکا است. اوفک پیش از این به بهانه اختیارات ضدتروریسم خود علیه نهادهای قانونی مالی، اجرایی و رسانهای ایران اقدام کرده بود که مسدود کردن سایت روزنامه ایران با ۲۵ سال سابقه انتشار جزو آخرین اقدامات غیرقانونی این نهاد امریکایی است.
اعضای ارشد اندیشکدههای جهان پاسخ میدهند
جهان پسا کرونا عصر غربت یا اعتماد؟
همراه با یادداشت هایی از برونو ترترایس، شیو شانکار، یان ژونگ هوانگ، مارتا لاگوس، میشل فلورنوی و جکی سیلیرز
این دوران هراس
مترجم: وصال روحانی
کرونا چند ماهی است، آمده، میهمان ناخوانده جهان شده و تأثیرات غیر قابل انکاری بر بخشهای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گذاشته است. اما تحلیلگران هشدار میدهند، آنچه میبینیم، تنها نوک قله کوه یخ است و نباید با ساده انگاری تصور کنیم، تأثیرات کرونا بر جهان به همان چیزی که تاکنون دیدهایم همچون رکود اقتصادی فعلی و فشارهای روانی ناشی از قرنطینهها ختم شود. آن تحلیلگران هشدار میدهند، آثار کرونا تا یک دهه آینده بر وضعیت جهان کاملاً مشهود خواهد بود و به همین نسبت بر آینده سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جهان تأثیر میگذارد. در این بین برخی با خوشبینی نگاه میکنند و معتقدند، هر چند کرونا رویدادی وحشتناک بود اما میتواند باعث ایجاد روحیه همبستگی در جهان شود. اما برخی هم بدبینانهتر نگاه میکنند و معتقدند، آثار منفی کرونا بیش از آثار مثبت آن خواهد بود. مجله «اشپیگل»، چاپ آلمان، به سراغ شش نفر از دیپلماتهای پیشین و اندیشمندان اندیشکدهها رفته و از آنها در خصوص تأثیر کرونا بر جهان فردا پرسیده است.
توجه اجباری به قشرهای ضعیف
مارتا لاگوس
بنیانگذار انستیتوی مطالعات نژادی در شیلی
در نگاه اول درمییابیم که کرونا، جهان را و بویژه کشورهای ثروتمند و پرمدعا را ساقط کرده است. گزارشها نشان میدهد همه ادعاهای قبلی در مورد قدرتمند بودن امریکا و انگلیس و آلمان در ستیز با ناملایمات طبیعی چیزی جز ادعا نبوده است و در این هنگامه هیچ کس نتوانسته است یک رهبر موفق و واقعی در دفع کرونا باشد و هر ملتی به سهم خود کشتههایی داده و با سست شدن زنجیره بیماری در آنجا، نفسی کشیده است. بدتر از همه، تفاوت و تفرقی است که در سیستم مبارزاتی کشورها در مقابل کرونا دیده میشود. حال آنکه بدون یک هماهنگی جمعی و خط مشی کلی امکان ندارد، بتوان پشت این بیماری مخوف را به خاک مالید. شاید فقط یک حسن در این میان مشاهده شده باشد. و آن، لزوم توجه دولتها به قشرهای ضعیف پس از کشتارهای کرونایی بوده است. این بار حکومتها در دل یک بحران فقط حواسشان را به طبقه ثروتمند معطوف نکرده و مجبور شدهاند دست فقرا را بگیرند. این روال میتواند پایهگذار یک نگرش تازه در سطح مسائل سیاسی و ایجاد نگرههای جدید اقتصادی باشد و شاهد دنیایی باشیم که پس از افول کرونا به سوی عدالتی بیش از گذشته پیش میتازد. این را نیز فراموش نکنیم که قشرهای زحمتکش بهیاران و پرستاران که پیشتر توجه لازم به آنها مبذول نمیشد، حالا به حق خویش رسیده و دنیا را به تشکر از خود وا داشتهاند.
میشل فلورنوی
بنیانگذار اندیشکده امنیت جدید امریکا
با چینیها قهر نکنیم
شاید بدون سر برآوردن کرونا در دنیا و آثار هولناک آن، امریکا و جهان به سوی فتح بابهایی تازه با چین بخصوص در مورد مسائل اقتصادی پیش میرفتند اما همه دیوارهای ساخته شده در این خصوص با بالا رفتن آمار کشتهها فرو ریخته و یک بار دیگر حائل بدبینی بین غربیها و این غول شرق آسیایی استوار شده است. شاید امریکا بر سر فرصتطلبی اقتصادی چینیها قصد مشارکت در این صلح را نداشت اما سایر نقاط جهان و بویژه اروپاییها قصد داشتند مناسباتی تازه را با چین پی ریزند و حالا آن روال بر هم ریخته و دیوار بیاعتمادی بین دو سو در حال قد برافراشتن هر چه بیشتر است. جامعه جهانی که چین را متهم به راهاندازی سهوی ویروس «کووید19» میکند، خودش چقدر صرافت و خوشفکری در محدودسازی آن داشته است؟ وقتی در امریکا یک ناسیاستمدار مثل دونالد ترامپ سر کار میآید، چطور میتوان توقع داشت که یک خط فکری قوی با انواع عوامل پشتیبانی در اختیار سران غرب برای طراحی روابط بینالمللیشان چه بهلحاظ سیاسی و چه اقتصادی باشد. در اروپا هم وضع چندان بهتر نیست و انگلیس و فرانسه چنان غیرمسئولانه با کرونا برخورد کردند که اسباب تأسف شد و ایتالیا و اسپانیا مسابقهای پایاپای در تعداد کشتهها داشتهاند. در این شرایط نمیتوان صرافت لازم برای دیالوگ برقرار کردن با چین را یافت اما اگر ذهنها هوشیارتر باشد، غربیها اجازه نخواهند داد کرونا فرصت همیاری با اژدهای پر تحرک صنعت و اقتصاد چین را از آنها بگیرد و به جای قهر از «در» آشتی- ولو مصلحتآمیز- درخواهند آمد.
امریکا و چین، دشمن باقی خواهند ماند
یان ژونگ هوانگ
عضو ارشد بهداشت جهانی در شورای روابط خارجی امریکا
باور من این است که کرونا لااقل در کوتاه مدت هیچتغییری را در روابط امریکا و چین ایجاد نخواهد کرد. دونالد ترامپ همچنان در پی نابود کردن چین است و چینیها با سیاستی عاقلانهتر به تلاش خود برای تسخیر بازارهای امریکا ادامه میدهند، چه باک که کاخ سفید یکپارچه درباره آنها بدبگوید، از وقتی ترامپ به قدرت رسید امریکا با شم اقتصادی قویتر درصدد محدود کردن نفوذ اجناس چینی به بازارهای بیدر و پیکر خویش بوده است اما عوامل چند آنها را از این مهم بازداشته است. از یک سو آسان مصرف بودن محصولات چینی و بویژه البسه آنها و از طرف دیگر امساک امریکاییها در تولید پوشاک ارزانتر اجناسی را در بازارهای نیویورک و فیلادفیا و لسآنجلس باب کرده است که شاید مدل و الگوی آنها زیبا نباشد اما جوانترها آن را بیشتر میپسندند. شروع کرونا از چین و بسط آن به سطح جهان بهانه خوبی در دست سران امریکا بوده است تا این کشور را به سوءمدیریت و پنهانکاری متهم کرده و از هر سو بگویند ولی سایر کشورهای عمدتاً غربی در این ستیز با امریکا همراه نیستند و باورهای خود را دارند، تعرفه گذاریهای سنگین ترامپ روی اجناس چینی شاید کارخانههای بزرگ امریکا را از برخی مناسبات با طرف آسیایی بازدارد اما اثر آن در بین مردم عادی امریکا اندک است. کسی خیال صلح ندارد و پکن و واشنگتن همچنان دشمنانی در قالب رقبای اقتصادی باقی خواهند ماند. اما کرونا گوشزد کرد که اگر در انتخابات 2020 امریکا جوبایدن سرکارآمد، میزان تسلیم بودن وی و بازارهای این کشور مقابل هجوم اجناس چینی اگر بیشتر نشود، فقط کمتر از امروزهم نخواهد شد.
آغاز عصر غربت و بیاعتمادیها
برونو ترترایس
معاون بنیاد پژوهشهای استراتژیک پاریس
مردم جهان حق دارند که سیاست متخذه کشورها را در مبارزه سراسری با کرونا ناکارآمد پندارند و بههمین سبب به یک ناآرامی اجتماعی فراگیر دست بزنند و از این طریق فریاد کنند که دولتها دیر و از سر خوشخیالی وتکبر با این بیماری مهلک برخورد کردند و چوب آن را ملتها به شکل بدی خوردهاند. عوارض کرونا از این هم فراتر میرود. پیشتر کشورها به سوی یکی شدن و برداشتهشدن مرزها پیش میرفتند و میخواستند به یک اصول مشترک برسند اما حالا جورج اورول وار به یکدیگر نگاه میکنند و پشت خود یک خنجر پنهان کردهاند تا اگر خطری از راه رسید، غافلگیر نشوند. پوپولیسم و سیاستهای افراطی که در سالهای اخیر اوج گرفته و دولتهای متظاهری را در امریکا و فرانسه سرکار آورده بود، مجبور به عقبنشینی موقتی شدهاند و کار در دست افرادی افتاده است که به بهانههای امنیتی و بهداشتی، خارج شدن از مسئولیتهای جمعی را بههمگان توصیه میکند. مردم در سطح جهان برای یکدیگر دلسوزی کرده و کمک میفرستند و محمولههای پزشکی تنها مواردی هستند که برای رساندن آنها به مقصد شاهد تیک اف هواپیماها در هفتههای اخیر هستیم اما همسو با آن دولتها در حال تدوین مقرراتی تازه برای ادامه حیات خود هستند. مرزها به روی کشورهای دیگر مسدود شدهاست و از این پس کمتر توریستی با نگاه یک میهمان نوازی مهربانانه به دیار غربت قدم خواهد گذاشت. ما به عصری قدم میگذاریم که دوره غربتها و بیاعتمادیها است و این خصلتهای منفی به این زودیها فروکش نخواهد کرد. این پروسهای است که دنیا را در سالهای پیش رو متأثر و منقلب خواهد کرد.
ما فقیرتر و ضعیفتر شدهایم
شیو شانکار
مشاور امنیت ملی سابق هند
پساز آنچه کرونا طی ماههای اخیر با جهان انجام داد، ما به سوی دنیای تازهای میرویم که کوچکتر و فقیرتر از سابق خواهد بود. شاید کرونا در صورت برخورد درستتر مقامهای مسئول تبدیل به عاملی برای همافزایی و دوستی بیشتر ملتها میشد اما سوء مدیریتها، فاصله بین ملتها را فزونتر کرده است. مشکل از آنجا ناشی میشود که هر مقامی در کشورهای جهان فقط براساس باورهای خویش، طرح مبارزه با کرونا را میچیند و یک هماهنگی جهانی و مبتنی بر اصول در روند این مبارزه مشاهده نمیشود و برعکس آدمها و سران کشورها مشغول محکوم کردن یکدیگر در مسیر این مبارزه هستند. هند که پیشتر هم بهسبب فقر مطلق از رسیدن به آرمانشهر مورد نظرش محروم مانده بود، حالا با ضایعات کرونا احساس عجز بیشتری میکند. ما میخواستیم هند را به کشوری تبدیل کنیم که هر تبعه آن بتواند ضمن رسیدن نسبی به اهداف شخصیاش، از حداقل سلامت فردی و اجتماعی برخوردار باشد اما طوفان کرونا ریشه تازه شکل گرفته امنیت اجتماعی را از جا کند. در همین چند ماه نه تنها افراد فقیر و زاغهنشینان هند قربانی این اپیدمی مخوف شدهاند بلکه بر فقر عمومی افزوده شده است.
هیچکشور و دولتی مصون نیست
جکی سیلیرز
رئیس شورای حکام انستیتوی مطالعات امنیتی
برخی میگویند اقتصادهای قویتر مانند آنچه در آلمان، امریکا و چین مشاهده شده، از مهلکه کرونا زودتر و بهتر رها خواهند شد اما این صرفاً یک گمانهزنی سطحی و توأم با امیدواریهای بیشاز حد در این دوران هراس عمومی و بیحد و حصر است. در کشورهای فقیر هر کشتهای دولت را بیشتر ضعیف خواهد کرد اما آنجا مرگ و میرها بلیهای آشنا هستند. حال آنکه در کشورهای نامدار اروپایی و امریکا که هر مرگ ناقض ادعاهای موجود درباره یک جامعه امن است، این رویداد بازتاب اساسیتری خواهد داشت. در یک نگاه کلی هیچکشوری در جهان از انعکاسها و پسلرزههای کرونا مصون نخواهد ماند و از اروپا گرفته تا آسیا و از اقیانوسیه گرفته تا امریکایجنوبی با کشورهایی طرف هستیم که یا در مبارزه با «کووید19» سوءمدیریت داشتهاند یا با اتخاذ روشهای غلط بر حجم ضایعات افزودهاند. تا قبل از شروع کشتارهای کرونا جهان در تسخیر ترسی بود که گروههای تروریستی و بویژه داعش و القاعده آفریده بودند ولی امروز دنیا با خطری مواجه است که بسیار ناشناختهتر از گروههای پلید فوق است و اصلاً نمیتوان آن را برآورد کرد و معلوم نیست که کمی و چگونه به انسانها ضربه میزند.
از شایعه مرگ «کیم جونگ اون» تا فرضیه حمله هستهای
زهره صفاری
خبرنگار
«زندگی در پیونگ یانگ با آرامش در جریان است». این تمام آن چیزی است که پس از داغ شدن شایعات بیماری و مرگ «کیم جونگ اون»، از این سوی دیوارهای نامریی دژ نفوذناپذیر کره شمالی سر تیتر رسانههای همسایه جنوبی شده است.
براساس گزارش خبرگزاری «انکینیوز» کرهجنوبی؛ سرنوشت رهبر 36 ساله کرهشمالی از حدود دو هفته قبل دستاویز رسانههای داخلی و خارجی شده است. آخرین تصویری که از «کیم جونگ اون» توسط رسانه رسمی کرهشمالی منتشر شد مربوط به جلسهای سیاسی با حزب کارگران کشورش بود اما از آنجا که این عکس تاریخی نداشت، جرقه وقوع اتفاقی مشکوک را در پیونگ یانگ روشن کرد. چند روز بعد در مراسم سالروز تولد پدربزرگ «اون» و بنیانگذار کره شمالی که مهمترین مراسم سیاسی این کشور بهشمار میرود همان عکس پرابهام نیز منتشر نشد تا فرضیه بیماری سخت دیکتاتور جوان کرهشمالی قوت بیشتری بگیرد.
اما با وجود تلاش رسانهها، همه راههای نفوذ به محل زندگی «کیم جونگ اون» به بنبست رسید چراکه سوابق گذشته نشان میدهد محدودیت رسانهای و مجازات سخت افشای اطلاعات در کرهشمالی حتی مردم این کشور را نیز از سرنوشت رهبرانشان بیاطلاع نگه میدارد.
در پی این ابهامات، گزارش شبکه تلویزیونی ماهوارهای هنگ کنگ از مرگ «کیم جونگ اون»، در چند روز اخیر خوراک جدیدی به کاربران توئیتری داده است. در این فضای پرابهام بسیاری با این خبر شوخی کردند و شماری نیز مدعی بودند تا منبعی رسمی آن را تأیید نکند نمیتوان اظهارنظری درباره آن داشت.
در این شرایط سایت «دیلی میل» و «رویترز» به نقل از منابع آگاه چینی از سفر هیأت بلندپایه سیاسی حزب کمونیست و پزشکی این کشور به کرهشمالی خبر دادهاند. اما اینکه هدف این سفر مشخص نشده است گمانههای بیشتری را درباره اتفاقات جدید در کشور هستهای کرهشمالی رقم زده است. در این میان کرهجنوبی که نگران لطمه به مذاکرات صلح با همسایه شمالی است، با رفتاری محتاطانه با این شایعات برخورد میکند. بهطوری که دولت کره جنوبی ضمن تأیید سفر هیأت چینی، در واکنشی محتاطانه اوایل هفته از بهبودی نسبی «کیم» خبر داد و هر گونه وضعیت غیرمعمول در کرهشمالی را تکذیب کرد.
«دونالد ترامپ» نیز که با وجود دیدارهای به ظاهر دوستانه با رهبر جوان کره شمالی هرگز نتوانست او را به خلع سلاح هستهای وادار کند، در نشست روز پنجشنبه با خبرنگاران در حالی که خود را دوست نزدیک «کیم» معرفی کرد، گفت: «فکر میکنم همه خبرها در این باره کذب باشد.» همزمان وزیر خارجه او نیز مدعی شد امریکا وقایع کره شمالی را تحت کنترل دارد. اما همین اظهارات بر ابهام کشورها از شرایط داخلی کره شمالی صحه میگذارد. به نوشته «سیانان»، تنها چند نفر خارج از خانواده رهبر کره شمالی از وضعیت سلامت او اطلاع دارند که فاش شدن این اطلاعات مساوی با مرگ آنها است.
هشدار به امریکا
کرهشمالی کشوری محدود و غیرقابل نفوذ است. به نوشته «فارین پالسی»، همین مبهم بودن شرایط، رقبا را بیشتر تهدید میکند. به باور ناظران انتشار شایعات درباره مرگ احتمالی «کیم جونگ اون» را میتوان هشداری برای آنها دانست چراکه ممکن است فرضیه اقامت «کیم» با افسران عالیرتبهاش در نقطهای دور از پایتخت-با توجه بهگزارش تأیید نشده سیانان-، پیش درآمد حمله هستهای کرهشمالی باشد که با توجه به فراز و نشیبهای روابط پیونگ یانگ و واشنگتن، دولت ترامپ آسیب زیادی از این بابت خواهد دید.
در سه ماهه نخست ۲۰۲۰ و به دنبال شیوع کرونا صورت گرفت
۳۱میلیارد دانلود جدید در اپ استور و گوگل پلی
میترا جلیلی
خبرنگار
همزمان با شیوع کرونا و بسته شدن درهای مدارس و محلهای کار و همچنین اجبار مردم به دورکاری، رفتار کاربران با تغییرات بسیاری همراه شد. کاربرانی که در قرنطینه ماندند و ارتباط فیزیکی بخش عمده آنها با فضای بیرون قطع شد، به فکر استفاده بیشتر از فناوری افتادند و در این میان شاید بتوان گفت اپلیکیشنها بهترین پاسخ برای چنین شرایطی بود چراکه آمار نشان میدهد کاربران سراسر جهان برای رفع مشکلات خود، همچنین برای تفریح و سرگرمی و... بیش از ۳۱میلیارد دانلود جدید اپلیکیشن در سه ماهه نخست سالجاری میلادی داشتهاند.
هزینه ۲۳.۴میلیارد دلاری برای اپها
مطالعات مؤسسه دادههای تحلیلی موبایل App Annie در سه ماهه نخست سالجاری نشان میدهد که در این بازه زمانی، تعداد دانلود اپلیکیشنها در جهان از مرز ۳۱میلیارد بار گذشته است که این موضوع نشان از رشد ۱۵درصدی تعداد دانلود اپلیکیشنها نسبت به سه ماهه چهارم سال ۲۰۱۹ میلادی دارد.
محققان این مؤسسه تحقیقاتی معتقدند با شیوع کرونا، توقف فعالیتها و کسب و کارها و همچنین اعلام محدودیتهای پروازی و سفر، کاربران سراسر دنیا بهدنبال راههای جدیدی برای تفریح و رسیدن به آرامش بودهاند که این موضوع منجر به رشد فراوان دانلود اپلیکیشنها و هزینه کردن برای آنها شده است. در همین راستا مبلغی که کاربران در این بازه زمانی برای خرید اپلیکیشنهای مختلف هزینه کردهاند رکورد جدیدی به جای گذاشته و به ۲۳.۴میلیارد دلار رسیده است که ۱۵میلیارد دلار از این مبلغ مربوط به اپهای ios است. کاربران برای اپهای اندرویدی نیز ۸.۴میلیارد دلار در این بازه زمانی هزینه کردهاند که این ارقام نشان از رشد ۵درصدی سالانه دارد.
همچنین این آمار نشان میدهد که ۳۵درصد از هزینه کاربران در ios مربوط به اپهای غیربازی است و این رقم در گوگل پلی به ۱۵درصد میرسد. درمجموع کاربران در سه ماهه نخست سالجاری ۱۶.۷میلیارد دلار برای اپلیکیشنهای مربوط به بازی هزینه کردند. کاربران اندرویدی بیشتر برای بازی، اپهای شبکههای اجتماعی و سرگرمی هزینه کردند و کاربران ios علاوه بر بازی، به اپهای تفریحی و ویدئویی علاقه نشان دادند و از همه بیشتر تیک تاک در اپ استور برای اپل درآمدزا بوده است. همچنین این آمار نشان میدهد که در اپ استور کاربران امریکایی و چینی بیشترین پول را در میان کشورهای مختلف جهان برای خرید اپلیکیشن هزینه کردهاند. در گوگل پلی نیز کاربران امریکایی و ژاپنی و کره جنوبی بزرگترین خریداران اپ را تشکیل میدهند.
رشد دانلود در فروشگاههای اپ
طبق جدیدترین آمار این مؤسسه تعداد دانلود اپلیکیشنهای جدید در اپ استور(فروشگاه اپل) و گوگل پلی(فروشگاه گوگل) در سه ماهه نخست سالجاری میلادی به ترتیب ۲۲.۵میلیارد و ۹میلیارد اپ بوده است. این ارقام نشان از رشد سالانه ۵درصدی دانلود در گوگل پلی و رشد ۱۵درصدی دانلود اپلیکیشنها در اپ استور دارد. طبق این گزارش، ۵۵درصد مجموع این اپهای دانلود شده در گوگل پلی را اپلیکیشنهای غیربازی تشکیل میدهند و البته این موضوع در زمینه اپلیکیشنهای اپ استور کمی متفاوت است چراکه ۶۵درصد از مجموع اپلیکیشنهای جدیدی که در سه ماهه نخست سالجاری میلادی در فروشگاه اپل دانلود شده، از گروه اپهای غیربازی بوده است. همچنین این گزارش نشان میدهد که هندوستان و برزیل بزرگترین بازارهای دانلود اپلیکیشنهای جدید در جهان در سه ماهه نخست سالجاری میلادی بودهاند. اگر هم بخواهیم مقایسهای با سه ماهه چهارم سال ۲۰۱۹ میلادی داشته باشیم مطالعات این مؤسسه نشان میدهد بیشترین رشد تغییرات در برزیل، هندوستان و ویتنام وجود داشته است.
در اپ استور، کشورهای چین و امریکا دو بازار عمده برای دانلود در این بازه زمانی محسوب میشوند و ایتالیا با ۱۵درصد رشد تعداد دانلود در گوگل پلی و اپ استور، از نظر این شاخص کانون اروپا به شمار میرود. طبق آمار مؤسسه App Annie، کاربران علاوه بر گیم و سرگرمی به بخشهایی همچون سلامت و تناسب اندام، آموزش و ابزار و لازم برای تجارت و گفتوگو از راه دور نیز روی خوش نشان دادند به گونهای که دانلود اپهای مرتبط با این سه بخش در سه ماهه نخست سالجاری میلادی رشد ۳۰ تا ۴۰ درصدی داشتهاند. ابزارهای ویدئوکنفرانس و همکاری همچون زوم، گوگل هنگآوتز(Hangouts) و مایکروسافت تیمز (Microsoft Teams) بشدت مورد استقبال کاربران قرار گرفت.
رکورد جدید برای تیک تاک
تازهترین گزارش مؤسسه App Annie همچنین نشان میدهد تیک تاک رکورددار دانلود در میان اپلیکیشنهای مختلف در جهان بهدنبال خانهنشینی مردم دنیاست و هم در بین کاربران اندروید و هم ios بیشترین میزان دانلود را دارد. پس از آن نیز اپلیکیشنهای واتساپ، فیسبوک، اینستاگرام و فیسبوک مسنجر در لیست بیشترین دانلود اپهای غیربازی قرار دارند. به بیان دیگر در مجموع و در هر دو فروشگاه رویهمرفته تیک تاک بیشترین میزان دانلود را به خود اختصاص داده و واتساپ، فیسبوک، اینستاگرام و فیسبوک مسنجر را میتوان ۵ اپلیکیشن برتر از نظر دانلود در جهان در این بازه زمانی دانست. گفتنی است اپلیکیشن تیک تاک در سال ۲۰۱۹ نیز صدرنشین تعداد اپهای دانلود شده در جهان بود.
هرچند از نظر تعداد دانلود، اپلیکیشن تیک تاک در مقام نخست در سه ماهه نخست سالجاری قرار دارد اما وقتی نوبت به تعداد کاربران فعال ماهانه میرسد باز هم میبینیم این فیسبوک است که صدرنشینی را به خود اختصاص داده است. اگر بخواهیم از نظر این شاخص اپهای برتر را دستهبندی کنیم نیز مطالعات مؤسسه App Annie نشان میدهد واتساپ، فیسبوک مسنجر، وی چت و اینستاگرام در ردههای بعدی جای گرفتهاند و فیسبوک همچنان پیشتاز است.
رشد فعالیت آنلاین در جهان
یکی دیگر از شاخصهایی که مورد توجه این مؤسسه تحقیقاتی قرار گرفته، مدت زمانی است که کاربران جهان روزانه در تلفن همراه خود سپری میکنند. این شاخص در جهان در سه ماهه نخست ۲۰۲۰افزایش یافته و در چین با افزایش ۳۰درصدی نسبت به سال ۲۰۱۹ به طور میانگین به ۵ساعت در روز رسیده است. ایتالیا هم بهعنوان دومین کشور که بشدت تحت تأثیر کرونا قرار گرفته ازنظر این شاخص رشد ۱۱درصدی را نسبت به سال ۲۰۱۹ تجربه کرده است.
مدت زمان حضور کاربران در اپلیکیشنها نیز به طور ویژه مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات تحقیقی این مؤسسه نشان میدهد متوسط مدت زمان هفتگی حضور کاربران جهان در اپلیکیشنهای اندرویدی چه در اپهای بازی و چه اپلیکیشنهای غیربازی اندرویدی، رشدی ۲۰درصدی نسبت به مدت مشابه سال گذشته داشته است. مدت زمان ماندگاری و حضور کاربران در اپلیکیشن Tinder بیشتر از همه اپلیکیشنهای دیگر بوده است و پس از آن هم اپلیکیشنهای پخش ویدئو ازجمله یوتیوب، نتفلیکس، IQIYI و همچنین Tencent Video در این لیست جای گرفتهاند.
Sensor Tower نیز یکی دیگر از مؤسسات مشاورهای است که به برترین اپلیکیشنهای غیربازی در ماه مارس اشاره کرده و یادآور شده است تیک تاک، واتساپ و زوم بیشترین تعداد دانلود را در این ماه که بیشتر مردم جهان در قرنطینه بودهاند داشتهاند. در لیست این مؤسسه فیسبوک، اینستاگرام، SHAREit، نتفلیکس و اسنپ چت در ردههای بعدی از نظر تعداد دانلود قرار گرفتهاند. طبق آمار این مؤسسه تنها در ماه آوریل تیک تاک بیش از ۱۱۵میلیون بار دانلود شده که نسبت به آوریل ۲۰۱۹ تقریباً رشدی دوبرابری داشته است. واتساپ هم بیش از ۷۶میلیون بار دانلود شده است و هندوستان در زمینه نصب هر دو اپلیکیشن تیک تاک و واتساپ در ماه آوریل در میان کشورهای جهان پیشتاز بوده است.
گفتوگوی «ایران» با کاوه ستوده، پزشک استقلال که به کرونا مبتلا شد و بهبود یافت
نمیتوانستم در خانه بنشینم، باید به بیماران کمک میکردم
حامد جیرودی
خبرنگار
«کووید 19» ویروسی است که تبعیضی بین فقیر و غنی قائل نمیشود و مثلاً برایش تفاوتی ندارد که فرد ورزشکار است یا سیاستمدار. در این مدت ورزشکاران و چهرههای مختلفی به ویروس کرونا مبتلا شدند که یکی از آنها، کاوه ستوده پزشک تیم فوتبال استقلال بود. او به دلیل ابتلا به این ویروس، بیش از ١٠ روز در بیمارستان آتیه بستری شد و شرایط سختی را پشت سرگذاشت. با این حال، ستوده بعد از انجام تست نهایی با مجوز پزشکان مرخص شد و بعد از مدتی که در قرنطینه خانگی بود، بهبودیاش را به دست آورد و به زندگی عادی بازگشت و فعالیتهای خود را از سر گرفت. او درخصوص روزهایی که با ویروس کرونا دست و پنجه نرم کرد، به خبرنگار «ایران» گفت: «اگر به طور خلاصه بخواهم بگویم، من قبل از شروع سال دچار مشکل شدم و بعد از اینکه آزمایشم مثبت شد، 10 روزی در بیمارستان بستری شدم ولی بعد از آن الحمدلله مرخص شدم و دوران قرنطینه ام نیز به پایان رسید. در حال حاضر شکر خدا خوب هستم و کارم را هم شروع کردهام.»
این که خود ستوده به عنوان یک پزشک گرفتار کرونا شده، شاید برای برخی تعجب برانگیز باشد. او در این باره گفت: «همان طور که میدانید، این بیماری بسیار موذی است و ممکن است که هر فردی به آن مبتلا شود. من هم همه اقدامات احتیاطی را رعایت میکردم ولی شرایطی که به وجود آمده بود، اجتناب ناپذیر بود و نمیتوانستم در خانه بنشینم و باید به نوبه خودم کمک حال بیماران باشم و در این شرایط به طریقی گرفتار این ویروس شدم و مدتی درگیر آن بودم اما خوشبختانه بهبودیام را به دست آوردم.»
خدمترسانی گروههای درمانی، پزشکان و پرستاران در این روزها بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت و همه از آنها به خاطر از خود گذشتگیهایشان تشکر کردند. ستوده درباره خدماتی که پزشکان و پرستاران در این مدت ارائه داده و میدهند، چنین صحبت کرد: «این قشر زحمتکش همیشه این کار را انجام میدادهاند ولی شاید خیلی به چشم نمیآمده است و در این دوره خاص نمود پیدا کرد ولی با این حال، پزشکان، پرستاران و کادر درمانی، همیشه کارشان را به نحو احسن انجام دادهاند.»
در این مدت خیلی از علاقهمندان به فوتبال، بخصوص هواداران استقلال نگران وضعیت پزشک تیم خود بودند. بازیکنان استقلال نیز در پستهای مختلفی در زمانی که ستوده در بیمارستان بستری بود، به او روحیه دادند. ستوده در این خصوص چنین واکنشی داشت: «من شرمنده همه هواداران استقلال، دوستان عزیزم، بازیکنان و مربیان بخصوص دکتر نوروزی عزیز هستم که در این مدت به من محبت کردند و از آنها تشکر میکنم.»
در این ایامی که همه به نوعی درگیر مبارزه با کرونا بودند، خیلی از ورزشکاران و فوتبالیستها هم به صورت مالی و هم با پخش مواد غذایی یا دادن مواد بهداشتی و ضدعفونی کننده به کمک مردم آمدند. ستوده در این خصوص چنین نظر داد: «این کار خیلی انسان دوستانهای بود و دستشان درد نکند و جز این هم انتظاری نمیرفت. قشر ورزشکار بخصوص ایرانیها همیشه انسانهای فرهیخته و بامحبتی بودهاند و کمک به همنوع در این شرایط کاری بوده که آنها انجام دادهاند و وظیفه انسانیشان بوده است. هر کسی هر کاری از دستش برآمده انجام داده و من از همه آنها تشکر میکنم.»
وضعیت برگزاری ادامه مسابقات لیگ برتر همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. عدهای معتقدند مسابقات از سر گرفته شود و عدهای بر این باورند که بازیها به پایان برسد. ستوده در این باره چنین گفت: «اگر به فیفا و یوفا نگاه کنید و جملات بزرگان فوتبال را در نظر بگیرید، همه میگویند که جان یک انسان از همه چیز و همه جامها بیشتر اهمیت دارد و تا وقتی که همه شرایط به خوبی فراهم نشود و این ریسک وجود داشته باشد که یک نفر هم آلوده شود و به بیماری دچار شود، برگزاری مسابقات کار اشتباهی است.»
رمضان و حمایت از فقرا در بحران کرونا
محمد شریعتمداری
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی
بیماری عالمگیر کرونا، مانند همه بیماریهای همهگیر، تمام شئونات زندگی فردی و اجتماعی و سلامت جسمی و روانی را در جوامع مختلف هدف قرار داده است. مهمتر آنکه کرونا پدیدهای است ناشناخته که شدت و میزان اثرات آن غیرقابل پیشبینی است. البته، شکی نیست که مهمترین تبعات آن بر زندگی فقرا و محرومین خواهد بود. در این شرایط، ما در حالی وارد ماه مبارک رمضان میشویم که کرونا تأثیرات گستردهای بر زندگی اجتماعی، اقتصادی همه هموطنان ما داشته است؛ هزاران نفر از ایرانیان به بیماری مبتلا شدهاند، چند هزار نفر جان عزیز خود را از دست دادهاند و عزیزانشان در تنهایی و غربت آنها را به خاک سپردهاند، اجتماعات مذهبیمان تعطیل شده است و بسیاری از هموطنانمان کسبوکار خودشان را از دست دادهاند.
در این میان اما، در نگاه اسلامی مواجهه با خسارات و ویرانیهای ناشی از بلایا و مصیبتها و هم سبک همزیستی و گذار از آنها رسم و شیوه خاصی دارد، آنچنان که از دل ویرانیها آبادانی بروید. تحلیل کنشهای فردی و سازوکارهای اجتماعی و ترمیم آنها از جمله آموزههایی است که از سوی نبی گرامی اسلام(ص) مطرح شده است.
از سوی دیگر، زیست انسانی سبک زندگی معنوی اوست که پیش، هنگام و پس از مصیبتها دستخوش دگرگونی میشود. این دگرگونی در جوامع مختلف میتواند به شکل انحطاط نقش ببندد یا بالندگی را به ارمغان آورد. بهوقت گرفتاری، غفلت یا توجه هر کدام پیامدهای متفاوتی خواهند داشت. مشغول شدن به رتق و فتق امور مادی و غفلت از عمارت دل و جان آسیب جوامع دینی در هنگامه گرفتاریهای همهگیر است. از منظر مؤمنینی که آبدیده محک آزمونهای الهی بودهاند، بلایا و مصیبت میتواند چنان به جوش و خروششان بکشاند که باغ رضوان الهی در دسترستر از همیشه باشد، چراکه رضوان منالله هو اکبر. در این چارچوب معنایی، همزمانی بلای کرونا و ماه مبارک رمضان میتواند بازهم از دل تهدید فرصت بسازد. تهدید تعطیلی کسبوکارها و مناسک دینی میتواند در پرتو راهکارهای خلاقانه - که از دل آموزههای دینی و تجارب علمی برمیآید- به احیای قلوب و مناسبات اجتماعی بینجامد. اما آنچه از روح دستورات دینی در ایام ماه مبارک برمیآید این است که ماه رمضان ماه نشاط مؤمنین است؛ نشاطی که از جد و جهد مؤمنین برمیخیزد حول محور استکمال آنچه رضایت خداوند را به بار میآورد میگردد. بنابراین، حماسه نشاط مؤمنین هم اجتماعی آفریده میشود و هم اجتماعی توزیع میشود. در ادبیات دینی، دستگیری از مستمندان، که عیالالله خوانده میشوند، شرط کسب رضایت خداوند است.
واقعیت این است که رمضان امسال میتواند به یک فرصت بزرگ و به تعبیر رهبر معظم انقلاب یک رزمایش گسترده برای کمک به فقرا تبدیل شود، فقرایی که بیماری عالمگیر کرونا بیش و پیش از همه آنها را هدف قرار داده است و این یک حقیقت دینی است که مبارزه با فقر یک «مبارزه همگانی» است: «الّلهم اغن کلّ فقیر. الّلهم اشبع کلّ جائع. الّلهم اکس کلّ عریان.» قرآن مجید هم میگوید یکی از نشانههای تکذیب دین این است که انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بیتفاوت باشد: «أرایت الّذی یکذّب بالدّین. فذلک الّذی یدعالیتیم و لایحض علی طعام المسکین» و میفرماید: و در اموال آنها حقی برای سائل و محروم بود: «و فی اموالهم حق للسائل و المحروم».
در این چارچوب، با اشاره به اینکه بهعنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی (که خود را نماینده فقرا، محرومان، اقشار دارای معلولیت، کارگران و بازنشستگان و همه اقشار آسیبپذیر در دولت میداند) همه ظرفیتهای اجرایی، مالی، هماهنگی، پشتیبانی و سیاستی وزارتخانه و شورایعالی رفاه را برای حمایت از فقرا و آسیبدیدگان اجتماعی اقتصادی کرونا بسیج کرده است، در این جهت دستور داده شده که همه شرکتهای تابعه بهصورت هدفمند مسئولیت اجتماعی خود را در بالاترین سطح محقق سازند. در آستانه حلول ماه مبارک رمضان و همزمان با آغاز هفته کارگر مناسب دیدم بر این نکته تأکید کنم که برای مبارزه با اثرات ناشی از کرونا و حمایت از فقرا باید همه با هم یک اقدام ملی و حماسه ماندگار را رقم بزنیم و چه زمانی بهتر از ماه مبارک رمضان برای شروع این اقدام.
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی
بیماری عالمگیر کرونا، مانند همه بیماریهای همهگیر، تمام شئونات زندگی فردی و اجتماعی و سلامت جسمی و روانی را در جوامع مختلف هدف قرار داده است. مهمتر آنکه کرونا پدیدهای است ناشناخته که شدت و میزان اثرات آن غیرقابل پیشبینی است. البته، شکی نیست که مهمترین تبعات آن بر زندگی فقرا و محرومین خواهد بود. در این شرایط، ما در حالی وارد ماه مبارک رمضان میشویم که کرونا تأثیرات گستردهای بر زندگی اجتماعی، اقتصادی همه هموطنان ما داشته است؛ هزاران نفر از ایرانیان به بیماری مبتلا شدهاند، چند هزار نفر جان عزیز خود را از دست دادهاند و عزیزانشان در تنهایی و غربت آنها را به خاک سپردهاند، اجتماعات مذهبیمان تعطیل شده است و بسیاری از هموطنانمان کسبوکار خودشان را از دست دادهاند.
در این میان اما، در نگاه اسلامی مواجهه با خسارات و ویرانیهای ناشی از بلایا و مصیبتها و هم سبک همزیستی و گذار از آنها رسم و شیوه خاصی دارد، آنچنان که از دل ویرانیها آبادانی بروید. تحلیل کنشهای فردی و سازوکارهای اجتماعی و ترمیم آنها از جمله آموزههایی است که از سوی نبی گرامی اسلام(ص) مطرح شده است.
از سوی دیگر، زیست انسانی سبک زندگی معنوی اوست که پیش، هنگام و پس از مصیبتها دستخوش دگرگونی میشود. این دگرگونی در جوامع مختلف میتواند به شکل انحطاط نقش ببندد یا بالندگی را به ارمغان آورد. بهوقت گرفتاری، غفلت یا توجه هر کدام پیامدهای متفاوتی خواهند داشت. مشغول شدن به رتق و فتق امور مادی و غفلت از عمارت دل و جان آسیب جوامع دینی در هنگامه گرفتاریهای همهگیر است. از منظر مؤمنینی که آبدیده محک آزمونهای الهی بودهاند، بلایا و مصیبت میتواند چنان به جوش و خروششان بکشاند که باغ رضوان الهی در دسترستر از همیشه باشد، چراکه رضوان منالله هو اکبر. در این چارچوب معنایی، همزمانی بلای کرونا و ماه مبارک رمضان میتواند بازهم از دل تهدید فرصت بسازد. تهدید تعطیلی کسبوکارها و مناسک دینی میتواند در پرتو راهکارهای خلاقانه - که از دل آموزههای دینی و تجارب علمی برمیآید- به احیای قلوب و مناسبات اجتماعی بینجامد. اما آنچه از روح دستورات دینی در ایام ماه مبارک برمیآید این است که ماه رمضان ماه نشاط مؤمنین است؛ نشاطی که از جد و جهد مؤمنین برمیخیزد حول محور استکمال آنچه رضایت خداوند را به بار میآورد میگردد. بنابراین، حماسه نشاط مؤمنین هم اجتماعی آفریده میشود و هم اجتماعی توزیع میشود. در ادبیات دینی، دستگیری از مستمندان، که عیالالله خوانده میشوند، شرط کسب رضایت خداوند است.
واقعیت این است که رمضان امسال میتواند به یک فرصت بزرگ و به تعبیر رهبر معظم انقلاب یک رزمایش گسترده برای کمک به فقرا تبدیل شود، فقرایی که بیماری عالمگیر کرونا بیش و پیش از همه آنها را هدف قرار داده است و این یک حقیقت دینی است که مبارزه با فقر یک «مبارزه همگانی» است: «الّلهم اغن کلّ فقیر. الّلهم اشبع کلّ جائع. الّلهم اکس کلّ عریان.» قرآن مجید هم میگوید یکی از نشانههای تکذیب دین این است که انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بیتفاوت باشد: «أرایت الّذی یکذّب بالدّین. فذلک الّذی یدعالیتیم و لایحض علی طعام المسکین» و میفرماید: و در اموال آنها حقی برای سائل و محروم بود: «و فی اموالهم حق للسائل و المحروم».
در این چارچوب، با اشاره به اینکه بهعنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی (که خود را نماینده فقرا، محرومان، اقشار دارای معلولیت، کارگران و بازنشستگان و همه اقشار آسیبپذیر در دولت میداند) همه ظرفیتهای اجرایی، مالی، هماهنگی، پشتیبانی و سیاستی وزارتخانه و شورایعالی رفاه را برای حمایت از فقرا و آسیبدیدگان اجتماعی اقتصادی کرونا بسیج کرده است، در این جهت دستور داده شده که همه شرکتهای تابعه بهصورت هدفمند مسئولیت اجتماعی خود را در بالاترین سطح محقق سازند. در آستانه حلول ماه مبارک رمضان و همزمان با آغاز هفته کارگر مناسب دیدم بر این نکته تأکید کنم که برای مبارزه با اثرات ناشی از کرونا و حمایت از فقرا باید همه با هم یک اقدام ملی و حماسه ماندگار را رقم بزنیم و چه زمانی بهتر از ماه مبارک رمضان برای شروع این اقدام.
کنارآمدن با کرونا
علی شکوری راد
عضو کمیته کرونای بیمارستان سینا
در ایران تعداد مبتلایان جدید به کرونا و تعداد درگذشتگان در این رابطه روز به روز در حال کاهش است. روال کار و زندگی مردم نیز بتدریج به سوی عادی شدن پیش میرود و این در حالی است که اپیدمیولوژیستها مرتب در مورد احتمال فراگیری مجدد هشدار میدهند. بخشی از مردم درکل بیخیال کرونا شدهاند و بخشی دیگر همچنان در حالت اضطراب و نگرانی به سر میبرند. بیخیالی آن عده بر اضطراب این عده میافزاید چرا که عواقب آن گریبانگیر کل جامعه میشود. در چنین شرایطی از دولت و ستاد ملی مبارزه با کرونا انتظار میرود همچنان با اعمال حاکمیت، بحران را کنترل کنند و خطر و نگرانی ناشی از این دوگانگی رفتار را کاهش دهند.دستورالعمل اصلی براى جلوگیری از گسترش آلودگی به ویروس کرونا به طور کلی قرنطینه افراد مبتلا و حفظ فاصله اجتماعى یا فیزیکی توسط همه است.
یعنى افراد نزدیک هم قرار نگیرند و ازدحام نکنند. دستورالعملی که با توجه به وضعیت حمل و نقل، معابر و مشاغل در بسیاری از موارد و برای مدت طولانی و بخصوص در شرایط عادى اساساً امکانپذیر نیست. بنابراین تأکید کلى بر این دستورالعمل خوب است ولی توقف بر آن بیحاصل. حال که اجرای این دستورالعمل در همه حال امکان پذیر نیست باید برای جایی که قابل رعایت نیست یا به هر حال رعایت نمیشود، برنامه داشت. رعایت فاصله فیزیکی به اندازه یک و نیم تا دو متر برای موقعی است که طرفین از ماسک استفاده نکرده باشند. در صورت استفاده از ماسک، رعایت فاصله به اندازهای باید باشد که تماس مستقیم صورت نگیرد. تماس لباسها با یکدیگر به اندازه تماس بدن خطرناک نیست. بنابراین برای کسانی که ناگزیر در محیطهای پر ازدحام حضور مییابند، بخصوص در سرویسهای حمل و نقل عمومی مثل مترو و اتوبوس یا اماکن کوچک و بسته مثل آسانسورها یا فروشگاههای شلوغ، زدن ماسک لازم است. هم به خاطر حفظ سلامت خودشان و هم حفظ سلامت دیگران. چرا که هر فرد همیشه باید این احتمال را بدهد که خودش بیمار بدون علامت و در نتیجه ناقل بیماری باشد. بنابراین باید برای حفظ سلامت دیگران ماسک بزند. یک در میان کردن صندلی اتوبوسها و مترو نیز در حالی که ازدحام مسافر وجود دارد شدنی نیست و تلاش بیحاصل است. مسافران وسایط نقلیه عمومی شلوغ باید ماسک بزنند. اگر ماسک استاندارد ندارند، ماسک پارچهای معمولی دست دوز هم مؤثر است. زدن ماسک در معابر خلوت و در اتومبیل شخصى لازم نیست. کسى که به هر دلیل سرفه یا عطسه مىکند باید در اماکن عمومی ماسک بزند یا ترشحات سرفه و عطسه خود را با دستمال یا آرنج دست مهار کند. پوشیدن دستکش جز برای جایی که امکان شستن یا ضدعفونی کردن دست وجود ندارد تقریباً بیفایده است. چرا که دستکش هم مانند پوست دست آلوده میشود و دستکش آلوده به هرجا بخورد، آنجا را آلوده میکند. ارزش دستکردن دستکش به اندازه یکبار شستن دست است. البته گاهی گفته شده است ویروس روی دست آلوده ماندگاری بیشتری نسبت به دستکش دارد که در صورت شستن دست، دیگر تفاوتی نمیکند. کارکرد دستکش عمدتاً در این است که یادآور بشود مراقبت بیشتری صورت بگیرد و دست به صورت زده نشود. پرسنل کادر درمان که با بیماران کرونا سر و کار دارند قهراً باید از دستکش استفاده کنند ولی آنها هم پس از ویزیت هر بیمار در صورتی که به او دست زده باشند یا احتمال تماس با ترشحات بدن او وجود داشته باشد باید دستکش خود را عوض کنند. با توجه به ماندگارى ویروس روى سطوح مختلف و تماس ناگزیر دست با این سطوح، شستن دست پس از تماس با سطوحى که قبل از ما و بخصوص با فاصله زمانى کوتاه فرد دیگرى با آن تماس داشته یا بدون ماسک در مجاورت آن قرار گرفته است، لازم است و تا قبل از شستن دست در این گونه موارد باید از تماس آن با صورت خود یا دیگری از جمله کودکان پرهیز کنیم. کفش و لباسهای بیرون در صورت حضور در مراکز پر ازدحام نباید وارد فضای زندگی داخل خانه بشود. خریدهاى بدون روکش بسته بندى را پس از ورود به خانه باید شست یا ضدعفونی کرد و در صورتی که فاسد شدنی نیستند تا یکی دو روز در گوشهای گذاشت تا اگر آلودگی ویروسی داشت، از بین برود. روکش بسته بندی یا کیسههای نایلکس خرید را باید از دسترس خارج کرد. سطوحی که احتمال آلودگی برای آنها مطرح است باید پس از هر احتمال جدید، ضدعفونی کرد و از تماس با آنها اجتناب کرد. جایی که ناگزیری از تماس با این سطوح هست باید حتیالمقدور با پشت دست یا آرنج این کار را انجام داد یا از دستمال استفاده کرد. همه اینها اضافه میشود بر مهمترین و اولیهترین توصیه که همانا پرهیز از دست دادن و دیده بوسی است. به گمان من حتی اگر همین دو مورد یعنی دست دادن و دیده بوسی ترک شود بیش از ۵۰ درصد در جلوگیری از شیوع کرونا نقش دارد که خوشبختانه مردم خودشان، بیش از سایر توصیههای بهداشتی، به این توصیه عمل کرده و میکنند. دیدارهای خانوادگی اجتناب ناپذیر هستند باید برای آن دستورالعمل داشت، بخصوص دیدار افراد مسن یا بیمار خانواده. به جزئیات این دستورالعمل باید جداگانه پرداخت. ضدعفونی کردن وسایل شخصی مثل گوشی تلفن همراه، دسته کلید و کارت بانکی و نیز دستگیره در و نرده پله پس از بروز احتمال آلودگی لازم است اما برخی اقدامات فانتزی اساساً لازم نیست، مثل ضد عفونی کردن دیوار معابر و درختان و بدنه اتومبیلهای شخصی مگر در شرایط شیوع بسیار گسترده بیماری یا در اماکن نگهداری بیماران کرونایی. مراقبتهای فوقالذکر تا زمانی که کرونا در جامعه شیوع دارد لازم است. پس از مهار و از بین رفتن شیوع کرونا میتوان از این محدودیت ها کاست و رفتارها را تا اندازه زیادی عادى کرد، تا زمانی که دوباره اولین شواهد شیوع مجدد کرونا در جامعه مشاهده بشود. در این صورت همه دستورالعملها مجدداً باید اجرا و شرایط ویژه برقرار شود.
عضو کمیته کرونای بیمارستان سینا
در ایران تعداد مبتلایان جدید به کرونا و تعداد درگذشتگان در این رابطه روز به روز در حال کاهش است. روال کار و زندگی مردم نیز بتدریج به سوی عادی شدن پیش میرود و این در حالی است که اپیدمیولوژیستها مرتب در مورد احتمال فراگیری مجدد هشدار میدهند. بخشی از مردم درکل بیخیال کرونا شدهاند و بخشی دیگر همچنان در حالت اضطراب و نگرانی به سر میبرند. بیخیالی آن عده بر اضطراب این عده میافزاید چرا که عواقب آن گریبانگیر کل جامعه میشود. در چنین شرایطی از دولت و ستاد ملی مبارزه با کرونا انتظار میرود همچنان با اعمال حاکمیت، بحران را کنترل کنند و خطر و نگرانی ناشی از این دوگانگی رفتار را کاهش دهند.دستورالعمل اصلی براى جلوگیری از گسترش آلودگی به ویروس کرونا به طور کلی قرنطینه افراد مبتلا و حفظ فاصله اجتماعى یا فیزیکی توسط همه است.
یعنى افراد نزدیک هم قرار نگیرند و ازدحام نکنند. دستورالعملی که با توجه به وضعیت حمل و نقل، معابر و مشاغل در بسیاری از موارد و برای مدت طولانی و بخصوص در شرایط عادى اساساً امکانپذیر نیست. بنابراین تأکید کلى بر این دستورالعمل خوب است ولی توقف بر آن بیحاصل. حال که اجرای این دستورالعمل در همه حال امکان پذیر نیست باید برای جایی که قابل رعایت نیست یا به هر حال رعایت نمیشود، برنامه داشت. رعایت فاصله فیزیکی به اندازه یک و نیم تا دو متر برای موقعی است که طرفین از ماسک استفاده نکرده باشند. در صورت استفاده از ماسک، رعایت فاصله به اندازهای باید باشد که تماس مستقیم صورت نگیرد. تماس لباسها با یکدیگر به اندازه تماس بدن خطرناک نیست. بنابراین برای کسانی که ناگزیر در محیطهای پر ازدحام حضور مییابند، بخصوص در سرویسهای حمل و نقل عمومی مثل مترو و اتوبوس یا اماکن کوچک و بسته مثل آسانسورها یا فروشگاههای شلوغ، زدن ماسک لازم است. هم به خاطر حفظ سلامت خودشان و هم حفظ سلامت دیگران. چرا که هر فرد همیشه باید این احتمال را بدهد که خودش بیمار بدون علامت و در نتیجه ناقل بیماری باشد. بنابراین باید برای حفظ سلامت دیگران ماسک بزند. یک در میان کردن صندلی اتوبوسها و مترو نیز در حالی که ازدحام مسافر وجود دارد شدنی نیست و تلاش بیحاصل است. مسافران وسایط نقلیه عمومی شلوغ باید ماسک بزنند. اگر ماسک استاندارد ندارند، ماسک پارچهای معمولی دست دوز هم مؤثر است. زدن ماسک در معابر خلوت و در اتومبیل شخصى لازم نیست. کسى که به هر دلیل سرفه یا عطسه مىکند باید در اماکن عمومی ماسک بزند یا ترشحات سرفه و عطسه خود را با دستمال یا آرنج دست مهار کند. پوشیدن دستکش جز برای جایی که امکان شستن یا ضدعفونی کردن دست وجود ندارد تقریباً بیفایده است. چرا که دستکش هم مانند پوست دست آلوده میشود و دستکش آلوده به هرجا بخورد، آنجا را آلوده میکند. ارزش دستکردن دستکش به اندازه یکبار شستن دست است. البته گاهی گفته شده است ویروس روی دست آلوده ماندگاری بیشتری نسبت به دستکش دارد که در صورت شستن دست، دیگر تفاوتی نمیکند. کارکرد دستکش عمدتاً در این است که یادآور بشود مراقبت بیشتری صورت بگیرد و دست به صورت زده نشود. پرسنل کادر درمان که با بیماران کرونا سر و کار دارند قهراً باید از دستکش استفاده کنند ولی آنها هم پس از ویزیت هر بیمار در صورتی که به او دست زده باشند یا احتمال تماس با ترشحات بدن او وجود داشته باشد باید دستکش خود را عوض کنند. با توجه به ماندگارى ویروس روى سطوح مختلف و تماس ناگزیر دست با این سطوح، شستن دست پس از تماس با سطوحى که قبل از ما و بخصوص با فاصله زمانى کوتاه فرد دیگرى با آن تماس داشته یا بدون ماسک در مجاورت آن قرار گرفته است، لازم است و تا قبل از شستن دست در این گونه موارد باید از تماس آن با صورت خود یا دیگری از جمله کودکان پرهیز کنیم. کفش و لباسهای بیرون در صورت حضور در مراکز پر ازدحام نباید وارد فضای زندگی داخل خانه بشود. خریدهاى بدون روکش بسته بندى را پس از ورود به خانه باید شست یا ضدعفونی کرد و در صورتی که فاسد شدنی نیستند تا یکی دو روز در گوشهای گذاشت تا اگر آلودگی ویروسی داشت، از بین برود. روکش بسته بندی یا کیسههای نایلکس خرید را باید از دسترس خارج کرد. سطوحی که احتمال آلودگی برای آنها مطرح است باید پس از هر احتمال جدید، ضدعفونی کرد و از تماس با آنها اجتناب کرد. جایی که ناگزیری از تماس با این سطوح هست باید حتیالمقدور با پشت دست یا آرنج این کار را انجام داد یا از دستمال استفاده کرد. همه اینها اضافه میشود بر مهمترین و اولیهترین توصیه که همانا پرهیز از دست دادن و دیده بوسی است. به گمان من حتی اگر همین دو مورد یعنی دست دادن و دیده بوسی ترک شود بیش از ۵۰ درصد در جلوگیری از شیوع کرونا نقش دارد که خوشبختانه مردم خودشان، بیش از سایر توصیههای بهداشتی، به این توصیه عمل کرده و میکنند. دیدارهای خانوادگی اجتناب ناپذیر هستند باید برای آن دستورالعمل داشت، بخصوص دیدار افراد مسن یا بیمار خانواده. به جزئیات این دستورالعمل باید جداگانه پرداخت. ضدعفونی کردن وسایل شخصی مثل گوشی تلفن همراه، دسته کلید و کارت بانکی و نیز دستگیره در و نرده پله پس از بروز احتمال آلودگی لازم است اما برخی اقدامات فانتزی اساساً لازم نیست، مثل ضد عفونی کردن دیوار معابر و درختان و بدنه اتومبیلهای شخصی مگر در شرایط شیوع بسیار گسترده بیماری یا در اماکن نگهداری بیماران کرونایی. مراقبتهای فوقالذکر تا زمانی که کرونا در جامعه شیوع دارد لازم است. پس از مهار و از بین رفتن شیوع کرونا میتوان از این محدودیت ها کاست و رفتارها را تا اندازه زیادی عادى کرد، تا زمانی که دوباره اولین شواهد شیوع مجدد کرونا در جامعه مشاهده بشود. در این صورت همه دستورالعملها مجدداً باید اجرا و شرایط ویژه برقرار شود.
این غول را کمی کنار بکشید!
امیر عباس نخعی
روزنامه نگار
حتی مخالفانش هم سکوت کردهاند. دیگر کمتر کسی است که به اهمیت آن پی نبرده باشد. فضای مجازی و استفاده از شبکههای مجازی امروزه آنچنان سایه خود را بر زندگی همه ما گسترانده که کمتر کسی به فکر حذف آن است، حتی مخالفانش در تجربه قرنطینه به آن وابستگی پیدا کردند و نشان داد که این فضا آنچنان در روزهای اوج کرونا باعث نزدیکی مردم میشود که رها کردنی نیست. البته رها کردنی هم نبود اما نیازش اینچنین احساس نمیشد که پدر و مادرها هم شب عید از این طریق با فرزندانشان دیدار و گفتوگو کنند، کودکان آموزش ببینند، دانشگاهها کلاسهای دانشجویان را برگزار کنند، مردم خرید کنند، با آن به سفر و موزه بروند، کارهای بانکی را بیش از پیش از این طریق انجام دهند و... در واقع اگر به فضای مجازی معنای بسیط تری بدهیم و به دولت الکترونیک و خدمات درمانی و دیگر فعالیتهای اجتماعی هم برسیم دیگر بخشی از حقیقت زندگی امروز است.
مردم امروز به این فضا و به شبکههای اجتماعی و به گرفتن خدمات الکترونیکی وابسته شدهاند و انتظار بجایی برای سرعت و کیفیت بهتر دارند.در روزهای اول تمام نگاهها به وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بود، جایی که وزیر جوان آن همیشه از بسط این فضا دفاع کرده و گویی چنین روزهایی را پیشبینی کرده بود. اما میزان استفاده پاسخگویی را دشوار کرده بود اینجا بود که همه نگاهها به سوی صدا وسیما چرخید جایی که فرکانسهای لازم برای بهبود کیفیت و سرعت اینترنت آنجاست و غول بزرگ روی آن چنان خفته که یارای تکان خوردن ندارند. تقاضاها برای آزادسازی فرکانسهای لازم هنوز به جایی نرسیده و صداوسیما هر روز توپ را به سویی شوت میکند اما بسط و گسترش اینترنت موضوع و مشکل دو نهاد یا دوبخش درون حاکمیتی نیست، بلکه موضوعی ملی است.
ممکن است در جایی رانت یا انحصاری تنها به بخش کوچکی از جامعه لطمه بزند یا نگاهی بخشی نگرانه دودش به چشم بخش کوچکی از مردم برود اما آزادسازی فرکانسهای 700 و 800 که در اختیار صدا و سیماست منافع ملی را در پی دارد و در شرایطی که روز به روز وابستگی مردم و سیستم درمانی، بانکی، آموزشی، خدماتی و.... به سرعت اینترنت و استفاده بیشتر از آن و شبکههای مجازی و اپها بیشتر میشود و کسب و کارهای جدید بیشتری میتوانند بر بستر آن رشد کنند، بایگانی بیهوده آن فقط به مردم ضربه میزند و زندگی را برای آنها دشوارتر میکند.
صداوسیما اگر نگران از دست دادن فرکانسهایی ملی است که شاید قدرتی برایش حاصل میکند میتواند در توافقنامه با وزارت ارتباطات در این مرحله بخشی از فرکانسها را آزاد کند یا این فرکانسها را برای مدتی طولانی بهصورت مشروط واگذار کند و در صورتی که نیاز خود صداوسیما به آنها مجدداً احیا شد بتواند از آنها در راستای منافع مردم بهره ببرد. اما در شرایطی که مردم به این فرکانسها نیاز دارند و دست وزارت ارتباطات برای افزایش رضایتمندی مردم بسته است جسورانه و شجاعانه است که صداوسیما آنها را در اختیار مردم بگذارد و سایر نهادهای درون حاکمیتی نباید با سکوت نسبت به این موضوع چشم ببندند. این فرکانسها باید برای بهبود کیفیت و سرعت در اختیار وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات قرار گیرد و نهادهای ناظر از این وزارتخانه طلب مسئولیت برای رضایتمندی بیشتر مردم داشته باشند. این غول عریض و طویل باید خود را به کناری بکشد تا دست کم بخشی از این فرکانسها آزاد شود.
الزامات کاهش درآمدهای نفتی
کاهش بیسابقه قیمت نفت و نیز تحریم فروش آن گزارهای نیست که بتوان از کنارش بهسادگی گذشت. بیایید بهگونه دیگری نگاه کنیم. یک خانواده چند نفری در حال زندگی هستند، ماهانه مثلاً 6 میلیون درآمد داشتهاند و زندگی معمولی خود را انجام میدهند. در یک زمان و بهدلیل مشخصی، درآمد مزبور به 2 میلیون تومان در ماه کاهش پیدا میکند. مثلاً نانآور خانواده بیکار میشود یا به هر دلیلی دستمزد او پرداخت نمیشود. طبیعی است که زندگی عادی این خانواده دچار مشکل میشود. چون نزدیک به 70 درصد درآمد آنها کم شده است. چند راه پیش روی آنان هست. یا باید از پسانداز خود مصرف کنند، یا قرض بگیرند، یا هزینههای خود را کم کنند یا آنکه منابع درآمدی جدیدی را فراهم کنند.
پساندازها معمولاً محدود است و در بهترین حالت برای چند ماه میتوان تأمین کرد، بیش از آن قابل تأمین نیست. قرض هم نمیتواند راه خوبی باشد، چون منبعی برای پرداخت بعدی وجود ندارد. آن را هم فقط در حد ضرورت و کوتاهمدت میتوان گرفت. کاهش هزینهها حتماً انجام میشود، ولی برای چنین خانوادهای چقدر میتوان کاهش داد؟ مسکن، خوراک، بهداشت، حملونقل، آب، برق، مخابرات، آموزش و... اینها نیازهای ضروری است و بیش از 80 تا 90 درصد هزینههای خانوار را تشکیل میدهند و نمیتوان خیلی کم کرد. بنابراین تنها راه ایجاد منابع درآمدی جدید و پایدار است. حال اگر اعضای خانواده نخواهند دنبال این منابع جدید درآمدی باشند، یا به تبعات آن ملتزم نباشند در این صورت نباید انتظار داشته باشند که زندگی آنان چون گذشته بچرخد. اگر قرار است از پسانداز بخورند، همه اعضای خانواده باید پساندازها را به میان آورند، اگر قرار است صرفهجویی کنند، هر کدام از اعضا باید نسبت به هزینههایشان صرفهجویی کنند. اگر قرار است منابع جدید درآمدی تعریف کنند، همه باید نسبت به الزامات آن متعهد باشند.
حالا قضیه نفت و بودجه دولت است. ردیف هزینههای دولت شناخته شده است. هر دستگاهی برای خودش ردیفی دارد تعریف شده، معلوم است که چقدر قرار است دریافت کند. ولی در ردیف درآمدها قضیه فرق میکند. مهمترین ردیف درآمدی که فروش نفت است دچار مشکل شده است. هم به لحاظ صادرات و هم به لحاظ قیمت و هم به لحاظ دسترسی به مبلغ فروش. حالا باید چه کار کرد؟ یک راه کاهش هزینههای بودجهای است. این کار شدنی است، ولی در دو بخش جداگانه. هزینههای جاری و عمرانی. بخش اعظم هزینههای جاری حقوق و دستمزد است که هیچ راهی برای کاهش آنها وجود ندارد. سایر هزینهها، برای نگهداری تأسیسات، حمل و نقل، پذیرایی و خرید تجهیزات و... است که رقم زیادی نیست، ولی حتی اگر 50 درصد صرفهجویی در این ارقام رخ دهد بعید است که بتوان کل هزینه جاری را بیش از 5 تا 10 درصد کاهش داد. کاستن از هزینههای عمرانی ممکن است، ولی عوارض شدیدی دارد. رشد بیکاری و کاهش تولید و سپس کاهش درآمدهای آینده دولت، از عوارض این سیاست است که هیچ کس این سیاست را توصیه نمیکند. در مجموع کاستن جدی از هزینهها قابل تصور نیست. راه دیگر استفاده از پسانداز و فروش ثروت است. دولت پسانداز چندانی ندارد، ولی ثروت آن کم نیست. فروش کارخانجات و بنگاههای دولتی اقدام مناسبی است. مشروط بر اینکه همراه با رشد بخش خصوصی واقعی و نه خصولتیهای غرق در رانت و روابط دولتی باشد. ضمن اینکه منظور از دولت کل حکومت است و همه آنان باید پا در این میدان بگذارند. این سیاست نیز تأثیرات کوتاهمدت دارد و باید به فکر درآمدهای پایدار بود. راه دیگر قرض است. دولت میتواند از خارج یا بانک مرکزی قرض کند. راه استقراض از خارج به عللی که پنهان نیست فعلاً مسدود است، استقراض از بانک مرکزی نیز عوارض جدی خود را دارد و موجب اوجگیری تورم خواهد شد. با وضعیت فعلی خرید اوراق قرضه دولتی نیز احتمالاً با استقبال مواجه نشود.
بنابراین هیچ راهی جز بهبود شرایط اقتصادی و افزایش تولید و گرفتن مالیات از آن وجود ندارد. این راه نیز الزامات خاص خود را دارد. به معنای دقیق باید جهش تولید داشت، ولی چقدر آماده پذیرش الزامات این سیاست هستیم؟ در این باره باید جداگانه نوشت. مسأله اصلی این است که برای عبور از این وضع نیازمند یک اراده ملی و فراجناحی هستیم.
پساندازها معمولاً محدود است و در بهترین حالت برای چند ماه میتوان تأمین کرد، بیش از آن قابل تأمین نیست. قرض هم نمیتواند راه خوبی باشد، چون منبعی برای پرداخت بعدی وجود ندارد. آن را هم فقط در حد ضرورت و کوتاهمدت میتوان گرفت. کاهش هزینهها حتماً انجام میشود، ولی برای چنین خانوادهای چقدر میتوان کاهش داد؟ مسکن، خوراک، بهداشت، حملونقل، آب، برق، مخابرات، آموزش و... اینها نیازهای ضروری است و بیش از 80 تا 90 درصد هزینههای خانوار را تشکیل میدهند و نمیتوان خیلی کم کرد. بنابراین تنها راه ایجاد منابع درآمدی جدید و پایدار است. حال اگر اعضای خانواده نخواهند دنبال این منابع جدید درآمدی باشند، یا به تبعات آن ملتزم نباشند در این صورت نباید انتظار داشته باشند که زندگی آنان چون گذشته بچرخد. اگر قرار است از پسانداز بخورند، همه اعضای خانواده باید پساندازها را به میان آورند، اگر قرار است صرفهجویی کنند، هر کدام از اعضا باید نسبت به هزینههایشان صرفهجویی کنند. اگر قرار است منابع جدید درآمدی تعریف کنند، همه باید نسبت به الزامات آن متعهد باشند.
حالا قضیه نفت و بودجه دولت است. ردیف هزینههای دولت شناخته شده است. هر دستگاهی برای خودش ردیفی دارد تعریف شده، معلوم است که چقدر قرار است دریافت کند. ولی در ردیف درآمدها قضیه فرق میکند. مهمترین ردیف درآمدی که فروش نفت است دچار مشکل شده است. هم به لحاظ صادرات و هم به لحاظ قیمت و هم به لحاظ دسترسی به مبلغ فروش. حالا باید چه کار کرد؟ یک راه کاهش هزینههای بودجهای است. این کار شدنی است، ولی در دو بخش جداگانه. هزینههای جاری و عمرانی. بخش اعظم هزینههای جاری حقوق و دستمزد است که هیچ راهی برای کاهش آنها وجود ندارد. سایر هزینهها، برای نگهداری تأسیسات، حمل و نقل، پذیرایی و خرید تجهیزات و... است که رقم زیادی نیست، ولی حتی اگر 50 درصد صرفهجویی در این ارقام رخ دهد بعید است که بتوان کل هزینه جاری را بیش از 5 تا 10 درصد کاهش داد. کاستن از هزینههای عمرانی ممکن است، ولی عوارض شدیدی دارد. رشد بیکاری و کاهش تولید و سپس کاهش درآمدهای آینده دولت، از عوارض این سیاست است که هیچ کس این سیاست را توصیه نمیکند. در مجموع کاستن جدی از هزینهها قابل تصور نیست. راه دیگر استفاده از پسانداز و فروش ثروت است. دولت پسانداز چندانی ندارد، ولی ثروت آن کم نیست. فروش کارخانجات و بنگاههای دولتی اقدام مناسبی است. مشروط بر اینکه همراه با رشد بخش خصوصی واقعی و نه خصولتیهای غرق در رانت و روابط دولتی باشد. ضمن اینکه منظور از دولت کل حکومت است و همه آنان باید پا در این میدان بگذارند. این سیاست نیز تأثیرات کوتاهمدت دارد و باید به فکر درآمدهای پایدار بود. راه دیگر قرض است. دولت میتواند از خارج یا بانک مرکزی قرض کند. راه استقراض از خارج به عللی که پنهان نیست فعلاً مسدود است، استقراض از بانک مرکزی نیز عوارض جدی خود را دارد و موجب اوجگیری تورم خواهد شد. با وضعیت فعلی خرید اوراق قرضه دولتی نیز احتمالاً با استقبال مواجه نشود.
بنابراین هیچ راهی جز بهبود شرایط اقتصادی و افزایش تولید و گرفتن مالیات از آن وجود ندارد. این راه نیز الزامات خاص خود را دارد. به معنای دقیق باید جهش تولید داشت، ولی چقدر آماده پذیرش الزامات این سیاست هستیم؟ در این باره باید جداگانه نوشت. مسأله اصلی این است که برای عبور از این وضع نیازمند یک اراده ملی و فراجناحی هستیم.
رئیس جمهور ی در نشست فعالان بخش خصوصی اقتصاد کشور:
روابط بخش خصوصی و دولت هوشمندانه تر شود
- با ارتباط نزدیکتر بانکها، بخش خصوصی و بورس، میتوانیم حرکت بزرگی را در عرصه اقتصادی ایجاد کنیم
- کسب و کارهایمان براساس شرایط بدبینانه درخصوص دوام ویروس کرونا، باید تنظیم و برای آن برنامه ریزی شود
روحانی در جلسه رؤسای کمیتههای تخصصی ستاد ملی مقابله با کرونا: بیماری اوج بگیرد ناگزیر از احیای محدودیتها میشویم
رئیس جمهوری با بیان اینکه اقدامات انجام شده و ارزیابیها نشان میدهد در مسیر کنترل بیماری کرونا قرار داریم، گفت: اما اگر چنانچه سطح هشدارها و هوشیاری مردم کاهش یابد، خدای ناکرده ممکن است بیماری اوج بگیرد و در این شرایط ناگزیر به احیای مجدد محدودیتها باشیم.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی روز شنبه در جلسه رؤسای کمیتههای تخصصی ستاد ملی مقابله با کرونا، با قدردانی از همراهی مراجع عظام تقلید، علما و روحانیت در مسیر مقابله و کنترل بیماری کرونا، گفت: دقیقاً حساسیتها و دغدغههای مراجع عظام، علما و روحانیت معظم طی مدت کنترل بیماری برای مراقبت از جان و سلامتی مردم به موازات و به همان میزان حساسیت و دغدغه مسئولین بهداشت و درمان بوده است که این موضوع بسیار حائزاهمیت است و جا دارد از همکاری و همراهی تمامی مراجع، علما، روحانیت، ائمه جمعه متولیان و هیأتهای مذهبی تشکر و سپاسگزاری کنم.
رئیس جمهوری در ادامه با اشاره به گزارش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درخصوص دستیابی به وضعیت رضایتبخش نسبی در مقابله با شیوع بیماری کرونا، همکاری و همراهی مردم را در رعایت پروتکلهای بهداشتی مایه مباهات دانست و اظهار داشت: اگر همکاری مردم در کنار تمهیدات اتخاذ شده همچنان تداوم پیدا کند، تا اندازهای میتوانیم نسبت به قطع زنجیره شیوع این بیماری امیدوار باشیم. روحانی گفت: براساس گزارشهای ارائه شده با توجه به تمهیدات اتخاذ شده از جمله افزایش مراکز آزمایشگاهی، تسریع در ارائه نتایج آن در زمانهای کوتاهتر و در عین حال با تلاش کادر درمانی کشور و مراقبتهایی که انجام شده، افراد زیادی توانستهاند به شکل سرپایی درمان شوند.
رئیس جمهوری همچنین با مدیریت هماهنگ میان همه بخشها و دستگاهها و با مراقبتهای ویژهای که انجام شده مسئولین با حضور بهنگام در استانها و شهرستانهایی که آلوده میشدند و با مراقبت و ایجاد محدودیتها توانستهاند از اوجگیری بیماری جلوگیری کرده و سریعاً وضعیت را به سمت شرایط با ثبات هدایت کنند. روحانی تصریح کرد: اقدامات انجام شده و ارزیابیها نشان میدهد که با وجود آنکه در مسیر کنترل بیماری قرار داریم اما اگر چنانچه سطح هشدارها و هوشیاری مردم کاهش یابد، خدای ناکرده ممکن است بیماری اوج بگیرد و در این شرایط ناگزیر به احیای مجدد محدودیتها باشیم که البته امیدواریم مردم عزیز کماکان هشدارها را جدی بگیرند و جز برای امور ضروری زندگی از منزل خارج نشوند و به مسئولین در کنترل بیماری تا رسیدن به یک وضعیت با ثبات و قابل اطمینان کمک کنند. رئیس جمهور تأکید کرد: بدون تردید مسیر مقابله و کنترل این بیماری را بدون همراهی مردم نمیتوان طی کرد. وی گفت: در عین حال براساس گزارشهای ارائه شده، کمیتههای ستاد ملی موظف شدند که روند آغاز فعالیت در هر شهرستان و استان را با بررسی آمارها و شاخصهای شیوع بیماری و وضعیت کنترل آن با رعایت شرایط خاص و پروتکلهای مشخص، اعلام کنند و البته این موضوع بستگی تام و تمام به میزان ابتلا، بستری و فوتیهای هر استانی دارد.در این جلسه، رؤسای کمیتههای مرتبط نتایج بررسیهای خود را درخصوص بازفعالیت مراکز دینی و بقاع متبرکه ارائه کردند که مورد بحث و بررسی قرار گرفت و با توجه به اینکه در ماه معنویت و میهمانی خدا قرار داریم و جانهای تشنه برای راز و نیاز و عبادت و زیارت بقاع متبرکه بیقرار است، مقرر شد وزارت بهداشت پروتکلها و دستورالعملهای مناسب را تهیه و طراحی کند تا در جلسه روز یکشنبه ستاد ملی مقابله با کرونا مورد بررسی و تصویب قرار گیرد.
ایران آغازگر درگیری و تنش در منطقه نخواهد بود
رئیس جمهوری روز شنبه در تماس تلفنی «شیخ تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر با وی، ضمن تبریک فرارسیدن حلول ماه مبارک رمضان به دولت و ملت مسلمان قطر و همه مسلمانان جهان، ابراز امیدواری کرد که این ماه برای امت اسلام برکات و خیرات فراوانی به همراه داشته باشد. روحانی و امیر قطر روابط و همکاریهای تهران- دوحه را مثبت و رو به توسعه ارزیابی و بر ضرورت تقویت و تحکیم همه جانبه مناسبات دو کشور تأکید کردند. رئیس جمهوری کشورمان با اشاره به تحرکات اخیر امریکا در منطقه، اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران فعالیت و تحرکات امریکاییها را با دقت زیر نظر داشته و آن را دنبال میکند، اما هرگز آغازگر هیچ درگیری و تنش در منطقه نخواهد بود. «شیخ تمیم بن حمد آل ثانی» نیز در این گفتوگوی تلفنی با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان به دولت و ملت ایران، بر ضرورت تلاش همه کشورها برای جلوگیری از تنشآفرینی در منطقه تأکید کرد.
رئیس ﺟﻤﻬﻮری همچنین در ﭘﯿﺎم های ﺟﺪاﮔــــــــــﺎﻧﻪای ﺑﻪ ﺳﺮان ﮐﺸﻮرهای اﺳﻼﻣﯽ ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن و رحمت و مغفرت الهی، تصریح کرد: امیدوارم به برکت این ماه شریف و به واسطه کسب معنویت در این ماه پر فیض و خیر، بتوانیم موجبات تحکیم و تقویت هر چه بیشتر مناسبات میان کشورهای اسلامی را فراهم کنیم و همچنین با مساعی مشترک و تبادل تجربیات، روند مبارزه با ویروس کووید ۱۹ را تسریع بخشیده و شاهد بی اثر شدن این ویروس در سراسر جهان باشیم.
برش
رئیسجمهوری: به اندازه توانمان به مردم و اصناف کمک کردیم
رئیس جمهوری گفت: کرونا وجود دارد و ما باید مراقبت کنیم و واقعیت را بپذیریم و خودمان را با آن سازگار کنیم و با آن کنار بیاییم.
بهگزارش ایسنا، رئیس جمهوری عصر دیروز در دیدار با جمعی از فعالان اقتصادی با بیان اینکه فشار زیادی بر دوش دولت قرار دارد، افزود: کاری که شرکتهای دانشبنیان ما انجام دادند، قدمهای بسیار خوبی بود. الان تقریباً نیاز ما در زمینه ونتیلاتور برطرف شده و اینکه ما خودمان سیتیاسکن، مواد شوینده و ماسک ان-۹۵ را تولید کنیم کار بزرگی است. رئیس جمهوری با اشاره به تلاش بانکها برای کمک به جامعه در شرایط شیوع کرونا، تأکید کرد: ۲۴ هزار میلیارد تومان وام یک میلیون تومانی برای مردم در نظر گرفته شد. ممکن است بگویند که یک میلیون پول زیادی نیست اما باید بدانیم که خیلیها بههمین پول نیاز دارند. ما به اندازهای که توانایی داشتیم پرداخت کردیم. البته مردم میگویند دولت بیشتر پرداخت کند، مگر پول ندارد؟ دولت میتواند بیشتر پول بدهد اما باید عواقب آن را هم دید. اگر پول بیشتری در اختیار مردم باشد آن وقت عواقب نقدینگی آن چیست؟ رئیس جمهوری افزود: هیچ دلیلی نداریم که چند ماه قرار است وضعیت کرونایی ادامه یابد. این ویروس ناشناخته است و برایش واکسن و درمانی مشخص نشده و اگر به داروی درمان قطعی این ویروس نرسیم یا دنیا نرسد در خرداد و تیر هم ممکن است با این بیماری مواجه باشیم.روحانی تأکید کرد: پس اگر میگوییم سفر انجام نشود، اجتماعات مردمی شکل نگیرد این باعث میشود کسب و کارها تأثیر بگیرند و بههمین دلیل باید برای اقتصاد کشور در بلند مدت تصمیمگیری کنیم چون هنوز نمیدانیم تا کی با این ویروس مواجه هستیم. ممکن است تا آخر سال هم طول بکشد.
وی با بیان اینکه بورس کشور در ماههای اخیر درخشید، گفت: اگر زمینه ارتباط بورس با بخش خصوصی تقویت شود برندهایی در کشور هستند که اگر اعلام کنند اوراقی دارند مردم میپذیرند و خریداری میکنند تا حدی که شاید نیازی به حمایت بانکها نباشد یا اگر هم بانک بخواهد حمایت کند راحتتر این کار را انجام میدهد. روحانی در پایان با انتقاد از برخی شایعهسازیها در زمینه ورود نهادهها به کشور از طریق گمرک گفت: من از منشأ این شایعات باخبرم و میدانم چه کسی آنها را طراحی میکند. همان کسی که نهاده را میآورد خودش هم شایعه درست میکند. هنوز نهادهاش روی آب و در درون کشتی است اما میگوید وارد شده و گمرک تحویل نمیدهد. من خواهش میکنم از این شیوهها در شرایط فعلی استفاده نشود تا از این وضعیت عبور کنیم که مطمئن هستم اگر هماهنگی و تدبیر لازم را داشته باشیم این اتفاق خواهد افتاد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی روز شنبه در جلسه رؤسای کمیتههای تخصصی ستاد ملی مقابله با کرونا، با قدردانی از همراهی مراجع عظام تقلید، علما و روحانیت در مسیر مقابله و کنترل بیماری کرونا، گفت: دقیقاً حساسیتها و دغدغههای مراجع عظام، علما و روحانیت معظم طی مدت کنترل بیماری برای مراقبت از جان و سلامتی مردم به موازات و به همان میزان حساسیت و دغدغه مسئولین بهداشت و درمان بوده است که این موضوع بسیار حائزاهمیت است و جا دارد از همکاری و همراهی تمامی مراجع، علما، روحانیت، ائمه جمعه متولیان و هیأتهای مذهبی تشکر و سپاسگزاری کنم.
رئیس جمهوری در ادامه با اشاره به گزارش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درخصوص دستیابی به وضعیت رضایتبخش نسبی در مقابله با شیوع بیماری کرونا، همکاری و همراهی مردم را در رعایت پروتکلهای بهداشتی مایه مباهات دانست و اظهار داشت: اگر همکاری مردم در کنار تمهیدات اتخاذ شده همچنان تداوم پیدا کند، تا اندازهای میتوانیم نسبت به قطع زنجیره شیوع این بیماری امیدوار باشیم. روحانی گفت: براساس گزارشهای ارائه شده با توجه به تمهیدات اتخاذ شده از جمله افزایش مراکز آزمایشگاهی، تسریع در ارائه نتایج آن در زمانهای کوتاهتر و در عین حال با تلاش کادر درمانی کشور و مراقبتهایی که انجام شده، افراد زیادی توانستهاند به شکل سرپایی درمان شوند.
رئیس جمهوری همچنین با مدیریت هماهنگ میان همه بخشها و دستگاهها و با مراقبتهای ویژهای که انجام شده مسئولین با حضور بهنگام در استانها و شهرستانهایی که آلوده میشدند و با مراقبت و ایجاد محدودیتها توانستهاند از اوجگیری بیماری جلوگیری کرده و سریعاً وضعیت را به سمت شرایط با ثبات هدایت کنند. روحانی تصریح کرد: اقدامات انجام شده و ارزیابیها نشان میدهد که با وجود آنکه در مسیر کنترل بیماری قرار داریم اما اگر چنانچه سطح هشدارها و هوشیاری مردم کاهش یابد، خدای ناکرده ممکن است بیماری اوج بگیرد و در این شرایط ناگزیر به احیای مجدد محدودیتها باشیم که البته امیدواریم مردم عزیز کماکان هشدارها را جدی بگیرند و جز برای امور ضروری زندگی از منزل خارج نشوند و به مسئولین در کنترل بیماری تا رسیدن به یک وضعیت با ثبات و قابل اطمینان کمک کنند. رئیس جمهور تأکید کرد: بدون تردید مسیر مقابله و کنترل این بیماری را بدون همراهی مردم نمیتوان طی کرد. وی گفت: در عین حال براساس گزارشهای ارائه شده، کمیتههای ستاد ملی موظف شدند که روند آغاز فعالیت در هر شهرستان و استان را با بررسی آمارها و شاخصهای شیوع بیماری و وضعیت کنترل آن با رعایت شرایط خاص و پروتکلهای مشخص، اعلام کنند و البته این موضوع بستگی تام و تمام به میزان ابتلا، بستری و فوتیهای هر استانی دارد.در این جلسه، رؤسای کمیتههای مرتبط نتایج بررسیهای خود را درخصوص بازفعالیت مراکز دینی و بقاع متبرکه ارائه کردند که مورد بحث و بررسی قرار گرفت و با توجه به اینکه در ماه معنویت و میهمانی خدا قرار داریم و جانهای تشنه برای راز و نیاز و عبادت و زیارت بقاع متبرکه بیقرار است، مقرر شد وزارت بهداشت پروتکلها و دستورالعملهای مناسب را تهیه و طراحی کند تا در جلسه روز یکشنبه ستاد ملی مقابله با کرونا مورد بررسی و تصویب قرار گیرد.
ایران آغازگر درگیری و تنش در منطقه نخواهد بود
رئیس جمهوری روز شنبه در تماس تلفنی «شیخ تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر با وی، ضمن تبریک فرارسیدن حلول ماه مبارک رمضان به دولت و ملت مسلمان قطر و همه مسلمانان جهان، ابراز امیدواری کرد که این ماه برای امت اسلام برکات و خیرات فراوانی به همراه داشته باشد. روحانی و امیر قطر روابط و همکاریهای تهران- دوحه را مثبت و رو به توسعه ارزیابی و بر ضرورت تقویت و تحکیم همه جانبه مناسبات دو کشور تأکید کردند. رئیس جمهوری کشورمان با اشاره به تحرکات اخیر امریکا در منطقه، اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران فعالیت و تحرکات امریکاییها را با دقت زیر نظر داشته و آن را دنبال میکند، اما هرگز آغازگر هیچ درگیری و تنش در منطقه نخواهد بود. «شیخ تمیم بن حمد آل ثانی» نیز در این گفتوگوی تلفنی با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان به دولت و ملت ایران، بر ضرورت تلاش همه کشورها برای جلوگیری از تنشآفرینی در منطقه تأکید کرد.
رئیس ﺟﻤﻬﻮری همچنین در ﭘﯿﺎم های ﺟﺪاﮔــــــــــﺎﻧﻪای ﺑﻪ ﺳﺮان ﮐﺸﻮرهای اﺳﻼﻣﯽ ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن و رحمت و مغفرت الهی، تصریح کرد: امیدوارم به برکت این ماه شریف و به واسطه کسب معنویت در این ماه پر فیض و خیر، بتوانیم موجبات تحکیم و تقویت هر چه بیشتر مناسبات میان کشورهای اسلامی را فراهم کنیم و همچنین با مساعی مشترک و تبادل تجربیات، روند مبارزه با ویروس کووید ۱۹ را تسریع بخشیده و شاهد بی اثر شدن این ویروس در سراسر جهان باشیم.
برش
رئیسجمهوری: به اندازه توانمان به مردم و اصناف کمک کردیم
رئیس جمهوری گفت: کرونا وجود دارد و ما باید مراقبت کنیم و واقعیت را بپذیریم و خودمان را با آن سازگار کنیم و با آن کنار بیاییم.
بهگزارش ایسنا، رئیس جمهوری عصر دیروز در دیدار با جمعی از فعالان اقتصادی با بیان اینکه فشار زیادی بر دوش دولت قرار دارد، افزود: کاری که شرکتهای دانشبنیان ما انجام دادند، قدمهای بسیار خوبی بود. الان تقریباً نیاز ما در زمینه ونتیلاتور برطرف شده و اینکه ما خودمان سیتیاسکن، مواد شوینده و ماسک ان-۹۵ را تولید کنیم کار بزرگی است. رئیس جمهوری با اشاره به تلاش بانکها برای کمک به جامعه در شرایط شیوع کرونا، تأکید کرد: ۲۴ هزار میلیارد تومان وام یک میلیون تومانی برای مردم در نظر گرفته شد. ممکن است بگویند که یک میلیون پول زیادی نیست اما باید بدانیم که خیلیها بههمین پول نیاز دارند. ما به اندازهای که توانایی داشتیم پرداخت کردیم. البته مردم میگویند دولت بیشتر پرداخت کند، مگر پول ندارد؟ دولت میتواند بیشتر پول بدهد اما باید عواقب آن را هم دید. اگر پول بیشتری در اختیار مردم باشد آن وقت عواقب نقدینگی آن چیست؟ رئیس جمهوری افزود: هیچ دلیلی نداریم که چند ماه قرار است وضعیت کرونایی ادامه یابد. این ویروس ناشناخته است و برایش واکسن و درمانی مشخص نشده و اگر به داروی درمان قطعی این ویروس نرسیم یا دنیا نرسد در خرداد و تیر هم ممکن است با این بیماری مواجه باشیم.روحانی تأکید کرد: پس اگر میگوییم سفر انجام نشود، اجتماعات مردمی شکل نگیرد این باعث میشود کسب و کارها تأثیر بگیرند و بههمین دلیل باید برای اقتصاد کشور در بلند مدت تصمیمگیری کنیم چون هنوز نمیدانیم تا کی با این ویروس مواجه هستیم. ممکن است تا آخر سال هم طول بکشد.
وی با بیان اینکه بورس کشور در ماههای اخیر درخشید، گفت: اگر زمینه ارتباط بورس با بخش خصوصی تقویت شود برندهایی در کشور هستند که اگر اعلام کنند اوراقی دارند مردم میپذیرند و خریداری میکنند تا حدی که شاید نیازی به حمایت بانکها نباشد یا اگر هم بانک بخواهد حمایت کند راحتتر این کار را انجام میدهد. روحانی در پایان با انتقاد از برخی شایعهسازیها در زمینه ورود نهادهها به کشور از طریق گمرک گفت: من از منشأ این شایعات باخبرم و میدانم چه کسی آنها را طراحی میکند. همان کسی که نهاده را میآورد خودش هم شایعه درست میکند. هنوز نهادهاش روی آب و در درون کشتی است اما میگوید وارد شده و گمرک تحویل نمیدهد. من خواهش میکنم از این شیوهها در شرایط فعلی استفاده نشود تا از این وضعیت عبور کنیم که مطمئن هستم اگر هماهنگی و تدبیر لازم را داشته باشیم این اتفاق خواهد افتاد.
بررسی رابطه دولت و ملت در دوره روحانی در گفت و گو با حسام الدین آشنا
دیگر کسی در دولت نمیتواند تصمیم ناگهانی بگیرد
- کار آقای روحانی عمدتاً افزایش ظرفیت مطالبات، ظرفیت و قدرت نظارت ملت بود
- ما در حال گذار به سمت قدرت گرفتن جامعه هستیم. دیگر نمی توانیم به دوره پیش از روحانی برگردیم
- امروز مسأله ما روابط ایران و امریکا نیست بلکه مدیریت رفتار واشنگتن است تا آسیب کمتری متوجه ما شود
- هیچ کشوری نیروی دفاعی خود را تعطیل نمی کند که فقط لبخند دیپلماتیک بزند،شهید سلیمانی و ظریف دو روی یک سکه بودند
- جایی که باید در باره قیمت بنزین با مردم حرف می زد و اقناع سازی می کرد صداو سیما بود
- روحانی در نیویورک سخت ترین تصمیم را گرفت که در اتاق را به روی مکرون باز نکرد
مرتضی گل پور
خبرنگار حوزه دولت
حسامالدین آشنا معتقد است بزرگترین درس ماجرای افزایش ناگهانی قیمت بنزین این بود که «امروز کسی نمیتواند در دولت تصمیم ناگهانی بگیرد.» باوجود همه فراز و فرودهایی که دولت و ملت در یک سال گذشته سپری کردهاند، باوجود همه شکستها، توفیقها، ناکامیها و کامیابیها، آشنا معتقد است مهمترین دستاورد دوره ریاست جمهوری روحانی این واقعیت است که درهای دولت به روی ملت بازشده است. امروز هم جامعه بر دولت تأثیر میگذارد و هم دولت بر جامعه. به باور او، قدرت یافتن جامعه نسبت به دولت، همانگذاری است که در دوره روحانی اتفاق افتاد. اما باوجود این، کتمان نمیتوان کرد که انتظارات جامعه تحول یافته ایرانی از دولت روحانی به مراتب بیش از آن چیزی بود که در عمل دیده شد، حتی اگر مطابق دیدگاه آشنا، این طور نگاه کنیم که فرآیند توسعه امری زمانبر و فرآیندی طولانی است. گفتوگو با مشاور رئیس جمهوری و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری را که از مسأله انتخابات آغاز و به مسأله دولتداری ختم شد درادامه میخوانید. این گفت و گو که در ویژه نامه نوروزی روزنامه « ایران» منتشر شده، قبل از همه گیر شدن ویروس کرونا انجام شده است.
به نظر میرسد برای انتخابات اخیر مجلس، میتوان معانی گوناگونی متصور بود. از یک سو بخشهایی از جامعه در انتخابات مشارکت نداشت، شاید به این دلیل که احساس کرد از صندوق رأی، دستور کار مورد انتظار او حاصل نمیشود. بخشهایی از اصلاحطلبان، بهصورت غیررسمی بر عدم مشارکت تأکید کردند، بخشهای دیگری از این جریان هم از دیدگاههای کلان خود عدول کرده و قائل به این بودند که باید در زمین سیاست واقعاً موجود، یک بازی ولو حداقلی داشت. بخشهایی از حاکمیت هم با درسی که از انتخابات سالهای 92 تا 96 گرفتند، به این نتیجه رسیدند که باید اراده مؤثری بر فرآیند انتخابات اعمال کنند تا نتیجه مطلوب آنان حاصل شود که این مسأله در بررسی صلاحیتها دیده شد. اصولگرایان میانهرو در ابتدای ماجرا خواستار سعه صدر در بررسی صلاحیتها و حضور نامزدهای بیشتری از اصلاحطلبان بودند اما درنهایت با آن کنار آمدند و با طیف تندرو، فهرست مشترک ارائه کردند. از خلال همه این فرآیندها و تحولات، ارزیابی شما از انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی چیست؟
تحلیل انتخابات، پیش از انتخابات یک وضعیت دارد و پس از انتخابات وضعیت دیگری. نگاه پیشبینانه به انتخابات، قبل از برگزاری انتخابات، به ما میگفت نظرسنجیها نشان میدهد میزان مشارکت نسبت به سالهای گذشته بسیار کمتر خواهد بود. این مسأله هنگام انتخابات روشن شد و اکنون که انتخابات پایان یافته و آمارها دقیقتر شده است، مشخص است که ما کاهش میزان مشارکت را در انتخابات مجلس تجربه کردیم. تحلیلهای متعدد و متفاوتی میتوان داشت، اما من از زاویهای شروع میکنم که شاید کمتر به آن پرداخته میشود. به باور من، ما بخشی از ویژگیهای نظام پارلمانی را گرفتیم، اما در مقابل بخش مهمی از مختصات نظام پارلمانی را جدی نگرفتیم و نتایج جدی نگرفتن اموری که باید جدی گرفته شوند را بتدریج میبینیم.
منظور از «ما» کیست؟
قدری که جلوتر بروم این مسأله روشن میشود. بهنظر میآید که یک پایه مهم نظام پارلمانی، تحزب است. ما تحزب داریم، اما آن را جدی نگرفتیم. به این معنی که ما تحزب ناقصالخلقهای داریم. این حرف دقیقی است که حزب باید مسئولیت ارائه برنامه و اداره نظام را به عهده بگیرد. برای این منظور، حزب باید طرح دولت داشته باشد، طرح شیوه اداره جامعه داشته باشد، افراد مناسب را رشد بدهد تا بتوانند کشور را اداره کرده و مردم را برای شرکت در انتخابات بسیج کند. به عبارت دیگر، داشتن ایده، داشتن آدمهای مناسب برای انتخاب شدن و توان بسیجگری برای انتخاب کردن جزو کارکردهای احزاب است. حال اگر ما مجموعهای از حزب نماها داشته باشیم که نه توان آن را دارند که برنامهای برای کشور بدهند، نه میتوانند آدم جدیدی به کشور معرفی کنند، نظام تربیت سیاست ورز و قدرت بسیجگری جامعه را ندارند، میشود گفت که ما اسم حزب را داریم، اما خود حزب و رسم حزب را نداریم. من مسأله را از اینطور میبینم. در دورههای مختلف مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، شوراهای شهر و خبرگان و مجموعه انتخاباتی که داشتیم، ما از توانهای جانبی و از بخشهای دیگر سرمایه سیاسیمان مصرف کردیم تا مردم را پای انتخابات بیاوریم. به عبارت دیگر، در زمینه بسیجگری و ترغیب به مشارکت سیاسی، بویژه در قسمت نامزدها ما عملاً به یک پایان یافتگی شخصیتهای محترم و معتبر رسیدیم. به این معنی که سرمایهای که انقلاب اسلامی برای ما تولید کرده بود که مجموعهای از افراد فعال، توانمند و البته جویای نام بودند، این سرمایه بتدریج کاهش یافته و خاتمه پیدا کرد. در انتخاباتی که انجام شد، تقریباً از نمایندگان مجلس اول، دوم و حتی چهارم، دیگر افراد چندانی را نمیبینیم و این جز به این معنی نیست که سرمایهای تمام شده است. البته درباره این افراد دو دیدگاه وجود دارد که من محترمانه آنان را سرمایه مینامم، ممکن است دیگران تعابیر دیگری به کار ببرند. اما امروز میبینیم که افراد جدیدی تولید نشدند. در میان اصلاحطلبان به نظر میرسد افراد جدیدی خواستند به عرصه بیایند که با دیوار سخت مواجه شدند، در میان اصولگرایان هم کسانی خواستند بالا بیایند که با سقف شیشهای مواجه شدند و در غیاب اینها کسانی رشد پیدا کردند که توان یا امکان ظهوررسانهای داشتند؛ چه در رسانه ملی و چه در رسانههای فضای مجازی. تعداد کمی از این افراد کسانی بودند که میتوانستند برنامه بدهند، اما درمقابل میتوانستند بخوبی انتقاد کنند. جمعبندی من از بخش اول این است که در فقدان حزب، امروز درحال تجربه نتایج و تبعات نداشتن حزب هستیم. از اینرو وقت آن رسیده است تا در نظام تولید اندیشه، تربیت سیاست ورز و بسیج گری سیاسی برای کار سیاسی تجدیدنظر داشته باشیم.
اشاره کردید که کاهش مشارکت مردم در انتخابات قابل پیشبینی بود. اگر بخواهیم یک نگاه تاریخی به مسألهای بهنام صندوق رأی داشته باشیم، به نظر شما نگاه امروز مردم به صندوق رأی چگونه است؟ با توجه به اینکه در سالهای 76 تا 96 ما شاهد حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی بودیم، آنان امروز به قابلیتها و ظرفیتهای این سازوکار چطور نگاه میکنند؟
صندوق رأی دستاورد جمهوری اسلامی است. از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی در کشور انتخابات جدی نداشتیم. در دورههایی شاهد انتخابات رقابتی محدودی بودیم، اما تقریباً در تمام دوره پهلوی هیچ رقابت انتخاباتی برخاسته از مردم نداشتیم و این انقلاب اسلامی بود که ما را وارد جمهوریت کرد. من بحث کوچکی درباره جمهوریت دارم که فکر میکنم نباید آن را نادیده گرفت. از جهت ساختاری تفاوت ما با نظام پهلوی در این است که ما از نظام سلطنتی موروثی وارد نظام جمهوری شدیم. اما معنی جمهوریت در انتخابات مجلس نبود، زیرا از لحاظ ساختاری، قانونی و حقوق اساسی، انتخابات مجلس در زمان شاه هم بود، آنچه به ساختار حقوقی اضافه شد، انتخابات ریاست جمهوری بود. بهصورت دقیق، منظور من این است که نظام جمهوری اسلامی با ریاست جمهوری معنا پیدا میکند. همه کسانی که به جای انتخابات مستقیم مردم دنبال نظام پارلمانی هستند، دارند جمهوریت نظام را کم بها تلقی میکنند. مردم با امید و با انتخاب شروع کردند، اما همواره اینگونه بوده است که ما انتخاب رئیس قوهمجریه و مجموع قوه مقننه در جمهوری اسلامی ایران را ذیل ولایت فقیه در نقش رهبری، نقش تقدس و جلوهای از دینی بودن حکومت داشتیم. اتفاقی که در این سالها افتاد، این است که ما از مقام ریاست جمهوری معمولاً توقعاتی داشتیم که این توقعات بتدریج تعدیل شده است. خود رؤسای جمهور هم از خودشان تصوراتی داشتند که بعداً تعدیل شده است. اگر بخواهیم از درون به نظام جمهوری اسلامی ایران نگاه کنیم، جمهوری اسلامی نظامی است که تقریباً در همه مواردش جز با وفاق، جز با همدلی و همراهی همه قوا هیچ کاری در آن انجام نمیشود. به صراحت میگویم که هیچ رئیس قوه مجریهای یا رئیس قوه قضائیهای، نمیتوانند هیچ کاری در کشور انجام دهند که دیگری نتواند در کارش اخلال کند. تجربه من به من میگوید اگر سه قوه و نیروهای مسلح با هم هماهنگ باشند، همه کار میشود کرد و اگر هماهنگ نباشند، هیچ کدام نمیتوانند هیچ کاری انجام دهند. ما تجربههای متعددی از ناهماهنگیها در کشور را دیدیم و آثار آن را هم مشاهده کردیم. بنابراین اگر رئیس جمهوری بتواند همراهی قوای دیگر را داشته باشد، اگر بتواند همراهی نیروهای مسلح را داشته باشد، اگر بتواند در چارچوبی عمل کند که مجموع دیدگاههای رهبری را بتواند دنبال کند، از نظر سطح بالای حکومت مشکلات کمی خواهد داشت. این امری است که ما در دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد شاهد هستیم، یعنی یک نوع هماهنگی، همراهی و پشتیبانی وجود داشت. دو بار این را از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم که گفت من در دوره اول ریاست جمهوری تقریباً هیچ مشکل جدی درون حاکمیت نداشتم، بلکه باید میرفتم مسائل را حل کنم، نه اینکه در درون مشکلی داشته باشم. در تعارض، ناهماهنگی و در اختلافات درون یا بین قوا، آنچه نابود میشود و کاهش پیدا میکند، توان حل مسأله دولت، توان حل مسأله قوه مقننه و توان حل مسأله قوه قضائیه است. زیرا درصورت فقدان هماهنگی، این ارکان بیشتر به هم میپردازند تا اینکه به حل مسائل بپردازند. اما مردم چه میبینند؟ مردم ناکارآمدی میبینند. وقتی ناکارآمدی مشاهده شد، اگر تحلیلگران، رسانهها و حتی خود مسئولان حکومتی، مسائل را آنگونه که هست به مردم بگویند، مردم میتوانند تصمیم بگیرند. یعنی در انتخابات بعدی این فرد یا آن فرد را انتخاب کنند یا نکنند، این دولت را انتخاب کنند یا نکنند و درنهایت اینکه قضاوت کنند. مشکلی که اینجا وجود دارد، آلودگی اطلاعاتی است. آلودگی اطلاعاتی یکی از بحرانهای جدی در کشور ما است، یعنی یک نوع تعارف و رودربایستی در میان مسئولان و نهادهای حاکمیتی وجود دارد که اجازه نمیدهد مسائل کاملاً مشخص و دقیق بیان شود. در ظاهر همه حفظ ظاهر میکنند، اما در پشت صحنه، میبینید که اختلافات زیادی هست. در نظامهای دیگر، به خاطر نظام حزبی این مسائل کاملاً شفاف و اختلافات روشن میشود، به این معنی که معلوم میشود اختلافات سر چیست، هر کسی به چه چیزی استناد میکند و نتایج سیاستش هم قابل ارزیابی است. اما وقتی نه به روشنی گفته میشود که هر کس چه میخواهد، نه به روشنی گفته میشود که چرا آن را میخواهد و نه به روشنی گفته میشود که طرف مخالفش واقعاً کیست و در نهایت اینکه گفته نشود که اگر این کار انجام نشود، چه اتفاقی میافتد، میبینید که در یک ابهام گفتمانی زندگی میکنیم و این ابهام گفتمانی، ناکارآمدی را تشدید میکند.
قطعاً این ابهام گفتمانی کارکردی داشته است که در 40 یا 30 سال گذشته ادامه داشته است، به این معنی که جریانها یا افراد حاضر در قدرت از این ابهام گفتمانی نفعی بردند.
من مسأله را فوراً به اقتصاد سیاسی نمیبرم و این واقعیت را براساس قدرت و سیاست ارزیابی نمیکنم، بلکه براساس فرهنگ سیاسی ارزیابی میکنم. بهنظر من این حالت ابهام امری است که در فرهنگ سیاسی ما وجود دارد و من علت اصلی آن را ضعف بنیه سیاسی میدانم. به این معنی که این ابهام به این خاطر نیست که من میخواهم مبهم باشم، بلکه بهخاطر این است که نمیتوانم شفاف باشم، برای اینکه شفافیت هزینه بسیار بالایی دارد و من خودم را برای شفافیت آماده نکردم. برای اینکه وقتی به روشنی بگویید که من طرفدار اینگونه نظام اقتصادی هستم و در این نظام اقتصادی، وضعیت یارانهها، حقوق، مسکن و میزان مداخله دولت به چه صورت خواهد بود، برای همگان روشن میشود که شما چکار میخواهید بکنید. امروز حتی برای شما هم روشن نیست که واقعاً میخواهید این کارها را بکنید؟ واقعاً میتوانید این کارها را بکنید، یا واقعاً از نتایج این کارها و تبعات آن آگاهی دارید و میتوانید آنها را مدیریت کنید؟ پاسخ این پرسشها روشن نیست، درنتیجه شما هیچ برنامه اقتصادی روشن وشفافی نمیبینید که به مردم ارائه شود، حتی اگر ارائه شود میزان التزام به آن قابل اندازهگیری نیست. در دولت آقای روحانی است که هم در سال 92 و هم در سال 96 تلاش شد دولت برنامه مشخصی ارائه بکند. و جالب است به محض اینکه برنامه ارائه شد، یک پایگاه اینترنتی بهنام «روحانی سنج» فعال شد که همه این ادعاها و مطالبات در آن سنجیده شد. یعنی تقریباً اولین باری است که در حکومت میشود سنجید که «این را گفتی، پس چی شد؟» در این صورت وقتی توان مطالبه گری و توان آگاهییابی جامعه از درون حاکمیت زیاد میشود، یا وقتی تعارضات درون حاکمیت اجازه میدهد که درز و نشت اطلاعات بهصورت وسیع اتفاق بیفتد، یا وجود دشمنان جدی و نفوذگرانی که اطلاعات درون حکومت را بیرون میریزند، همه اینها باعث میشود که جامعه نسبت به دولت خود، بسیار بسیار آگاه تر، حساستر و دقیقتر عمل کند.
با توضیحات شما، میتوان گفت کاهش مشارکت در انتخابات، ناظر بر دلسردی مردم از سازوکارهای صندوق رأی و اینکه میشود از دل صندوق سازوکار تازهای بر حاکمیت اعمال کرد نیست، بلکه ناشی از دلسردی از جریانها یا پایان افراد صاحب سرمایه سیاسی است؟
ما با دو نوع دلسردی مواجه هستیم، یک نوع دلسردی، دلسردی روشنفکرانه و جناحهای سیاسی است، یعنی کسانی که وظیفه داشتند افراد و فهرست معرفی کرده و مشارکت نامزدها در انتخابات را افزایش دهند. مسأله دیگر، مردم است. نظرسنجیهای ما نشان میدهد بحث سر این نیست که اصلاً صندوق مهم است یا خیر، بحث بسیار روشن این است به این معنی که مردم دیگر افراد را نمیشناسند، مردم چندان به فهرستها اعتماد ندارند. صریح بگویم؛ قدرت مجلس در جمهوری اسلامی ایران بسیار بالا است. هرچیزی که مجلس نخواهد، در کشور نمیشود، هرچیزی هم که مجلس بخواهد، از نظر حقوقی باید بشود و هر دولتی که آن را انجام ندهد، متخلف است و مجلس قدرت این را دارد که با سؤال، استیضاح یا اینکه اساساً با رأی به عدم کفایت رئیس جمهوری دولت را مجازات کند. بنابراین از نظر ساختار حقوقی، نه قدرت مجلس کاهش پیدا کرده و نه توان آن مشکلی پیدا کرده است، مسأله این است که این مجلس یا آن مجلس برای حل مسأله چه ایدهای دارد یا برای شناخت مسأله چه توانی دارد. مشکل اینجا است. مشکل این است که آیا مجلس میتواند طرحی را تصویب کند که قدرت حل مسأله را داشته باشد؟ یا اینکه مجموع طرحهایی که مجلس تصویب کرده است، در بسیاری از موارد باعث پیچیدهتر شدن مسائل شده است؟ هنوز در جمهوری اسلامی عملکرد مجلس ارزیابی نشده است. باید بررسی کرد که عملکرد مجلس یا تبعات مصوبات و تصمیمات آن در 40 سال گذشته بر واقعیات سیاسی و اجتماعی ما چه بوده است.
یعنی میفرمایید برخلاف فضاسازیهایی که در خارج از کشور انجام میشود، کاهش میزان مشارکت ناظر بر کلیت ساختار حقوقی جمهوری اسلامی ایران نیست؟
من چنین برداشتی ندارم.
درباره مسأله تحزب چند دیدگاه وجود دارد. نخست آقای دکتر بشیریه است که در کتاب «دیباچهای بر جامعه شناسی سیاسی جمهوری اسلامی» میگوید اگر حزب جمهوری اسلامی میماند، میتوانست پایه خوبی برای قوام تحزب در کشور باشد. رویکرد دیگر مبتنی بر اقتصاد سیاسی است؛ به این معنی که ضعف تحزب در کشور ما، دو کارکرد دارد؛ نخستین کارکرد برای کهنسالان سیاسی است، به این معنی که ضعف تحزب باعث میشود آنان همچنان در صحنه باشند و جوانان روی کار نیایند یا چهره نشوند. کارکرد دیگر فقدان تحزب برای حاکمیت است، به این معنی که در غیاب تحزب با جامعه تودهای مواجه هستیم که این جامعه تودهای نمیتواند به روشنی و سهولت، دستورکارهای خود را در حاکمیت رخنه دهد یا بلوکهای قدرت در حاکمیت تشکیل دهد. این دو تعبیر را میپذیرید؟
ببینید! ما حدود 300 حزب ثبت شده در کشور داریم. در انتخابات هم معمولاً شاهد تشکیل یا فعالتر شدن احزاب هستیم. اما درباره اینکه «اگر» حزب جمهوری اسلامی ادامه پیدا میکرد چه میشد، واقعیت این است که ما نمیتوانیم به شرطیهای غیرواقع تکیه کنیم. نمیتوانیم درباره چیزی که نیست، این طور بگوییم اگر بود، چه میشد. ما نمیدانیم چه میشد. ضمن اینکه حزب جمهوری اسلامی یک حسن داشت و یک خطر. حسن اش این بود که یک تجربه تحزب برای ما بود، اما واقعیت این بود که حزب جمهوری اسلامی در مقابل چیزی ایجاد شده بود که با از بین رفتن آن چیز، حزب جمهوری اسلامی هم موضوعیت خود را از دست داد. سوم اینکه حزب جمهوری اسلامی با اندیشهای ایجاد شده بود که وقتی آن اندیشه نبود، مشکلات درون حزب خود را نشان داد. یعنی اندیشه شهید بهشتی، توان کادرسازی شهید بهشتی و وسعت نظر او، واقعیتهایی بود که حزب را ایجاد کرد و تا چند سالی زمینه ساز قوام آن شد. اما بعد از شهادت شهید بهشتی که آقای هاشمی رفسنجانی و آیتالله خامنهای مسئولیت را به عهده گرفتند، معلوم بود که با شدت کارها و مشغولیتهایی که دارند، عملاً به امور حزب نمیرسند و حزب دچار مشکلات درونی واقعی شده بود. باوجود این، بهنظر من خطر اصلی تداوم بقای حزب جمهوری اسلامی، تک حزبی کردن کشور بود، امری که مسائل و مشکلات خود را دارد. البته تداوم حزب ممکن بود، یعنی همان طور که آن موقع مشکلاتی درون آن بهوجود آمده، جناح چپ حزب با جناح راست حزب، عملاً چپ و راست کشور را تشکیل بدهند. اما در مجموع بر این باورم که حزب جمهوری اسلامی اگر یک رقیب قوی داشت، باید میماند و وقتی رقیب نداشت، همان بهتر که نماند. صریحاً بگویم که در مورد ایران، بیحزبی را به تک حزبی ترجیح میدهم. اما در پاسخ به تحلیل اقتصاد سیاسی شما مبنی بر اینکه کسانی اصلاً نمیخواستند سیاست ورزی در ایران عمومیتر شود و در مقابل یک باشگاه اختصاصی بهعنوان سیاسیون در ایران داشتند، من هم این را میفهمم و هم آن را تجربه کردم که چقدر برایشان نگهداری این باشگاه اهمیت داشت و حالا که بازنشسته شدند، چقدر برایشان سخت است که از دور به جریان سیاسی نگاه کنند. اما باز تأکید میکنم که جوانها دارند راه خود را میروند، علی رغم اینکه به نظر بسیاری این انتخابات، انتخابات تلخی بود. خاطرتان هست که در توئیتی نوشتم که تاریخ انتخابات را در تحولات سیاسی جمهوری اسلامی ایران بهخاطر داشته باشید، به نظر من ما یک نقطه عطف را در سیاست ورزی جمهوری اسلامی تجربه کردیم و این تاریخ در ادامه تحولات سیاسی ما نقش دارد. برای اینکه نتایج این مجلس تأثیر قاطعی در فهم مردم ایران از شرکت نکردن در انتخابات، فهم آنان از نبود حزب قوی و نبود فهرست شناخته شده دارد. همین اتفاق در انتخابات مجلس قبل هم به نحوی افتاد، در انتخابات مجلس قبلتر هم به نحو ضعیف تری این اتفاق افتاده است. اما این دوره، شدیدترین شکل تجربه کاهش مشارکت و ناشناخته بودن افراد بود، کما اینکه در فهرست تهران تقریباً دو فرد شناخته شده میبینیم. به این ترتیب، فکر نمیکنم در آینده سیاست ورزی ما بشود این حالت بیحزبی و وضعیت نابسامان را ادامه داد.
چهرههایی مانند آقای آزاد ارمکی معتقد هستند که جامعه از امر سیاسی عبور کرده و تنها به مسأله زندگی توجه دارد. برهمین اساس، معتقد بودند که این انتخابات، فرصتی بود برای مردم تا نیروهای جدیدی از هر دو جناح را روی کار بیاورند که نگاه ایدئولوژیک به سیاست ندارند، بلکه رویکرد آنان مبتنی بر دستورکار و حل مسائل است. اما امروز بهنظر میرسد با اعمال این نوع از نظارت استصوابی و قهرهایی که اتفاق افتاد، این فرصت تاریخی عامدانه از ما گرفته شد، فرصتی که میتوانست باعث شود مردم بهصورت طبیعی تحول از سیاست به حوزه زندگی و سیاستگذاری را رقم بزنند.
اشکالات قانونی جدی بر انتخابات مجلس وارد است. ببینید! دولت لایحه جامع انتخابات را ارائه کرد تا برای افرادی که میخواهند انتخاب یا نامزد شوند، این امکان فراهم شود که تکلیف شیوه احراز صلاحیتهایشان معلوم شود. بهعنوان مثال در لایحه گفته شده بود حزبی که فلان ویژگیها را داشته باشد، اگر افرادی را تأیید کند، برای بررسی صلاحیت این افراد نمیتوان به چیزی به غیر از استعلام مراجع چهارگانه استناد کرد. اگر ما ساختار قانونی انتخابات را اصلاح کنیم، اتفاقات بسیار خوبی میافتد. ببینید! نظارت استصوابی، بخشی از قانون اساسی که نیست، بلکه قانون مصوب مجلس است و میتوان این قانون مصوب را تغییر داد. این چیز عجیبی نیست. در نهایت اینکه شورای نگهبان این مصوبه مجلس را رد میکند، مصوبه به مجمع تشخیص میرود و بحث باز خواهد شد. من احساس نمیکنم که ما دچار انسداد سیاسی شدیم. اینکه بگوییم نظارت استصوابی باعث شد جوانان سیاست پژوه یا سیاستگذار نتوانند وارد رقابت شوند، من این را به صراحت رد میکنم، به این دلیل که میگویم منظور از این گفته این است که جوانان یک طیف وارد عرصه نشدند و نیامدند. اما برای جوانان طیف مقابل چه اتفاقی افتاد؟ اکنون فهرست جوانان آن طیف متفاوت از فهرست منتخبانشان است، یعنی بنا به چانه زنی سیاسی، عدهای داخل شدند و عدهای بیرون ماندند. اینها که وارد شدند، همانهایی هستند که آینده دارند و آینده سیاسی آنان میتواند کشور را متحول کند. اتفاق واقعی که افتاده این است که آن جریان از نظر شما کهنسال، دیگر چیزی ندارد که ارائه کند و آمدن جوانان یا جوان ترها یک امر گریزناپذیر است. بحث سر این است که جوانان امروز 30 سال دیگر هم میخواهند بمانند؟ یعنی اینها نسل دوم همان پیران هستند؟ یا اینکه ما یک قواعد بازی تعریف میکنیم که بتواند گردش نخبگانی را تسریع کند. من دنبال دومی هستم.
بنابراین مطابق دیدگاه شما، مسأله این نیست که جامعه از ساختار سیاسی عبور کرده باشد. آیا نظرسنجیها هم این را نشان میدهند؟
من به بخش اول صحبتهای شما اشاره کنم که مسأله جامعه سیاست نیست، مسأله جامعه کارآمدی است. به نظر من مسأله هیچ جامعهای سیاست نیست، در فرانسه هم مسأله جامعه سیاست نیست، در امریکا هم نیست، بلکه مسأله جامعه کارآمدی است. مسأله این است که دولت باید کار کند و مشکلات را حل کند. هرکسی که بهتر حل مشکل میکند، حق دارد حکومت کند. به این ترتیب انسداد سیاسی، شعاری است برای کسانی که احساس باخت میکنند.
این عبارت شما است که «در 8 سال احمدینژاد قدمهای بلندی به سمت گذار معکوس به دولتداری قاجاری برداشته شد.» و گفتید که «آقای روحانی کاملاً سر وقت آمد.» امروز که با هم صحبت میکنیم، یک سال دیگر قرن 14 به پایان میرسد و ایران بلاخیز ما وارد قرن جدید میشود. آیا آقای روحانی در 8 سال فعالیت خود، توانست سیستم عامل دولتداری در ایران را ارتقا بدهد و کاستیها و کمبودها را رفع کند یا خیر؟ بویژه اینکه وقتی میگویید دولت روحانی سر وقت آمد، برای ما به این معنی است که دولت روحانی از یک ظرفیت، مطالبه و فرایند تاریخی برخاسته است، به این معنی که دولت روحانی وقتی آمد که مردم ایران براساس تجربه تاریخی و جهانی خود، انتظارات بالاتری درباره عملکرد دولتها داشتند. آیا آقای روحانی توانست به این مطالبات مردم نسبت به نحوه اداره دولت پاسخ دهد یا خیر؟
ابتدا بگذارید جمله خود را این طور کامل کنم که از نظر من، دولت آقای روحانی سر وقت هم دارد میرود، یعنی هم سر وقت آمد و هم سر وقت دارد میرود. این دولت در تحولات تاریخ سیاسی این کشور، یک نقش مدیریت دوران گذار را به عهده گرفته بود و فهم من این است که دوره 8 ساله آقای روحانی، دوران زایمانی یا دردهای زایمانی تحول ما است از دولتداری به معنای سنتی، به گونهای از دولتداری که شأن این جامعه است. این بحث مهمی است.
میتوان این فرایند را گذار از دولتداری ایدئولوژیک به دولتداری سیاستگذارانه تعبیر کرد؟
من جزو کسانی نیستم که دولتها را اینطور تقسیمبندی میکنند. معتقدم هر دولتی، هم ایدئولوژی دارد، هم سیاستگذاری و هم اقدامات. منظور من چیز دیگری است. میخواهم بگویم دولت جامعه را تغییر میدهد، جامعه هم دولت را تغییر میدهد. فهم دیالکتیک میان جامعه و دولت بسیار مهم است. اتفاق مهمی که در دولت روحانی افتاد، این است که تأثیرپذیری دولت از جامعه بسیار افزایش پیدا کرده است. جامعه توان تغییر دولت را دارد، توان تغییر سیاستهای دولت و توان حرف زدن با دولت را دارد. دولت روحانی یک اقدام کرده که به نظر من بسیار خاص است. در پایان دولت آقای دکتر احمدینژاد، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را داشتیم که به آن عمل میشد و این مصوبه این بود که حداکثر پهنای باند اینترنت خانگی کشور 128 کیلوبایت باشد. اما امروز شما در خانه میتوانید سرعت دو مگ به بالا را هم داشته باشید. این پهنای باند و افزایش دسترسی، اتفاقات عجیب و غریبی را در کشور بهدنبال داشته است. دولت تقریباً هر اقدام مهمی را که انجام داده، بر بستر فناوری اطلاعات بوده و هر اقدام مهمی هم که علیه دولت انجام شد، بر بستر فناوری اطلاعات بوده است. امروز ممکن است کسی بگوید من تلگرام را میبندم، اما در عمل میبینید که فعالترین شبکه اجتماعی تلگرام است و دارد کار میکند. حتی اگر یک هفته اینترنت کشور دچار اختلال شود، باز میبینید که تجارت، سیاست و مصرف فرهنگی، خود را طوری تحمیل کرده است که اینترنت نمیتواند بیش از این مدت بسته بماند یا اینکه دچار اختلال شود. یکی از حرفهای من این است که افزایش کیفیت و دسترسی به فناوری ارتباطات و اطلاعات تحول بسیار بزرگ و عمیقی در رابطه دولت و جامعه ایجاد کرده است. این بحث مهمی است. بحث دوم این است که دولت شعارهایی داده است که ممکن است از 100 قدم، 10قدم آن را برداشته باشد، اما تقریباً تخم لق آن شکسته و دیگر این مسیر بدون بازگشت شده است. شعارهایی مانند شفافیت از این جمله است. وقتی دولتی درباره شفافیت حرف زد، میشود درباره اینکه چه میزان شفاف بود، بحث یا به آن انتقاد کرد. اگر دولت بعدی بیاید، نمیتواند بگوید شفافیت چیز بیخودی بود و دیگر نمیخواهم شفاف باشم. به باور من مسیر شفافیت در کشور باز شده است. مسیر دیگری که در کشور بازشده است، مدیریت تعارض منافع است. تا پیش از سالهای 94-93 اصلاً ادبیات مدیریت تعارض منافع در کشور وجود نداشت. از اینرو این واقعیت پذیرفته شده نبود که کسی که دارد تصمیم میگیرد، نباید از تصمیمات خودش نفع ببرد. چطور شما 40 سال به این مسأله توجه نکردید؟ در دولت روحانی به این موضوع توجه شد، بخشی از آن را خود دولت روحانی توجه کرد و بخشی را مخالفان دولت که هردو، خوب است. وقتی از بالا به موضوع نگاه میکنیم، اصل مدیریت تعارض منافع خوب است، حال، هرکس که آن را مطرح کرده باشد، اما مهم است که در این دوره گفته شده است. من بهعنوان یک تحلیلگر و مشاور دولت، وقتی از بیرون نگاه میکنم، خود این گفتمان برای من اهمیت دارد، چه دولت گفته باشد و چه مخالفانش و چه در دعوا مطرح شده باشد. اینکه ما یک بار فهم کنیم که نمیشود یک نفر در بخش خصوصی باشد و در دولت باشد و در دولت تصمیمی بگیرد که برای بخش خصوصی خودش مهم باشد، به باور من بسیار مهم است. مفهوم حقوق شهروندی هم از دیگر موارد است. درست است که حرف حقوق شهروندی زده میشد یا در قانون اساسی ما فصل مربوط به حقوق ملت را هم داریم، اما اینکه کسی بگوید حق من چه میشود، یا دولت به حق من تجاوز کرده و دولت باید پاسخگو باشد که این حقوق نادیده گرفته شده است، این اتفاق در این دولت افتاده است. منظور من از بیان این شواهد این است که در سطح فرهنگ سیاسی کشور و در سطح رابطه دولت-ملت اتفاقاتی افتاده است، که درست است که قدم اولش یا چهره اولش بهصورت دلخوری، ناراحتی و قهر خود را نشان میدهد، اما لایه دوم این میتواند شکوفایی باشد. هیچ دولتی توان مقابله در برابر خواستههای عمومی را ندارد. وقتی خواسته عمومی شکل گرفت، دولت را تغییر میدهد.
هرچند بسیاری معتقدند تحولاتی که شما برشمردید، ریشه در تغییرات و تحولات تاریخی ما دارد و دولت، متأثر از جامعه رفتار کرده یا از جامعه به دولت سرایت کرده است، اما سؤال این است که چرا دولتی که معتقد و مدعی رابطه با ملت است، در مسأله بنزین چنین ناگهانی و بدون گفتوگو با مردم تصمیم گرفت؟ مسأله دیگر اینکه، شما گفتید دولت روحانی با ریش سفیدی عمل نمیکند، بلکه برمبنای روابط حقوقی عمل میکند. پس چرا در ماجرای اصلاح قیمت بنزین از مجرای مجلس عمل نشد، بلکه به شورای عالی هماهنگی اقتصادی متوسل شد؟
فرض کنیم دولت کلاً اشتباه کرده است، فکر میکنید آیا امروز کسی در دولت، دیگر میتواند تصمیم ناگهانی بگیرد؟ میگویم اتفاقی که افتاد، این است که جامعه به حکومت سیلی میزند. جامعه قهر میکند، تشویق میکند، جامعه زنده است و دارد عکسالعمل نشان میدهد. جایی که شهیدی مانند سپهبد سلیمانی دارید، جامعه قدردانی میکند، وقتی جایی پنهان کاری میشود، جامعه قهر میکند. وقتی جامعه احساس میکند بنزین با او هماهنگ نشده، عکسالعمل تندی نشان میدهد، وقتی احساس میکند ممکن است منتخبان مطلوبش را پیدا نکرده، با صندوق قهر میکند. این جامعه ساکت و خاموش نیست. به باور من، این حرف مهمی است. اگر توجه داشته باشیم که ما در مرحله گذار هستیم، این گذار به سمت قدرت گرفتن جامعه است، یا بهعبارت دیگر، ما درحال گذار به مرحله جامعه قدرتمند هستیم. اما درباره مسأله بنزین؛ ممکن است شخصاً با این تصمیم موافق یا مخالف باشم، ممکن است حرف زده باشم یا نزده باشم، آن بحثها سر جای خود. اما مجلس واقعاً چکار کرد؟ مجلس به دولت اختیار داد که دولت میتواند این تغییر قیمت را ایجاد کند. مجلس وظیفهای بیشتر از این نداشت. مجلس در برنامه و بودجه به دولت این اختیار را داده بود، دولت باید این اختیار را اعمال میکرد و هیچ نیازی به اجازه دوباره از مجلس نبود. درباره اصل اصلاح قیمت بنزین هم طرحهای مختلفی مطرح بود. در دولت و خارج از دولت این طرحها را به بحث گذاشتیم. مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری یا مرکز پژوهشهای مجلس این ایدهها را منتشر کردند و در دولت هم این ایدهها مورد بحث قرار گرفت. نتیجه این شد که ما قیمت پایه را کمی افزایش دهیم، قیمت آزاد را دوبرابر افزایش دهیم و با کارت سوخت هم انجام دهیم. آیا این روش، بهترین روش ممکن است؟ خیر، من مخالف هستم که این روش بهترین است، آیا کارآمدترین است؟ خیر، من مخالفم که این روش کارآمدترین است. اما برای من بسیار جالب است که وقتی مجموع دولتیها دورهم جمع میشوند، وقتی ظرفیت وزارت نفت، وزارت کشور و بانک مرکزی را کنار هم میگذاریم، همین شرایط از دل آن بیرون میآید، بیشتر از این وجود ندارد و این کار را میتواند بکند. از آن به بعد شما به تصمیمی میرسید که بهنظر خودتان این یک تصمیم تحریمی است. یعنی اگر ما با تحریم مواجه نبودیم، به احتمال بسیار زیاد این تصمیم گرفته نمیشد.
اما تحریم نمیتواند دلیلی باشد برای گفتوگو نکردن با مردم.
می رسیم به بحث گفتوگو با مردم. چه کسی باید چه چیزی را به مردم بگوید؟ آیا موضوع، اصل کار است؟ اگر با مردم حرف بزنیم، از کجا بفهمیم مردم راضی شدند یا نشدند؟ یک راه برگزاری همه پرسی است. به مردم بگوییم ما سه راه داریم، کدام را انتخاب کنیم. بهنظر من همه پرسی برای مسأله بنزین یا سایر حاملهای انرژی راهکار خوبی است. یا نظرسنجی کنیم درباره اینکه با کدام موافق هستید و با کدام مخالف. یک بحث این است، اما بحث دیگر این است که غیر از این، میتوانستیم کاری بکنیم و نکردیم؟ یا نه، یعنی در آن لحظهای که تصمیم گرفته شد، دو راه برای دولت وجود نداشته و همین راهی بود که دولت در پیش گرفت. یعنی دولت هم حق انتخاب نداشت، یعنی اصلاً کیفیت کار و شرایط دولت چگونه بوده است. ما نمیتوانستیم به مردم دروغ بگوییم، میتوانستیم بگوییم این کار یا آن کار را میتوانستیم بکنیم، حالا شما کدام را انتخاب میکنید. واقعیت این است که دولت همین کار را میتوانست انجام دهد. بحث بر سر این بود که همین قیمت یا بالاتر؟ یعنی به مردم بگوییم که 5 هزار تومان یا سه هزار تومان؟ اگر به مردم میگفتیم 5 یا 3 هزار تومان، قاعدهاش این بود که چه جوابی بگیریم؟ آیا اگر میگفتیم 5 هزار تومان و بعد مبلغ آن را به مردم باز میگرداندیم، باور میکنند؟ در آن لحظه چنین سرمایه اجتماعی وجود نداشت. باز هم نمیگویم این بهترین تصمیمی بود که گرفته شد، اما جایی که باید با مردم حرف میزد و کار اقناع عمومی را انجام میداد، صداوسیما بود. صداوسیما میگوید دیر به من اطلاع دادند که باید مردم را اقناع کنیم. دولت اما میگوید از دو سال پیش موضوع افزایش قیمت یا تعدیل حامل قیمتها به صداوسیما ابلاغ شده بود که باید آن را در دستور کار خودتان قرار دهید. اما صداوسیما میگوید دیر به من اطلاع دادند که قرار است در این تاریخ قیمت بالا برود. مثلاً اگر قرار بود پنجشنبه بالا برود، سهشنبه به من گفتند و من در دو روز نمیتوانستم کاری بکنم. این اختلافی است میان دولت و صداوسیما. دولت میگوید شما باید افکارعمومی را آگاه میکردید که بزودی این اتفاق میافتد.
آقای دکتر، بهنظر میرسد مسأله فراتر از این است. سه روز یا یک هفته قبل آقای زنگنه هرگونه افزایش قیمت بنزین را رد کرد، آن هم در حالی که به گفته شما، دولت در 6 ماه قبل میدانست این اتفاق میافتد. در این 6 ماه، یک توئیت آقای آشنا یا یک اظهارنظر تلویحی آقای واعظی در حاشیه دولت، میتوانست فضای افکارعمومی را آمادهتر کند. با اینها میشد یک پیشزمینه ذهنی ایجاد کرد که مردم، دولت ناگزیر است چنین سناریویی را در ذهن داشته باشد. از این رو، اینکه توپ به زمین صداوسیما انداخته شود، واقعبینانه است؟
باید دو چیز را از هم تفکیک کنیم. این واقعیت که ما موظف به افزایش قیمت هستیم و قیمت افزایش پیدا خواهد کرد، در این زمینه اطلاعرسانی انجام شده و هم کسی این مسأله را نفی نکرده بود. بحث بر سر این بود که تا دو روز دیگر قیمت افزایش مییابد یا نمییابد. من از آقای زنگنه پرسیدم، گفت همان موقع که از من سؤال کردند، هنوز به من ابلاغ نشده بود که قرار است پنجشنبه قیمت افزایش یابد. چون رئیس جمهوری هم ابلاغ کرده بود که بین این هفته یا هفته آینده، وزارت کشور مختار است که انتخاب کند. آقای زنگنه میگوید من گفتم اینکه دو روز دیگر انجام میشود، یک شایعه است، چون هنوز تصمیم گرفته نشده بود.
شما پیشتر اشاره کردید که آقای روحانی دنبال محبوبیت نیست، بلکه دنبال اتخاذ تصمیم سخت است. آقای روحانی در ماجرای بنزین نشان داد که تصمیم سخت میگیرد، ولو اینکه محبوبیت او بشدت کاهش یابد. چرا دو ماه قبل در نیویورک تصمیم سخت نگرفت و حاضر نشد در اتاق خود در هتل را به روی آقای مکرون، رئیس جمهوری فرانسه باز کند؟
بهنظر من ایشان در نیویورک سختترین تصمیم را گرفت که در اتاق را به روی آقای مکرون باز نکند.
فکر میکنید جامعه در نیویورک از آقای روحانی چه انتظاری داشت؟
فکر نمیکنم جامعه این انتظار را داشت که شما در را به روی پیشنهادی باز کنید که ضررش قطعی است، اما فایدهاش احتمالاً بسیار کم است. ببینید! آنچه در نیویورک اتفاق افتاد باید به صورت بسیار روشن برای مردم توضیح داده شود. آقای ترامپ میگفت ما بیاییم در یک جلسه و در آن جلسه تصمیم بگیریم، اما آقای روحانی میگفت اول تصمیم بگیریم و بعد در جلسه بنشینیم. آقای روحانی میگفت معلوم باشد که قرار است چه چیزی از جلسه بیرون بیاید. ما که نمیخواهیم در جلسه با هم مباحثه کنیم. هیچ جلسه دیپلماتیک سطح بالایی تشکیل نمیشود، مگر اینکه دستور جلسه و مصوبات آن مشخص است، بعد جلسه تشکیل میشود. ما که نمیخواهیم با هم گعده کنیم. برای آقای ترامپ روشن بود که این جلسه باید 4 مصوبه داشته باشد، اگر این 4 مورد توافق میشد، آن جلسه هم میتوانست برگزار شود. جمهوری اسلامی ایران به ریاست آقای روحانی اعلام کرده بود که ما این چهار بند را میپذیریم، روی کلمات آن ملاحظاتی داریم و ملاحظات خود را اعمال میکنیم و میگوییم که این ملاحظات ما است. آقای ترامپ حاضر نشد بپذیرد که این 4 بند را اعلام کند.
ایده آقای ترامپ چه بود؟
این بود که میآِییم، در جلسه حاضر میشویم تا ببینیم چه میشود. شما این صحنه را تصور کنید که ما برویم در جلسه، بعد آقای ترامپ بگوید ما توافق نکردیم و بعد میآییم بیرون، آبرو و حیثیت جمهوری اسلامی رفته است، در این شرایط ترامپ چیزی که میخواست را به دست آورده است. ترامپ که توافق نمیخواست و نمیخواهد. این برای ما روشن است. ترامپ عکس میخواهد، ترامپ استفاده تبلیغاتی میخواهد. مگر مسأله کره شمالی را حل کرده است؟ مدام میگوید دارم مسأله کره شمالی را حل میکنم. بنابراین از چنین جلسهای چیزی گیر ما نمیآمد. اگر آقای روحانی بالای 50 درصد احتمال میداد که از این جلسه چیزی برای ملت ایران درمیآید، هیچ تردید نمیکرد. مسأله این است که برای ما روشن است که این آقا نمیخواهد حل مسأله کند، میخواهد نمایش بدهد و به نظر من در آنجا آقای روحانی تصمیم سخت را گرفت.
این اتفاقی که افتاد در نیویورک، چه چشماندازی به جامعه ایرانی میدهد؟
جامعه میداند اگر دولتش ببیند مذاکرهکننده جدی در طرف مقابل او باشد، مذاکره میکند، همان چیزی که در دوره اوباما اتفاق افتاد. اما اگر طرف مذاکره کننده جدی نیست و فقط یک مذاکره کننده نمایشی است، زیر بار آن نمایش نمیرود. اهمیت آقای روحانی اینجا است. وقتی طرف جدی نیست، ما چرا باید بازی بخوریم؟
جامعه میگوید من در سیاست خارجی مسألهای به نام امریکا دارم که 40 سال طول کشیده است. در سال 92 امید زیادی ایجاد شد که مسأله من حل شود و روابط ما با غرب عادیسازی شده و ما از فشارهای تحریمی و سیاسی بیرون بیاییم.
اشتباه نکنید. موضوع سیاست خارجی ما در سال 92 امریکا نبود، موضوع سال 92 در اصل تحریمهای سازمان ملل بود. برای ما اولویت نخست تحریمهای سازمان ملل بود. اولویت 2 برای ما بسته شدن پرونده تخلفات احتمالی هستهای ایران، یعنی بحث نظامی هستهای و بسته شدن پی.ام.دی بود. این مسأله برای ما خیلی خیلی مهم بود. مسأله امریکا ذیل 5+1 برای ما بسیار مهم بود. اما باوجود این، مسأله ما ایجاد رابطه با امریکا نبود. ایجاد رابطه با امریکا چیزی است که در طول زمان، آن هم در صورتی که امریکا بتواند حسن نیت یا تغییر سیاستهایش را اثبات کند اتفاق میافتد. این طور نبود که آقای روحانی گفته باشد «امریکا، تو را به خدا مرا ببخش و بیا با هم رابطه برقرار کنیم» موضوع این بود که پرونده دروغینی علیه ملت ایران شکل گرفته بود، ما تحریمهای سازمان مللی، تحریمهای اتحادیه اروپا و تحریمهای امریکا را داشتیم. ما باید تحریمهای سازمان ملل، اتحادیه اروپا و امریکا را میداشتیم. از نظر آقای روحانی و از نظر دولت و از نظر ملت ایران این اتفاق در 94 افتاد. اما اینکه دوباره به سر میزی که آن طرف به هیچ وجه قابل اتکا نیست، بروید. به نظر من معقول نیست.
شما درصحبتهای ابتدایی خود اشاره کردید که اگر در حاکمیت و میان ارکان کشور وفاق باشد، اجرای هر تصمیمی ممکن است. یکی از انتقادهایی که هم چهرههای میانه روی اصولگرا و هم طیفهایی از اصلاحطلبان به آقای روحانی وارد میکنند، این است که ایشان با توجه به تجربهای که در نهادهای مهم حاکمیتی داشت، ظرفیت، توان و وجهه آن را داشت که این وفاق را ایجاد یا با بخشهایی از حاکمیت حل مسأله کند، اما آقای روحانی در این زمینه تلاش نکرد.
ارزیابی اینکه آقای روحانی این تلاش را کرد یا نکرد را باید به تاریخ و انتشار اسناد و اطلاعات و تاریخ این دوره منتقل کرد. اما من میخواهم این طور بگویم که دوره 8 ساله آقای دکتر احمدینژاد تأثیرات بسیار عمیقی در روابط قوا در کشور ما داشته است. به این معنی که روالها و هنجارهایی را در فهم قوا از حدود و اختیارات خودشان ایجاد کرده است که بازگرداندن آن به وضعیت ماقبل دولت آقای احمدی نژاد بسیار دشوار بود.
مثال بزنید.
متأسفانه نمیتوانم بیش از این، این مسأله را باز کنم. اما این را گفتم تا در ذهن کسانی که این متن را میخوانند باشد که وقتی گفتیم دولتداری در دوره آقای احمدینژاد به دوره ماقبل مدرن بازگشت، این واقعیت در روابط قوا هم اتفاق افتاد. در دوره آقای احمدینژاد، رابطه دولت و مجلس فقط تخریب نشد، تقریباً منهدم شد. نسبت دولت و مجلس بسیار تغییر کرد و آقای روحانی از جایی شروع کرد که بازسازی این رابطه بسیار بسیار پرهزینه بود. در مورد قوه قضائیه نیز واقعاً ایجاد اعتماد میان قوه قضائیه و قوه مجریه تا پایان دوره آقای آملی لاریجانی نتوانست اتفاق بیفتد و بازسازی نشد. نهادهای دیگری در کشور در دوره آقای احمدینژاد، قدرت گرفتند که قدرت، نفوذ و توان اخلال آنان بسیار بیشتر از آنی بود که از یک سازمان مرسوم توقع دارید. اینها در اینکه دولت به مشکلات جدی بربخورد، نقش بسیار زیادی داشت.
قبلاً اشاره کردید که دوره آقای روحانی، آخرین دورهای است که ما شانس عبور از گذار سخت را داریم. این گذار سخت چیست و آیا دولت آقای روحانی توانست از این شانس استفاده کند؟
من فکر نمیکنم دولت آقای روحانی کاملاً موفق بود، اما فکر میکنم جامعه موفق بود. وقتی میگویم یکی از آخرین دورههایی که ما شانس گذار را داریم، منظورم بیشتر جامعه است تا دولت. جامعه آقای روحانی را انتخاب کرد، نه به خاطر محبوبیتش، نه به خاطر سید بودنش یا چیزهای دیگر، بلکه او را انتخاب کرد زیرا فکر میکرد روحانی میتواند حل مسأله کند. دولت آقای روحانی بخشی از مسائل را حل کرد و بخشی از مسائل را ایجاد کرد. بخش اول دوره پساروحانی برای جامعه ما در انتخابات اخیر مجلس اتفاق افتاد. یعنی ما مجلسی داریم که به یک معنا، نه اصولگرا است نه اصلاحطلب و هویت سیاسی تثبیت شده ندارد. در دولت بعدی یا انتخابات ریاست جمهوری بعد، میتواند اتفاق مهمتری بیفتد، به این معنی که ممکن است جریانی در انتخابات بعدی روی کار بیاید که کاملاً تکلیف کشور را معلوم کند و تکلیف کشور به یک معنا یکسره شود.
این تکلیف در نسبت میان چه چیزهایی مشخص میشود؟
در نسبت با فهرست مسائل موجود سیاست خارجی، سیاست داخلی، سیاست فرهنگی و سیاست اقتصادی. فکر میکنم جریانهایی کاملاً خود را آماده کردند تا کشور مسیر خود را تغییر دهد و از مسیر مرسومی که تاکنون در 40 سال گذشته بوده است، عبور نکند.
فکر میکنید این جریان، همانی است که شعارهای تند میدهد؟
حتماً شعارهایش تند خواهد بود.
شما عبارت پساروحانی را بکار بردید. برای ما بسیار مغتنم است که شما به مسائل نگاه تاریخی دارید و مسیر جامعه را نسبت به مسائل دولت ارجح میدانید. اما مسأله این است که امروز فضای جامعه به گونهای است که آقای روحانی نتوانست در اندازه مطالبات جامعه یا اندازه چشماندازی که جامعه از شخص روحانی و دولتی که روحانی تشکیل میدهد، ظاهر شود.
من نقش تاریخی آقای حسن روحانی را در افزایش بی نظیر مطالبات عمومی از دولت میدانم. اینکه آقای روحانی چقدر توانست به مطالبات پاسخ بدهد یا ندهد، مطلبی است مربوط به خودشان. اما اینکه در دوره آقای روحانی چه اتفاقی در رابطه میان دولت و ملت افتاد، برای من مهم است. من میگویم ما دیگر نمیتوانیم براحتی به دوره پیش از روحانی بازگردیم. این نکتهای است که اهمیت دارد. یعنی خودآگاهی و توانمندی جامعه و قدرت زنان و تحصیلکردگان و رسانههای اجتماعی و در نهایت فهم عمومی مردم از موقعیت خودشان در جهان یا فهم در جهان بودگیشان، واقعیتهایی است که با دولت قبل از روحانی بسیار فرق کرده است. ورود مردم در جزئیات نظام حکمرانی مربوط به دوره روحانی است، نه دولت روحانی. این دو، یعنی دولت روحانی و دوره روحانی دو مسأله جدا از هم هستند. دوره روحانی یعنی سال 92 تا 1400، در این دوره اتفاقاتی برای ملت ایران افتاد، بخشی از آن کارهایی است که دولت حسن روحانی کرده یا نکرده است. اما در این دوره تحولات به گونهای است که تا مقدار زیادی برگشت ناپذیر است و جامعه قدمهای بسیار بلندی برداشته است.
پیش از مشروطه، قدرتهای خارجی، مستقیم یا غیرمستقیم، نقش زیادی در شکلدهی به فرآیندهای داخلی ما داشتند. به نظر شما اگر ما با امریکا یا عربستان سعودی چنین مشکلاتی نمیداشتیم، فکر میکنید فرجام دولتداری در دوره روحانی چه میشد؟
ما آقای روحانی را میخواستیم که همینها را حل کند. اما واقعیت را این طور ببینیم که حل هر مسأله بینالمللی، دو یا چند طرف دارد. به این معنی که برای حل هر مسأله خارجی، شما باید بخواهید، طرف هم باید بخواهد و دیگران هم باید بخواهند. درباره عربستان، اتفاقی که افتاده این است که طرف مقابل نمیخواهد. درباره عربستان، طرف مقابل سیاستی را انتخاب کرده که میخواهد در تقابل با ایران، رهبری جهان عرب و جهان اسلام را به دست بگیرد. بنابراین او تصمیم خودش را گرفته است، و وقتی او تصمیم خودش را گرفته است، برای شما کار بسیار دشوارتر است تا وقتی که بگویید باهم بنشینیم تصمیم بگیریم. تقریباً در 7 سال گذشته طرف سعودی حاضر به هیچ گفت و گوی جدی با ایران نشده است. درباره ایالات متحده امریکا نیز ما مسیر درستی را انتخاب کردیم. اگر این تغییر مهم در سیاست داخلی و خارجی امریکا اتفاق نمیافتاد، ما میتوانستیم پیشبینی کنیم که اصلاحات جدی در روابط ایران و امریکا اتفاق بیفتد. اما امروز دیگر مسأله ما روابط ایران و امریکا نیست، مسأله ما مدیریت رفتار ایالات متحده امریکا است. تلاش امروز ایران ناظر بر این هدف است که کمترین آسیب را از سیاستهای ترامپ ببیند.
اما برخی معتقدند که بخشی از آنچه باعث میشود مسأله امریکا یا سعودی حل نشود، ناشی از تضاد یا تعارضی است که در ارکان حاکمیت وجود دارد. یعنی در جمهوری اسلامی ایران، بینش و صدای واحدی نسبت به این دو مسأله نداریم و این عاملی شده تا ساخت سیاسی نتواند تصمیم بگیرد که چه باید بکند.
این را به صورت صد درصد رد نمیکنم. درون کشور درباره روابط خارجی اختلافاتی داریم. تجربه خود برجام، تجربه اف.ای.تی.اف و تجربه روابط با کشورهای دیگر این مسأله را روشن میکند. اما آنچه پیشانی سیاست خارجی شما است، یعنی وزارت خارجه؛ تکلیف وزارت خارجه مشخص بوده است. کشورها قاعدتاً باید به نماد سیاست خارجی، یعنی وزارت خارجه و وزیر خارجه توجه کنند. مشکلی که در این دوره پدید آمد، این بود که کسانی بویژه در خارج، به طرفهای ما سیگنال میدهند که شما با وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران کار نکنید، زیرا کار دست کس دیگری است. این کاری است که منافقین، اسرائیل و امریکا یا آقای هوک و پمپئو انجام میدهند. همه کارهای این افراد یا کشورها در این جهت است که برای طرفهای مقابل ما حاکمیت دوم تخیلی خلق کنند تا بگویند ایران دو چهره دارد. کاری که دولت روحانی انجام داد، این است که بگوید ایران یک چهره دارد و چهره ایران همین است که در وزارت خارجه میبینید. این است که ما میگوییم شهید سلیمانی هم کار جنگ انجام میداد و هم کار مذاکره، درست به همین دلیل است که ما میگوییم ظریف و سلیمانی دو روی یک سکه هستند، این چیزی است که سیاست روحانی دنبال کرده تا بگوید سیاست دفاعی ما از سیاست خارجی ما تفکیک ناپذیر است و فکر میکنم فهم آن برای دیگران بسیار ساده است. هر کشوری همین طوری است. هیچ کشوری نیروی دفاعی خود را تعطیل نمی کند که فقط لبخند دیپلماتیک بزند. هیچ کشوری توان اقتصادی خود را تعطیل نمیکند که به دیگران التماس کند. ایران هم مانند بقیه کشورها است. خیلی برای من جالب بود که دیدم مقتدی صدر با خبرنگاری در عراق مصاحبه کرده و گفته بود «کدام کشور در عراق از یک گروه حمایت نمیکند؟ همه دارند حمایت میکنند، اما چرا فقط ایران مهم است؟» واقعیت این است که ایران به حداقلهای سیاست دفاعی بسنده کرده، نه حداکثرهای مورد نیاز آن.
شما پیشتر اشاره کردید که آقای روحانی برجام داخلی را ادامه خواهد داد. آیا آقای روحانی این اراده را داشت که چالشهای داخلی را حل کند. طبق گفته شما، آقای روحانی به دنبال حل مشکلات از راه ریش سفیدی نیست و به راه حقوقی متکی است. آیا نمیشد با توجه به سابقه ایشان در حاکمیت، در مواردی از این ریش سفیدی و ظرفیتهای شخصی برای حل اختلاف نظرها و کاستن از اصطکاکهای درون حاکمیت استفاده کنند؟
با مجموع مقدورات، تواناییها و ظرفیتهای آقای روحانی و در مقابل، مجموع وضعیت کشور شامل عدم تعادلی که میان قوا پیش آمده بود و قدرت گرفتن نهادهایی که پیش از این اینقدر قدرت نداشتند و در صحنه سیاسی نقش ایفا نمیکردند، با درنظر گرفتن همه اینها، فکر میکنم آقای روحانی همه توان خود را در این مسیر گذاشته است. در بررسی اینکه چقدر موفق بود یا نبود، باید پیچیدگی و پویایی سیاست در ایران را در نظر گرفت، زیرا با این پیچیدگیها امروز بسیار دشوار است که بتوانیم ارزیابی کنیم آقای روحانی چه مقدار موفق بوده است. اما بحث من این است که آیا مسأله، موفقیت یا عدم موفقیت آقای روحانی است یا مسأله، موفقیت یا عدم موفقیت نظام است؟ این دو، دو مسأله و دو بحث در طول هم هستند. آقای روحانی تلاش خود را کرده یا نکرده، آقای روحانی میخواست این کارها را بکند یا نمیخواست بکند؟ دیگران در اینکه ما به یک تفاهم و توافق برسیم، چه نقشی دارند؟ همان طور که در مثال سعودی گفتم، وقتی طرف مقابل شما نخواهد که به تفاهم برسد، شما به توافق نمیرسید. اگر طرفهایی در داخل باشند که نخواهند به توافق برسند، تلاشهای آقای روحانی بی نتیجه یا کم نتیجه میماند. اگر کسانی باشند که فکر میکنند مشکل اینهایی نیست که آقای روحانی میگوید، مشکل خود آقای روحانی است، پس نمیخواهند با آقای روحانی تفاهم کنند، میخواهند او را حذف کنند.
ملت ایران تجربه تاریخی بسیاری داشته و به مسائل و تجارب جهانی آشنا است. همین حالا 3 میلیون ایرانی در کشورهای مختلف جهان زندگی میکنند. آیا آقای روحانی توانست در حد انتظارات و مطالبات این ملت ظاهر شود و برایشان حل مسأله کند یا خیر؟
من فکر میکنم کار آقای روحانی عمدتاً افزایش مطالبات، ظرفیت و قدرت نظارت ملت بود.
اما این افزایش مطالبات، یک فرآیند تاریخی است که میتواند مستقل از دولتها هم درنظر گرفته شود.
اتفاقاً این یک فرآیند تاریخی است و همین است که میماند. آقای روحانی در دولت را به روی ملت باز کرد تا ملت، دولت را ببینند، دولت را بشناسند، اتفاقات درون دولت را بفهمند و رصد بکنند و روابط میان قوا را بشناسند. میزان سخنرانی سیاسی آقای روحانی که روابط میان قوا را تشریح میکند و مسائل کشور را شرح میدهد، بسیار زیاد است. خواهش میکنم به همین مصاحبه مطبوعاتی اخیر ایشان، یک بار از این زاویه نگاه کنیم که ایشان چه روندهایی را توضیح داد. ایشان روند مسأله سقوط هواپیما را به صورت زمانبندی شده توضیح داد، درحالی که هیچ کس این را برای ملت ایران این طور تعریف نکرده است. در توضیح آقای روحانی حرفهای زیادی بود. دو موضوع دیگر را هم ایشان توضیح داد، یعنی جریان را شرح میدهد که چگونه این فرآیند طی شد. آقای روحانی این ظرفیت را ایجاد کرد. نه فقط آقای روحانی، به نظر من هر دولتی، وقتی مطالبات را بالا میبرد، در پاسخ به آن مطالبات، حتماً ضعیفتر از سقف مطالبات میتواند عمل کند، اما این مطالبات را ایجاد میکند تا جامعه از خاطر نبرد که چه چیزی از دولت میخواهد و به این ترتیب وقتی مطالبات بالاتر میرود، دولت بعدی باید ظرفیت خود را بیشتر بکند. من میگویم این مسیر اصلاح است.
اما تجربه دولت آقای خاتمی را هم داریم که در آن مطالبات اجتماعی و سیاسی بشدت افزایش یافت، اما در دوره آقای احمدینژاد ما شاهد افت سطح دولتها و مطالبات هستیم. بنابراین، مسأله وجود تضمینی برای تداوم روند ارتقای دولت و مطالبات ملت است.
فرق دوره آقای خاتمی با دوره آقای روحانی در توانمندی جامعه است. در دوره آقای خاتمی ما بیشتر با سطح این موضوع سر و کار داشتیم و اکنون این مسأله وارد عمق جامعه شده است. ما دوره آقای خاتمی را باید شروع این مسیر تلقی کنیم. اتفاقاً به نظر من این دوره آقای احمدی نژاد بود که تضمین کرد جامعه نباید اشتباه کند و آقای روحانی از این بابت رأی آورد که «اگر اشتباه کنی، چنین خواهد شد.» دوره بعد هم میتواند همین اتفاق بیفتد. یعنی اگر آقای روحانی جامعه را ناامید کند، ممکن است در یک انتخابات با مشارکت اندک، کس دیگری بیاید که کلاً مسیر را عوض کند. ضمن اینکه ممکن است آقای روحانی به گونهای فرود بیاید که جامعه بگوید ما راهی جز اینکه همین مسیر را ادامه دهیم، نداریم. در این صورت کار برای خیلیها سخت میشود.
- ما در حال گذار به سمت قدرت گرفتن جامعه هستیم. دیگر نمی توانیم به دوره پیش از روحانی برگردیم
- امروز مسأله ما روابط ایران و امریکا نیست بلکه مدیریت رفتار واشنگتن است تا آسیب کمتری متوجه ما شود
- هیچ کشوری نیروی دفاعی خود را تعطیل نمی کند که فقط لبخند دیپلماتیک بزند،شهید سلیمانی و ظریف دو روی یک سکه بودند
- جایی که باید در باره قیمت بنزین با مردم حرف می زد و اقناع سازی می کرد صداو سیما بود
- روحانی در نیویورک سخت ترین تصمیم را گرفت که در اتاق را به روی مکرون باز نکرد
مرتضی گل پور
خبرنگار حوزه دولت
حسامالدین آشنا معتقد است بزرگترین درس ماجرای افزایش ناگهانی قیمت بنزین این بود که «امروز کسی نمیتواند در دولت تصمیم ناگهانی بگیرد.» باوجود همه فراز و فرودهایی که دولت و ملت در یک سال گذشته سپری کردهاند، باوجود همه شکستها، توفیقها، ناکامیها و کامیابیها، آشنا معتقد است مهمترین دستاورد دوره ریاست جمهوری روحانی این واقعیت است که درهای دولت به روی ملت بازشده است. امروز هم جامعه بر دولت تأثیر میگذارد و هم دولت بر جامعه. به باور او، قدرت یافتن جامعه نسبت به دولت، همانگذاری است که در دوره روحانی اتفاق افتاد. اما باوجود این، کتمان نمیتوان کرد که انتظارات جامعه تحول یافته ایرانی از دولت روحانی به مراتب بیش از آن چیزی بود که در عمل دیده شد، حتی اگر مطابق دیدگاه آشنا، این طور نگاه کنیم که فرآیند توسعه امری زمانبر و فرآیندی طولانی است. گفتوگو با مشاور رئیس جمهوری و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری را که از مسأله انتخابات آغاز و به مسأله دولتداری ختم شد درادامه میخوانید. این گفت و گو که در ویژه نامه نوروزی روزنامه « ایران» منتشر شده، قبل از همه گیر شدن ویروس کرونا انجام شده است.
به نظر میرسد برای انتخابات اخیر مجلس، میتوان معانی گوناگونی متصور بود. از یک سو بخشهایی از جامعه در انتخابات مشارکت نداشت، شاید به این دلیل که احساس کرد از صندوق رأی، دستور کار مورد انتظار او حاصل نمیشود. بخشهایی از اصلاحطلبان، بهصورت غیررسمی بر عدم مشارکت تأکید کردند، بخشهای دیگری از این جریان هم از دیدگاههای کلان خود عدول کرده و قائل به این بودند که باید در زمین سیاست واقعاً موجود، یک بازی ولو حداقلی داشت. بخشهایی از حاکمیت هم با درسی که از انتخابات سالهای 92 تا 96 گرفتند، به این نتیجه رسیدند که باید اراده مؤثری بر فرآیند انتخابات اعمال کنند تا نتیجه مطلوب آنان حاصل شود که این مسأله در بررسی صلاحیتها دیده شد. اصولگرایان میانهرو در ابتدای ماجرا خواستار سعه صدر در بررسی صلاحیتها و حضور نامزدهای بیشتری از اصلاحطلبان بودند اما درنهایت با آن کنار آمدند و با طیف تندرو، فهرست مشترک ارائه کردند. از خلال همه این فرآیندها و تحولات، ارزیابی شما از انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی چیست؟
تحلیل انتخابات، پیش از انتخابات یک وضعیت دارد و پس از انتخابات وضعیت دیگری. نگاه پیشبینانه به انتخابات، قبل از برگزاری انتخابات، به ما میگفت نظرسنجیها نشان میدهد میزان مشارکت نسبت به سالهای گذشته بسیار کمتر خواهد بود. این مسأله هنگام انتخابات روشن شد و اکنون که انتخابات پایان یافته و آمارها دقیقتر شده است، مشخص است که ما کاهش میزان مشارکت را در انتخابات مجلس تجربه کردیم. تحلیلهای متعدد و متفاوتی میتوان داشت، اما من از زاویهای شروع میکنم که شاید کمتر به آن پرداخته میشود. به باور من، ما بخشی از ویژگیهای نظام پارلمانی را گرفتیم، اما در مقابل بخش مهمی از مختصات نظام پارلمانی را جدی نگرفتیم و نتایج جدی نگرفتن اموری که باید جدی گرفته شوند را بتدریج میبینیم.
منظور از «ما» کیست؟
قدری که جلوتر بروم این مسأله روشن میشود. بهنظر میآید که یک پایه مهم نظام پارلمانی، تحزب است. ما تحزب داریم، اما آن را جدی نگرفتیم. به این معنی که ما تحزب ناقصالخلقهای داریم. این حرف دقیقی است که حزب باید مسئولیت ارائه برنامه و اداره نظام را به عهده بگیرد. برای این منظور، حزب باید طرح دولت داشته باشد، طرح شیوه اداره جامعه داشته باشد، افراد مناسب را رشد بدهد تا بتوانند کشور را اداره کرده و مردم را برای شرکت در انتخابات بسیج کند. به عبارت دیگر، داشتن ایده، داشتن آدمهای مناسب برای انتخاب شدن و توان بسیجگری برای انتخاب کردن جزو کارکردهای احزاب است. حال اگر ما مجموعهای از حزب نماها داشته باشیم که نه توان آن را دارند که برنامهای برای کشور بدهند، نه میتوانند آدم جدیدی به کشور معرفی کنند، نظام تربیت سیاست ورز و قدرت بسیجگری جامعه را ندارند، میشود گفت که ما اسم حزب را داریم، اما خود حزب و رسم حزب را نداریم. من مسأله را از اینطور میبینم. در دورههای مختلف مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، شوراهای شهر و خبرگان و مجموعه انتخاباتی که داشتیم، ما از توانهای جانبی و از بخشهای دیگر سرمایه سیاسیمان مصرف کردیم تا مردم را پای انتخابات بیاوریم. به عبارت دیگر، در زمینه بسیجگری و ترغیب به مشارکت سیاسی، بویژه در قسمت نامزدها ما عملاً به یک پایان یافتگی شخصیتهای محترم و معتبر رسیدیم. به این معنی که سرمایهای که انقلاب اسلامی برای ما تولید کرده بود که مجموعهای از افراد فعال، توانمند و البته جویای نام بودند، این سرمایه بتدریج کاهش یافته و خاتمه پیدا کرد. در انتخاباتی که انجام شد، تقریباً از نمایندگان مجلس اول، دوم و حتی چهارم، دیگر افراد چندانی را نمیبینیم و این جز به این معنی نیست که سرمایهای تمام شده است. البته درباره این افراد دو دیدگاه وجود دارد که من محترمانه آنان را سرمایه مینامم، ممکن است دیگران تعابیر دیگری به کار ببرند. اما امروز میبینیم که افراد جدیدی تولید نشدند. در میان اصلاحطلبان به نظر میرسد افراد جدیدی خواستند به عرصه بیایند که با دیوار سخت مواجه شدند، در میان اصولگرایان هم کسانی خواستند بالا بیایند که با سقف شیشهای مواجه شدند و در غیاب اینها کسانی رشد پیدا کردند که توان یا امکان ظهوررسانهای داشتند؛ چه در رسانه ملی و چه در رسانههای فضای مجازی. تعداد کمی از این افراد کسانی بودند که میتوانستند برنامه بدهند، اما درمقابل میتوانستند بخوبی انتقاد کنند. جمعبندی من از بخش اول این است که در فقدان حزب، امروز درحال تجربه نتایج و تبعات نداشتن حزب هستیم. از اینرو وقت آن رسیده است تا در نظام تولید اندیشه، تربیت سیاست ورز و بسیج گری سیاسی برای کار سیاسی تجدیدنظر داشته باشیم.
اشاره کردید که کاهش مشارکت مردم در انتخابات قابل پیشبینی بود. اگر بخواهیم یک نگاه تاریخی به مسألهای بهنام صندوق رأی داشته باشیم، به نظر شما نگاه امروز مردم به صندوق رأی چگونه است؟ با توجه به اینکه در سالهای 76 تا 96 ما شاهد حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی بودیم، آنان امروز به قابلیتها و ظرفیتهای این سازوکار چطور نگاه میکنند؟
صندوق رأی دستاورد جمهوری اسلامی است. از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی در کشور انتخابات جدی نداشتیم. در دورههایی شاهد انتخابات رقابتی محدودی بودیم، اما تقریباً در تمام دوره پهلوی هیچ رقابت انتخاباتی برخاسته از مردم نداشتیم و این انقلاب اسلامی بود که ما را وارد جمهوریت کرد. من بحث کوچکی درباره جمهوریت دارم که فکر میکنم نباید آن را نادیده گرفت. از جهت ساختاری تفاوت ما با نظام پهلوی در این است که ما از نظام سلطنتی موروثی وارد نظام جمهوری شدیم. اما معنی جمهوریت در انتخابات مجلس نبود، زیرا از لحاظ ساختاری، قانونی و حقوق اساسی، انتخابات مجلس در زمان شاه هم بود، آنچه به ساختار حقوقی اضافه شد، انتخابات ریاست جمهوری بود. بهصورت دقیق، منظور من این است که نظام جمهوری اسلامی با ریاست جمهوری معنا پیدا میکند. همه کسانی که به جای انتخابات مستقیم مردم دنبال نظام پارلمانی هستند، دارند جمهوریت نظام را کم بها تلقی میکنند. مردم با امید و با انتخاب شروع کردند، اما همواره اینگونه بوده است که ما انتخاب رئیس قوهمجریه و مجموع قوه مقننه در جمهوری اسلامی ایران را ذیل ولایت فقیه در نقش رهبری، نقش تقدس و جلوهای از دینی بودن حکومت داشتیم. اتفاقی که در این سالها افتاد، این است که ما از مقام ریاست جمهوری معمولاً توقعاتی داشتیم که این توقعات بتدریج تعدیل شده است. خود رؤسای جمهور هم از خودشان تصوراتی داشتند که بعداً تعدیل شده است. اگر بخواهیم از درون به نظام جمهوری اسلامی ایران نگاه کنیم، جمهوری اسلامی نظامی است که تقریباً در همه مواردش جز با وفاق، جز با همدلی و همراهی همه قوا هیچ کاری در آن انجام نمیشود. به صراحت میگویم که هیچ رئیس قوه مجریهای یا رئیس قوه قضائیهای، نمیتوانند هیچ کاری در کشور انجام دهند که دیگری نتواند در کارش اخلال کند. تجربه من به من میگوید اگر سه قوه و نیروهای مسلح با هم هماهنگ باشند، همه کار میشود کرد و اگر هماهنگ نباشند، هیچ کدام نمیتوانند هیچ کاری انجام دهند. ما تجربههای متعددی از ناهماهنگیها در کشور را دیدیم و آثار آن را هم مشاهده کردیم. بنابراین اگر رئیس جمهوری بتواند همراهی قوای دیگر را داشته باشد، اگر بتواند همراهی نیروهای مسلح را داشته باشد، اگر بتواند در چارچوبی عمل کند که مجموع دیدگاههای رهبری را بتواند دنبال کند، از نظر سطح بالای حکومت مشکلات کمی خواهد داشت. این امری است که ما در دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد شاهد هستیم، یعنی یک نوع هماهنگی، همراهی و پشتیبانی وجود داشت. دو بار این را از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم که گفت من در دوره اول ریاست جمهوری تقریباً هیچ مشکل جدی درون حاکمیت نداشتم، بلکه باید میرفتم مسائل را حل کنم، نه اینکه در درون مشکلی داشته باشم. در تعارض، ناهماهنگی و در اختلافات درون یا بین قوا، آنچه نابود میشود و کاهش پیدا میکند، توان حل مسأله دولت، توان حل مسأله قوه مقننه و توان حل مسأله قوه قضائیه است. زیرا درصورت فقدان هماهنگی، این ارکان بیشتر به هم میپردازند تا اینکه به حل مسائل بپردازند. اما مردم چه میبینند؟ مردم ناکارآمدی میبینند. وقتی ناکارآمدی مشاهده شد، اگر تحلیلگران، رسانهها و حتی خود مسئولان حکومتی، مسائل را آنگونه که هست به مردم بگویند، مردم میتوانند تصمیم بگیرند. یعنی در انتخابات بعدی این فرد یا آن فرد را انتخاب کنند یا نکنند، این دولت را انتخاب کنند یا نکنند و درنهایت اینکه قضاوت کنند. مشکلی که اینجا وجود دارد، آلودگی اطلاعاتی است. آلودگی اطلاعاتی یکی از بحرانهای جدی در کشور ما است، یعنی یک نوع تعارف و رودربایستی در میان مسئولان و نهادهای حاکمیتی وجود دارد که اجازه نمیدهد مسائل کاملاً مشخص و دقیق بیان شود. در ظاهر همه حفظ ظاهر میکنند، اما در پشت صحنه، میبینید که اختلافات زیادی هست. در نظامهای دیگر، به خاطر نظام حزبی این مسائل کاملاً شفاف و اختلافات روشن میشود، به این معنی که معلوم میشود اختلافات سر چیست، هر کسی به چه چیزی استناد میکند و نتایج سیاستش هم قابل ارزیابی است. اما وقتی نه به روشنی گفته میشود که هر کس چه میخواهد، نه به روشنی گفته میشود که چرا آن را میخواهد و نه به روشنی گفته میشود که طرف مخالفش واقعاً کیست و در نهایت اینکه گفته نشود که اگر این کار انجام نشود، چه اتفاقی میافتد، میبینید که در یک ابهام گفتمانی زندگی میکنیم و این ابهام گفتمانی، ناکارآمدی را تشدید میکند.
قطعاً این ابهام گفتمانی کارکردی داشته است که در 40 یا 30 سال گذشته ادامه داشته است، به این معنی که جریانها یا افراد حاضر در قدرت از این ابهام گفتمانی نفعی بردند.
من مسأله را فوراً به اقتصاد سیاسی نمیبرم و این واقعیت را براساس قدرت و سیاست ارزیابی نمیکنم، بلکه براساس فرهنگ سیاسی ارزیابی میکنم. بهنظر من این حالت ابهام امری است که در فرهنگ سیاسی ما وجود دارد و من علت اصلی آن را ضعف بنیه سیاسی میدانم. به این معنی که این ابهام به این خاطر نیست که من میخواهم مبهم باشم، بلکه بهخاطر این است که نمیتوانم شفاف باشم، برای اینکه شفافیت هزینه بسیار بالایی دارد و من خودم را برای شفافیت آماده نکردم. برای اینکه وقتی به روشنی بگویید که من طرفدار اینگونه نظام اقتصادی هستم و در این نظام اقتصادی، وضعیت یارانهها، حقوق، مسکن و میزان مداخله دولت به چه صورت خواهد بود، برای همگان روشن میشود که شما چکار میخواهید بکنید. امروز حتی برای شما هم روشن نیست که واقعاً میخواهید این کارها را بکنید؟ واقعاً میتوانید این کارها را بکنید، یا واقعاً از نتایج این کارها و تبعات آن آگاهی دارید و میتوانید آنها را مدیریت کنید؟ پاسخ این پرسشها روشن نیست، درنتیجه شما هیچ برنامه اقتصادی روشن وشفافی نمیبینید که به مردم ارائه شود، حتی اگر ارائه شود میزان التزام به آن قابل اندازهگیری نیست. در دولت آقای روحانی است که هم در سال 92 و هم در سال 96 تلاش شد دولت برنامه مشخصی ارائه بکند. و جالب است به محض اینکه برنامه ارائه شد، یک پایگاه اینترنتی بهنام «روحانی سنج» فعال شد که همه این ادعاها و مطالبات در آن سنجیده شد. یعنی تقریباً اولین باری است که در حکومت میشود سنجید که «این را گفتی، پس چی شد؟» در این صورت وقتی توان مطالبه گری و توان آگاهییابی جامعه از درون حاکمیت زیاد میشود، یا وقتی تعارضات درون حاکمیت اجازه میدهد که درز و نشت اطلاعات بهصورت وسیع اتفاق بیفتد، یا وجود دشمنان جدی و نفوذگرانی که اطلاعات درون حکومت را بیرون میریزند، همه اینها باعث میشود که جامعه نسبت به دولت خود، بسیار بسیار آگاه تر، حساستر و دقیقتر عمل کند.
با توضیحات شما، میتوان گفت کاهش مشارکت در انتخابات، ناظر بر دلسردی مردم از سازوکارهای صندوق رأی و اینکه میشود از دل صندوق سازوکار تازهای بر حاکمیت اعمال کرد نیست، بلکه ناشی از دلسردی از جریانها یا پایان افراد صاحب سرمایه سیاسی است؟
ما با دو نوع دلسردی مواجه هستیم، یک نوع دلسردی، دلسردی روشنفکرانه و جناحهای سیاسی است، یعنی کسانی که وظیفه داشتند افراد و فهرست معرفی کرده و مشارکت نامزدها در انتخابات را افزایش دهند. مسأله دیگر، مردم است. نظرسنجیهای ما نشان میدهد بحث سر این نیست که اصلاً صندوق مهم است یا خیر، بحث بسیار روشن این است به این معنی که مردم دیگر افراد را نمیشناسند، مردم چندان به فهرستها اعتماد ندارند. صریح بگویم؛ قدرت مجلس در جمهوری اسلامی ایران بسیار بالا است. هرچیزی که مجلس نخواهد، در کشور نمیشود، هرچیزی هم که مجلس بخواهد، از نظر حقوقی باید بشود و هر دولتی که آن را انجام ندهد، متخلف است و مجلس قدرت این را دارد که با سؤال، استیضاح یا اینکه اساساً با رأی به عدم کفایت رئیس جمهوری دولت را مجازات کند. بنابراین از نظر ساختار حقوقی، نه قدرت مجلس کاهش پیدا کرده و نه توان آن مشکلی پیدا کرده است، مسأله این است که این مجلس یا آن مجلس برای حل مسأله چه ایدهای دارد یا برای شناخت مسأله چه توانی دارد. مشکل اینجا است. مشکل این است که آیا مجلس میتواند طرحی را تصویب کند که قدرت حل مسأله را داشته باشد؟ یا اینکه مجموع طرحهایی که مجلس تصویب کرده است، در بسیاری از موارد باعث پیچیدهتر شدن مسائل شده است؟ هنوز در جمهوری اسلامی عملکرد مجلس ارزیابی نشده است. باید بررسی کرد که عملکرد مجلس یا تبعات مصوبات و تصمیمات آن در 40 سال گذشته بر واقعیات سیاسی و اجتماعی ما چه بوده است.
یعنی میفرمایید برخلاف فضاسازیهایی که در خارج از کشور انجام میشود، کاهش میزان مشارکت ناظر بر کلیت ساختار حقوقی جمهوری اسلامی ایران نیست؟
من چنین برداشتی ندارم.
درباره مسأله تحزب چند دیدگاه وجود دارد. نخست آقای دکتر بشیریه است که در کتاب «دیباچهای بر جامعه شناسی سیاسی جمهوری اسلامی» میگوید اگر حزب جمهوری اسلامی میماند، میتوانست پایه خوبی برای قوام تحزب در کشور باشد. رویکرد دیگر مبتنی بر اقتصاد سیاسی است؛ به این معنی که ضعف تحزب در کشور ما، دو کارکرد دارد؛ نخستین کارکرد برای کهنسالان سیاسی است، به این معنی که ضعف تحزب باعث میشود آنان همچنان در صحنه باشند و جوانان روی کار نیایند یا چهره نشوند. کارکرد دیگر فقدان تحزب برای حاکمیت است، به این معنی که در غیاب تحزب با جامعه تودهای مواجه هستیم که این جامعه تودهای نمیتواند به روشنی و سهولت، دستورکارهای خود را در حاکمیت رخنه دهد یا بلوکهای قدرت در حاکمیت تشکیل دهد. این دو تعبیر را میپذیرید؟
ببینید! ما حدود 300 حزب ثبت شده در کشور داریم. در انتخابات هم معمولاً شاهد تشکیل یا فعالتر شدن احزاب هستیم. اما درباره اینکه «اگر» حزب جمهوری اسلامی ادامه پیدا میکرد چه میشد، واقعیت این است که ما نمیتوانیم به شرطیهای غیرواقع تکیه کنیم. نمیتوانیم درباره چیزی که نیست، این طور بگوییم اگر بود، چه میشد. ما نمیدانیم چه میشد. ضمن اینکه حزب جمهوری اسلامی یک حسن داشت و یک خطر. حسن اش این بود که یک تجربه تحزب برای ما بود، اما واقعیت این بود که حزب جمهوری اسلامی در مقابل چیزی ایجاد شده بود که با از بین رفتن آن چیز، حزب جمهوری اسلامی هم موضوعیت خود را از دست داد. سوم اینکه حزب جمهوری اسلامی با اندیشهای ایجاد شده بود که وقتی آن اندیشه نبود، مشکلات درون حزب خود را نشان داد. یعنی اندیشه شهید بهشتی، توان کادرسازی شهید بهشتی و وسعت نظر او، واقعیتهایی بود که حزب را ایجاد کرد و تا چند سالی زمینه ساز قوام آن شد. اما بعد از شهادت شهید بهشتی که آقای هاشمی رفسنجانی و آیتالله خامنهای مسئولیت را به عهده گرفتند، معلوم بود که با شدت کارها و مشغولیتهایی که دارند، عملاً به امور حزب نمیرسند و حزب دچار مشکلات درونی واقعی شده بود. باوجود این، بهنظر من خطر اصلی تداوم بقای حزب جمهوری اسلامی، تک حزبی کردن کشور بود، امری که مسائل و مشکلات خود را دارد. البته تداوم حزب ممکن بود، یعنی همان طور که آن موقع مشکلاتی درون آن بهوجود آمده، جناح چپ حزب با جناح راست حزب، عملاً چپ و راست کشور را تشکیل بدهند. اما در مجموع بر این باورم که حزب جمهوری اسلامی اگر یک رقیب قوی داشت، باید میماند و وقتی رقیب نداشت، همان بهتر که نماند. صریحاً بگویم که در مورد ایران، بیحزبی را به تک حزبی ترجیح میدهم. اما در پاسخ به تحلیل اقتصاد سیاسی شما مبنی بر اینکه کسانی اصلاً نمیخواستند سیاست ورزی در ایران عمومیتر شود و در مقابل یک باشگاه اختصاصی بهعنوان سیاسیون در ایران داشتند، من هم این را میفهمم و هم آن را تجربه کردم که چقدر برایشان نگهداری این باشگاه اهمیت داشت و حالا که بازنشسته شدند، چقدر برایشان سخت است که از دور به جریان سیاسی نگاه کنند. اما باز تأکید میکنم که جوانها دارند راه خود را میروند، علی رغم اینکه به نظر بسیاری این انتخابات، انتخابات تلخی بود. خاطرتان هست که در توئیتی نوشتم که تاریخ انتخابات را در تحولات سیاسی جمهوری اسلامی ایران بهخاطر داشته باشید، به نظر من ما یک نقطه عطف را در سیاست ورزی جمهوری اسلامی تجربه کردیم و این تاریخ در ادامه تحولات سیاسی ما نقش دارد. برای اینکه نتایج این مجلس تأثیر قاطعی در فهم مردم ایران از شرکت نکردن در انتخابات، فهم آنان از نبود حزب قوی و نبود فهرست شناخته شده دارد. همین اتفاق در انتخابات مجلس قبل هم به نحوی افتاد، در انتخابات مجلس قبلتر هم به نحو ضعیف تری این اتفاق افتاده است. اما این دوره، شدیدترین شکل تجربه کاهش مشارکت و ناشناخته بودن افراد بود، کما اینکه در فهرست تهران تقریباً دو فرد شناخته شده میبینیم. به این ترتیب، فکر نمیکنم در آینده سیاست ورزی ما بشود این حالت بیحزبی و وضعیت نابسامان را ادامه داد.
چهرههایی مانند آقای آزاد ارمکی معتقد هستند که جامعه از امر سیاسی عبور کرده و تنها به مسأله زندگی توجه دارد. برهمین اساس، معتقد بودند که این انتخابات، فرصتی بود برای مردم تا نیروهای جدیدی از هر دو جناح را روی کار بیاورند که نگاه ایدئولوژیک به سیاست ندارند، بلکه رویکرد آنان مبتنی بر دستورکار و حل مسائل است. اما امروز بهنظر میرسد با اعمال این نوع از نظارت استصوابی و قهرهایی که اتفاق افتاد، این فرصت تاریخی عامدانه از ما گرفته شد، فرصتی که میتوانست باعث شود مردم بهصورت طبیعی تحول از سیاست به حوزه زندگی و سیاستگذاری را رقم بزنند.
اشکالات قانونی جدی بر انتخابات مجلس وارد است. ببینید! دولت لایحه جامع انتخابات را ارائه کرد تا برای افرادی که میخواهند انتخاب یا نامزد شوند، این امکان فراهم شود که تکلیف شیوه احراز صلاحیتهایشان معلوم شود. بهعنوان مثال در لایحه گفته شده بود حزبی که فلان ویژگیها را داشته باشد، اگر افرادی را تأیید کند، برای بررسی صلاحیت این افراد نمیتوان به چیزی به غیر از استعلام مراجع چهارگانه استناد کرد. اگر ما ساختار قانونی انتخابات را اصلاح کنیم، اتفاقات بسیار خوبی میافتد. ببینید! نظارت استصوابی، بخشی از قانون اساسی که نیست، بلکه قانون مصوب مجلس است و میتوان این قانون مصوب را تغییر داد. این چیز عجیبی نیست. در نهایت اینکه شورای نگهبان این مصوبه مجلس را رد میکند، مصوبه به مجمع تشخیص میرود و بحث باز خواهد شد. من احساس نمیکنم که ما دچار انسداد سیاسی شدیم. اینکه بگوییم نظارت استصوابی باعث شد جوانان سیاست پژوه یا سیاستگذار نتوانند وارد رقابت شوند، من این را به صراحت رد میکنم، به این دلیل که میگویم منظور از این گفته این است که جوانان یک طیف وارد عرصه نشدند و نیامدند. اما برای جوانان طیف مقابل چه اتفاقی افتاد؟ اکنون فهرست جوانان آن طیف متفاوت از فهرست منتخبانشان است، یعنی بنا به چانه زنی سیاسی، عدهای داخل شدند و عدهای بیرون ماندند. اینها که وارد شدند، همانهایی هستند که آینده دارند و آینده سیاسی آنان میتواند کشور را متحول کند. اتفاق واقعی که افتاده این است که آن جریان از نظر شما کهنسال، دیگر چیزی ندارد که ارائه کند و آمدن جوانان یا جوان ترها یک امر گریزناپذیر است. بحث سر این است که جوانان امروز 30 سال دیگر هم میخواهند بمانند؟ یعنی اینها نسل دوم همان پیران هستند؟ یا اینکه ما یک قواعد بازی تعریف میکنیم که بتواند گردش نخبگانی را تسریع کند. من دنبال دومی هستم.
بنابراین مطابق دیدگاه شما، مسأله این نیست که جامعه از ساختار سیاسی عبور کرده باشد. آیا نظرسنجیها هم این را نشان میدهند؟
من به بخش اول صحبتهای شما اشاره کنم که مسأله جامعه سیاست نیست، مسأله جامعه کارآمدی است. به نظر من مسأله هیچ جامعهای سیاست نیست، در فرانسه هم مسأله جامعه سیاست نیست، در امریکا هم نیست، بلکه مسأله جامعه کارآمدی است. مسأله این است که دولت باید کار کند و مشکلات را حل کند. هرکسی که بهتر حل مشکل میکند، حق دارد حکومت کند. به این ترتیب انسداد سیاسی، شعاری است برای کسانی که احساس باخت میکنند.
این عبارت شما است که «در 8 سال احمدینژاد قدمهای بلندی به سمت گذار معکوس به دولتداری قاجاری برداشته شد.» و گفتید که «آقای روحانی کاملاً سر وقت آمد.» امروز که با هم صحبت میکنیم، یک سال دیگر قرن 14 به پایان میرسد و ایران بلاخیز ما وارد قرن جدید میشود. آیا آقای روحانی در 8 سال فعالیت خود، توانست سیستم عامل دولتداری در ایران را ارتقا بدهد و کاستیها و کمبودها را رفع کند یا خیر؟ بویژه اینکه وقتی میگویید دولت روحانی سر وقت آمد، برای ما به این معنی است که دولت روحانی از یک ظرفیت، مطالبه و فرایند تاریخی برخاسته است، به این معنی که دولت روحانی وقتی آمد که مردم ایران براساس تجربه تاریخی و جهانی خود، انتظارات بالاتری درباره عملکرد دولتها داشتند. آیا آقای روحانی توانست به این مطالبات مردم نسبت به نحوه اداره دولت پاسخ دهد یا خیر؟
ابتدا بگذارید جمله خود را این طور کامل کنم که از نظر من، دولت آقای روحانی سر وقت هم دارد میرود، یعنی هم سر وقت آمد و هم سر وقت دارد میرود. این دولت در تحولات تاریخ سیاسی این کشور، یک نقش مدیریت دوران گذار را به عهده گرفته بود و فهم من این است که دوره 8 ساله آقای روحانی، دوران زایمانی یا دردهای زایمانی تحول ما است از دولتداری به معنای سنتی، به گونهای از دولتداری که شأن این جامعه است. این بحث مهمی است.
میتوان این فرایند را گذار از دولتداری ایدئولوژیک به دولتداری سیاستگذارانه تعبیر کرد؟
من جزو کسانی نیستم که دولتها را اینطور تقسیمبندی میکنند. معتقدم هر دولتی، هم ایدئولوژی دارد، هم سیاستگذاری و هم اقدامات. منظور من چیز دیگری است. میخواهم بگویم دولت جامعه را تغییر میدهد، جامعه هم دولت را تغییر میدهد. فهم دیالکتیک میان جامعه و دولت بسیار مهم است. اتفاق مهمی که در دولت روحانی افتاد، این است که تأثیرپذیری دولت از جامعه بسیار افزایش پیدا کرده است. جامعه توان تغییر دولت را دارد، توان تغییر سیاستهای دولت و توان حرف زدن با دولت را دارد. دولت روحانی یک اقدام کرده که به نظر من بسیار خاص است. در پایان دولت آقای دکتر احمدینژاد، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را داشتیم که به آن عمل میشد و این مصوبه این بود که حداکثر پهنای باند اینترنت خانگی کشور 128 کیلوبایت باشد. اما امروز شما در خانه میتوانید سرعت دو مگ به بالا را هم داشته باشید. این پهنای باند و افزایش دسترسی، اتفاقات عجیب و غریبی را در کشور بهدنبال داشته است. دولت تقریباً هر اقدام مهمی را که انجام داده، بر بستر فناوری اطلاعات بوده و هر اقدام مهمی هم که علیه دولت انجام شد، بر بستر فناوری اطلاعات بوده است. امروز ممکن است کسی بگوید من تلگرام را میبندم، اما در عمل میبینید که فعالترین شبکه اجتماعی تلگرام است و دارد کار میکند. حتی اگر یک هفته اینترنت کشور دچار اختلال شود، باز میبینید که تجارت، سیاست و مصرف فرهنگی، خود را طوری تحمیل کرده است که اینترنت نمیتواند بیش از این مدت بسته بماند یا اینکه دچار اختلال شود. یکی از حرفهای من این است که افزایش کیفیت و دسترسی به فناوری ارتباطات و اطلاعات تحول بسیار بزرگ و عمیقی در رابطه دولت و جامعه ایجاد کرده است. این بحث مهمی است. بحث دوم این است که دولت شعارهایی داده است که ممکن است از 100 قدم، 10قدم آن را برداشته باشد، اما تقریباً تخم لق آن شکسته و دیگر این مسیر بدون بازگشت شده است. شعارهایی مانند شفافیت از این جمله است. وقتی دولتی درباره شفافیت حرف زد، میشود درباره اینکه چه میزان شفاف بود، بحث یا به آن انتقاد کرد. اگر دولت بعدی بیاید، نمیتواند بگوید شفافیت چیز بیخودی بود و دیگر نمیخواهم شفاف باشم. به باور من مسیر شفافیت در کشور باز شده است. مسیر دیگری که در کشور بازشده است، مدیریت تعارض منافع است. تا پیش از سالهای 94-93 اصلاً ادبیات مدیریت تعارض منافع در کشور وجود نداشت. از اینرو این واقعیت پذیرفته شده نبود که کسی که دارد تصمیم میگیرد، نباید از تصمیمات خودش نفع ببرد. چطور شما 40 سال به این مسأله توجه نکردید؟ در دولت روحانی به این موضوع توجه شد، بخشی از آن را خود دولت روحانی توجه کرد و بخشی را مخالفان دولت که هردو، خوب است. وقتی از بالا به موضوع نگاه میکنیم، اصل مدیریت تعارض منافع خوب است، حال، هرکس که آن را مطرح کرده باشد، اما مهم است که در این دوره گفته شده است. من بهعنوان یک تحلیلگر و مشاور دولت، وقتی از بیرون نگاه میکنم، خود این گفتمان برای من اهمیت دارد، چه دولت گفته باشد و چه مخالفانش و چه در دعوا مطرح شده باشد. اینکه ما یک بار فهم کنیم که نمیشود یک نفر در بخش خصوصی باشد و در دولت باشد و در دولت تصمیمی بگیرد که برای بخش خصوصی خودش مهم باشد، به باور من بسیار مهم است. مفهوم حقوق شهروندی هم از دیگر موارد است. درست است که حرف حقوق شهروندی زده میشد یا در قانون اساسی ما فصل مربوط به حقوق ملت را هم داریم، اما اینکه کسی بگوید حق من چه میشود، یا دولت به حق من تجاوز کرده و دولت باید پاسخگو باشد که این حقوق نادیده گرفته شده است، این اتفاق در این دولت افتاده است. منظور من از بیان این شواهد این است که در سطح فرهنگ سیاسی کشور و در سطح رابطه دولت-ملت اتفاقاتی افتاده است، که درست است که قدم اولش یا چهره اولش بهصورت دلخوری، ناراحتی و قهر خود را نشان میدهد، اما لایه دوم این میتواند شکوفایی باشد. هیچ دولتی توان مقابله در برابر خواستههای عمومی را ندارد. وقتی خواسته عمومی شکل گرفت، دولت را تغییر میدهد.
هرچند بسیاری معتقدند تحولاتی که شما برشمردید، ریشه در تغییرات و تحولات تاریخی ما دارد و دولت، متأثر از جامعه رفتار کرده یا از جامعه به دولت سرایت کرده است، اما سؤال این است که چرا دولتی که معتقد و مدعی رابطه با ملت است، در مسأله بنزین چنین ناگهانی و بدون گفتوگو با مردم تصمیم گرفت؟ مسأله دیگر اینکه، شما گفتید دولت روحانی با ریش سفیدی عمل نمیکند، بلکه برمبنای روابط حقوقی عمل میکند. پس چرا در ماجرای اصلاح قیمت بنزین از مجرای مجلس عمل نشد، بلکه به شورای عالی هماهنگی اقتصادی متوسل شد؟
فرض کنیم دولت کلاً اشتباه کرده است، فکر میکنید آیا امروز کسی در دولت، دیگر میتواند تصمیم ناگهانی بگیرد؟ میگویم اتفاقی که افتاد، این است که جامعه به حکومت سیلی میزند. جامعه قهر میکند، تشویق میکند، جامعه زنده است و دارد عکسالعمل نشان میدهد. جایی که شهیدی مانند سپهبد سلیمانی دارید، جامعه قدردانی میکند، وقتی جایی پنهان کاری میشود، جامعه قهر میکند. وقتی جامعه احساس میکند بنزین با او هماهنگ نشده، عکسالعمل تندی نشان میدهد، وقتی احساس میکند ممکن است منتخبان مطلوبش را پیدا نکرده، با صندوق قهر میکند. این جامعه ساکت و خاموش نیست. به باور من، این حرف مهمی است. اگر توجه داشته باشیم که ما در مرحله گذار هستیم، این گذار به سمت قدرت گرفتن جامعه است، یا بهعبارت دیگر، ما درحال گذار به مرحله جامعه قدرتمند هستیم. اما درباره مسأله بنزین؛ ممکن است شخصاً با این تصمیم موافق یا مخالف باشم، ممکن است حرف زده باشم یا نزده باشم، آن بحثها سر جای خود. اما مجلس واقعاً چکار کرد؟ مجلس به دولت اختیار داد که دولت میتواند این تغییر قیمت را ایجاد کند. مجلس وظیفهای بیشتر از این نداشت. مجلس در برنامه و بودجه به دولت این اختیار را داده بود، دولت باید این اختیار را اعمال میکرد و هیچ نیازی به اجازه دوباره از مجلس نبود. درباره اصل اصلاح قیمت بنزین هم طرحهای مختلفی مطرح بود. در دولت و خارج از دولت این طرحها را به بحث گذاشتیم. مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری یا مرکز پژوهشهای مجلس این ایدهها را منتشر کردند و در دولت هم این ایدهها مورد بحث قرار گرفت. نتیجه این شد که ما قیمت پایه را کمی افزایش دهیم، قیمت آزاد را دوبرابر افزایش دهیم و با کارت سوخت هم انجام دهیم. آیا این روش، بهترین روش ممکن است؟ خیر، من مخالف هستم که این روش بهترین است، آیا کارآمدترین است؟ خیر، من مخالفم که این روش کارآمدترین است. اما برای من بسیار جالب است که وقتی مجموع دولتیها دورهم جمع میشوند، وقتی ظرفیت وزارت نفت، وزارت کشور و بانک مرکزی را کنار هم میگذاریم، همین شرایط از دل آن بیرون میآید، بیشتر از این وجود ندارد و این کار را میتواند بکند. از آن به بعد شما به تصمیمی میرسید که بهنظر خودتان این یک تصمیم تحریمی است. یعنی اگر ما با تحریم مواجه نبودیم، به احتمال بسیار زیاد این تصمیم گرفته نمیشد.
اما تحریم نمیتواند دلیلی باشد برای گفتوگو نکردن با مردم.
می رسیم به بحث گفتوگو با مردم. چه کسی باید چه چیزی را به مردم بگوید؟ آیا موضوع، اصل کار است؟ اگر با مردم حرف بزنیم، از کجا بفهمیم مردم راضی شدند یا نشدند؟ یک راه برگزاری همه پرسی است. به مردم بگوییم ما سه راه داریم، کدام را انتخاب کنیم. بهنظر من همه پرسی برای مسأله بنزین یا سایر حاملهای انرژی راهکار خوبی است. یا نظرسنجی کنیم درباره اینکه با کدام موافق هستید و با کدام مخالف. یک بحث این است، اما بحث دیگر این است که غیر از این، میتوانستیم کاری بکنیم و نکردیم؟ یا نه، یعنی در آن لحظهای که تصمیم گرفته شد، دو راه برای دولت وجود نداشته و همین راهی بود که دولت در پیش گرفت. یعنی دولت هم حق انتخاب نداشت، یعنی اصلاً کیفیت کار و شرایط دولت چگونه بوده است. ما نمیتوانستیم به مردم دروغ بگوییم، میتوانستیم بگوییم این کار یا آن کار را میتوانستیم بکنیم، حالا شما کدام را انتخاب میکنید. واقعیت این است که دولت همین کار را میتوانست انجام دهد. بحث بر سر این بود که همین قیمت یا بالاتر؟ یعنی به مردم بگوییم که 5 هزار تومان یا سه هزار تومان؟ اگر به مردم میگفتیم 5 یا 3 هزار تومان، قاعدهاش این بود که چه جوابی بگیریم؟ آیا اگر میگفتیم 5 هزار تومان و بعد مبلغ آن را به مردم باز میگرداندیم، باور میکنند؟ در آن لحظه چنین سرمایه اجتماعی وجود نداشت. باز هم نمیگویم این بهترین تصمیمی بود که گرفته شد، اما جایی که باید با مردم حرف میزد و کار اقناع عمومی را انجام میداد، صداوسیما بود. صداوسیما میگوید دیر به من اطلاع دادند که باید مردم را اقناع کنیم. دولت اما میگوید از دو سال پیش موضوع افزایش قیمت یا تعدیل حامل قیمتها به صداوسیما ابلاغ شده بود که باید آن را در دستور کار خودتان قرار دهید. اما صداوسیما میگوید دیر به من اطلاع دادند که قرار است در این تاریخ قیمت بالا برود. مثلاً اگر قرار بود پنجشنبه بالا برود، سهشنبه به من گفتند و من در دو روز نمیتوانستم کاری بکنم. این اختلافی است میان دولت و صداوسیما. دولت میگوید شما باید افکارعمومی را آگاه میکردید که بزودی این اتفاق میافتد.
آقای دکتر، بهنظر میرسد مسأله فراتر از این است. سه روز یا یک هفته قبل آقای زنگنه هرگونه افزایش قیمت بنزین را رد کرد، آن هم در حالی که به گفته شما، دولت در 6 ماه قبل میدانست این اتفاق میافتد. در این 6 ماه، یک توئیت آقای آشنا یا یک اظهارنظر تلویحی آقای واعظی در حاشیه دولت، میتوانست فضای افکارعمومی را آمادهتر کند. با اینها میشد یک پیشزمینه ذهنی ایجاد کرد که مردم، دولت ناگزیر است چنین سناریویی را در ذهن داشته باشد. از این رو، اینکه توپ به زمین صداوسیما انداخته شود، واقعبینانه است؟
باید دو چیز را از هم تفکیک کنیم. این واقعیت که ما موظف به افزایش قیمت هستیم و قیمت افزایش پیدا خواهد کرد، در این زمینه اطلاعرسانی انجام شده و هم کسی این مسأله را نفی نکرده بود. بحث بر سر این بود که تا دو روز دیگر قیمت افزایش مییابد یا نمییابد. من از آقای زنگنه پرسیدم، گفت همان موقع که از من سؤال کردند، هنوز به من ابلاغ نشده بود که قرار است پنجشنبه قیمت افزایش یابد. چون رئیس جمهوری هم ابلاغ کرده بود که بین این هفته یا هفته آینده، وزارت کشور مختار است که انتخاب کند. آقای زنگنه میگوید من گفتم اینکه دو روز دیگر انجام میشود، یک شایعه است، چون هنوز تصمیم گرفته نشده بود.
شما پیشتر اشاره کردید که آقای روحانی دنبال محبوبیت نیست، بلکه دنبال اتخاذ تصمیم سخت است. آقای روحانی در ماجرای بنزین نشان داد که تصمیم سخت میگیرد، ولو اینکه محبوبیت او بشدت کاهش یابد. چرا دو ماه قبل در نیویورک تصمیم سخت نگرفت و حاضر نشد در اتاق خود در هتل را به روی آقای مکرون، رئیس جمهوری فرانسه باز کند؟
بهنظر من ایشان در نیویورک سختترین تصمیم را گرفت که در اتاق را به روی آقای مکرون باز نکند.
فکر میکنید جامعه در نیویورک از آقای روحانی چه انتظاری داشت؟
فکر نمیکنم جامعه این انتظار را داشت که شما در را به روی پیشنهادی باز کنید که ضررش قطعی است، اما فایدهاش احتمالاً بسیار کم است. ببینید! آنچه در نیویورک اتفاق افتاد باید به صورت بسیار روشن برای مردم توضیح داده شود. آقای ترامپ میگفت ما بیاییم در یک جلسه و در آن جلسه تصمیم بگیریم، اما آقای روحانی میگفت اول تصمیم بگیریم و بعد در جلسه بنشینیم. آقای روحانی میگفت معلوم باشد که قرار است چه چیزی از جلسه بیرون بیاید. ما که نمیخواهیم در جلسه با هم مباحثه کنیم. هیچ جلسه دیپلماتیک سطح بالایی تشکیل نمیشود، مگر اینکه دستور جلسه و مصوبات آن مشخص است، بعد جلسه تشکیل میشود. ما که نمیخواهیم با هم گعده کنیم. برای آقای ترامپ روشن بود که این جلسه باید 4 مصوبه داشته باشد، اگر این 4 مورد توافق میشد، آن جلسه هم میتوانست برگزار شود. جمهوری اسلامی ایران به ریاست آقای روحانی اعلام کرده بود که ما این چهار بند را میپذیریم، روی کلمات آن ملاحظاتی داریم و ملاحظات خود را اعمال میکنیم و میگوییم که این ملاحظات ما است. آقای ترامپ حاضر نشد بپذیرد که این 4 بند را اعلام کند.
ایده آقای ترامپ چه بود؟
این بود که میآِییم، در جلسه حاضر میشویم تا ببینیم چه میشود. شما این صحنه را تصور کنید که ما برویم در جلسه، بعد آقای ترامپ بگوید ما توافق نکردیم و بعد میآییم بیرون، آبرو و حیثیت جمهوری اسلامی رفته است، در این شرایط ترامپ چیزی که میخواست را به دست آورده است. ترامپ که توافق نمیخواست و نمیخواهد. این برای ما روشن است. ترامپ عکس میخواهد، ترامپ استفاده تبلیغاتی میخواهد. مگر مسأله کره شمالی را حل کرده است؟ مدام میگوید دارم مسأله کره شمالی را حل میکنم. بنابراین از چنین جلسهای چیزی گیر ما نمیآمد. اگر آقای روحانی بالای 50 درصد احتمال میداد که از این جلسه چیزی برای ملت ایران درمیآید، هیچ تردید نمیکرد. مسأله این است که برای ما روشن است که این آقا نمیخواهد حل مسأله کند، میخواهد نمایش بدهد و به نظر من در آنجا آقای روحانی تصمیم سخت را گرفت.
این اتفاقی که افتاد در نیویورک، چه چشماندازی به جامعه ایرانی میدهد؟
جامعه میداند اگر دولتش ببیند مذاکرهکننده جدی در طرف مقابل او باشد، مذاکره میکند، همان چیزی که در دوره اوباما اتفاق افتاد. اما اگر طرف مذاکره کننده جدی نیست و فقط یک مذاکره کننده نمایشی است، زیر بار آن نمایش نمیرود. اهمیت آقای روحانی اینجا است. وقتی طرف جدی نیست، ما چرا باید بازی بخوریم؟
جامعه میگوید من در سیاست خارجی مسألهای به نام امریکا دارم که 40 سال طول کشیده است. در سال 92 امید زیادی ایجاد شد که مسأله من حل شود و روابط ما با غرب عادیسازی شده و ما از فشارهای تحریمی و سیاسی بیرون بیاییم.
اشتباه نکنید. موضوع سیاست خارجی ما در سال 92 امریکا نبود، موضوع سال 92 در اصل تحریمهای سازمان ملل بود. برای ما اولویت نخست تحریمهای سازمان ملل بود. اولویت 2 برای ما بسته شدن پرونده تخلفات احتمالی هستهای ایران، یعنی بحث نظامی هستهای و بسته شدن پی.ام.دی بود. این مسأله برای ما خیلی خیلی مهم بود. مسأله امریکا ذیل 5+1 برای ما بسیار مهم بود. اما باوجود این، مسأله ما ایجاد رابطه با امریکا نبود. ایجاد رابطه با امریکا چیزی است که در طول زمان، آن هم در صورتی که امریکا بتواند حسن نیت یا تغییر سیاستهایش را اثبات کند اتفاق میافتد. این طور نبود که آقای روحانی گفته باشد «امریکا، تو را به خدا مرا ببخش و بیا با هم رابطه برقرار کنیم» موضوع این بود که پرونده دروغینی علیه ملت ایران شکل گرفته بود، ما تحریمهای سازمان مللی، تحریمهای اتحادیه اروپا و تحریمهای امریکا را داشتیم. ما باید تحریمهای سازمان ملل، اتحادیه اروپا و امریکا را میداشتیم. از نظر آقای روحانی و از نظر دولت و از نظر ملت ایران این اتفاق در 94 افتاد. اما اینکه دوباره به سر میزی که آن طرف به هیچ وجه قابل اتکا نیست، بروید. به نظر من معقول نیست.
شما درصحبتهای ابتدایی خود اشاره کردید که اگر در حاکمیت و میان ارکان کشور وفاق باشد، اجرای هر تصمیمی ممکن است. یکی از انتقادهایی که هم چهرههای میانه روی اصولگرا و هم طیفهایی از اصلاحطلبان به آقای روحانی وارد میکنند، این است که ایشان با توجه به تجربهای که در نهادهای مهم حاکمیتی داشت، ظرفیت، توان و وجهه آن را داشت که این وفاق را ایجاد یا با بخشهایی از حاکمیت حل مسأله کند، اما آقای روحانی در این زمینه تلاش نکرد.
ارزیابی اینکه آقای روحانی این تلاش را کرد یا نکرد را باید به تاریخ و انتشار اسناد و اطلاعات و تاریخ این دوره منتقل کرد. اما من میخواهم این طور بگویم که دوره 8 ساله آقای دکتر احمدینژاد تأثیرات بسیار عمیقی در روابط قوا در کشور ما داشته است. به این معنی که روالها و هنجارهایی را در فهم قوا از حدود و اختیارات خودشان ایجاد کرده است که بازگرداندن آن به وضعیت ماقبل دولت آقای احمدی نژاد بسیار دشوار بود.
مثال بزنید.
متأسفانه نمیتوانم بیش از این، این مسأله را باز کنم. اما این را گفتم تا در ذهن کسانی که این متن را میخوانند باشد که وقتی گفتیم دولتداری در دوره آقای احمدینژاد به دوره ماقبل مدرن بازگشت، این واقعیت در روابط قوا هم اتفاق افتاد. در دوره آقای احمدینژاد، رابطه دولت و مجلس فقط تخریب نشد، تقریباً منهدم شد. نسبت دولت و مجلس بسیار تغییر کرد و آقای روحانی از جایی شروع کرد که بازسازی این رابطه بسیار بسیار پرهزینه بود. در مورد قوه قضائیه نیز واقعاً ایجاد اعتماد میان قوه قضائیه و قوه مجریه تا پایان دوره آقای آملی لاریجانی نتوانست اتفاق بیفتد و بازسازی نشد. نهادهای دیگری در کشور در دوره آقای احمدینژاد، قدرت گرفتند که قدرت، نفوذ و توان اخلال آنان بسیار بیشتر از آنی بود که از یک سازمان مرسوم توقع دارید. اینها در اینکه دولت به مشکلات جدی بربخورد، نقش بسیار زیادی داشت.
قبلاً اشاره کردید که دوره آقای روحانی، آخرین دورهای است که ما شانس عبور از گذار سخت را داریم. این گذار سخت چیست و آیا دولت آقای روحانی توانست از این شانس استفاده کند؟
من فکر نمیکنم دولت آقای روحانی کاملاً موفق بود، اما فکر میکنم جامعه موفق بود. وقتی میگویم یکی از آخرین دورههایی که ما شانس گذار را داریم، منظورم بیشتر جامعه است تا دولت. جامعه آقای روحانی را انتخاب کرد، نه به خاطر محبوبیتش، نه به خاطر سید بودنش یا چیزهای دیگر، بلکه او را انتخاب کرد زیرا فکر میکرد روحانی میتواند حل مسأله کند. دولت آقای روحانی بخشی از مسائل را حل کرد و بخشی از مسائل را ایجاد کرد. بخش اول دوره پساروحانی برای جامعه ما در انتخابات اخیر مجلس اتفاق افتاد. یعنی ما مجلسی داریم که به یک معنا، نه اصولگرا است نه اصلاحطلب و هویت سیاسی تثبیت شده ندارد. در دولت بعدی یا انتخابات ریاست جمهوری بعد، میتواند اتفاق مهمتری بیفتد، به این معنی که ممکن است جریانی در انتخابات بعدی روی کار بیاید که کاملاً تکلیف کشور را معلوم کند و تکلیف کشور به یک معنا یکسره شود.
این تکلیف در نسبت میان چه چیزهایی مشخص میشود؟
در نسبت با فهرست مسائل موجود سیاست خارجی، سیاست داخلی، سیاست فرهنگی و سیاست اقتصادی. فکر میکنم جریانهایی کاملاً خود را آماده کردند تا کشور مسیر خود را تغییر دهد و از مسیر مرسومی که تاکنون در 40 سال گذشته بوده است، عبور نکند.
فکر میکنید این جریان، همانی است که شعارهای تند میدهد؟
حتماً شعارهایش تند خواهد بود.
شما عبارت پساروحانی را بکار بردید. برای ما بسیار مغتنم است که شما به مسائل نگاه تاریخی دارید و مسیر جامعه را نسبت به مسائل دولت ارجح میدانید. اما مسأله این است که امروز فضای جامعه به گونهای است که آقای روحانی نتوانست در اندازه مطالبات جامعه یا اندازه چشماندازی که جامعه از شخص روحانی و دولتی که روحانی تشکیل میدهد، ظاهر شود.
من نقش تاریخی آقای حسن روحانی را در افزایش بی نظیر مطالبات عمومی از دولت میدانم. اینکه آقای روحانی چقدر توانست به مطالبات پاسخ بدهد یا ندهد، مطلبی است مربوط به خودشان. اما اینکه در دوره آقای روحانی چه اتفاقی در رابطه میان دولت و ملت افتاد، برای من مهم است. من میگویم ما دیگر نمیتوانیم براحتی به دوره پیش از روحانی بازگردیم. این نکتهای است که اهمیت دارد. یعنی خودآگاهی و توانمندی جامعه و قدرت زنان و تحصیلکردگان و رسانههای اجتماعی و در نهایت فهم عمومی مردم از موقعیت خودشان در جهان یا فهم در جهان بودگیشان، واقعیتهایی است که با دولت قبل از روحانی بسیار فرق کرده است. ورود مردم در جزئیات نظام حکمرانی مربوط به دوره روحانی است، نه دولت روحانی. این دو، یعنی دولت روحانی و دوره روحانی دو مسأله جدا از هم هستند. دوره روحانی یعنی سال 92 تا 1400، در این دوره اتفاقاتی برای ملت ایران افتاد، بخشی از آن کارهایی است که دولت حسن روحانی کرده یا نکرده است. اما در این دوره تحولات به گونهای است که تا مقدار زیادی برگشت ناپذیر است و جامعه قدمهای بسیار بلندی برداشته است.
پیش از مشروطه، قدرتهای خارجی، مستقیم یا غیرمستقیم، نقش زیادی در شکلدهی به فرآیندهای داخلی ما داشتند. به نظر شما اگر ما با امریکا یا عربستان سعودی چنین مشکلاتی نمیداشتیم، فکر میکنید فرجام دولتداری در دوره روحانی چه میشد؟
ما آقای روحانی را میخواستیم که همینها را حل کند. اما واقعیت را این طور ببینیم که حل هر مسأله بینالمللی، دو یا چند طرف دارد. به این معنی که برای حل هر مسأله خارجی، شما باید بخواهید، طرف هم باید بخواهد و دیگران هم باید بخواهند. درباره عربستان، اتفاقی که افتاده این است که طرف مقابل نمیخواهد. درباره عربستان، طرف مقابل سیاستی را انتخاب کرده که میخواهد در تقابل با ایران، رهبری جهان عرب و جهان اسلام را به دست بگیرد. بنابراین او تصمیم خودش را گرفته است، و وقتی او تصمیم خودش را گرفته است، برای شما کار بسیار دشوارتر است تا وقتی که بگویید باهم بنشینیم تصمیم بگیریم. تقریباً در 7 سال گذشته طرف سعودی حاضر به هیچ گفت و گوی جدی با ایران نشده است. درباره ایالات متحده امریکا نیز ما مسیر درستی را انتخاب کردیم. اگر این تغییر مهم در سیاست داخلی و خارجی امریکا اتفاق نمیافتاد، ما میتوانستیم پیشبینی کنیم که اصلاحات جدی در روابط ایران و امریکا اتفاق بیفتد. اما امروز دیگر مسأله ما روابط ایران و امریکا نیست، مسأله ما مدیریت رفتار ایالات متحده امریکا است. تلاش امروز ایران ناظر بر این هدف است که کمترین آسیب را از سیاستهای ترامپ ببیند.
اما برخی معتقدند که بخشی از آنچه باعث میشود مسأله امریکا یا سعودی حل نشود، ناشی از تضاد یا تعارضی است که در ارکان حاکمیت وجود دارد. یعنی در جمهوری اسلامی ایران، بینش و صدای واحدی نسبت به این دو مسأله نداریم و این عاملی شده تا ساخت سیاسی نتواند تصمیم بگیرد که چه باید بکند.
این را به صورت صد درصد رد نمیکنم. درون کشور درباره روابط خارجی اختلافاتی داریم. تجربه خود برجام، تجربه اف.ای.تی.اف و تجربه روابط با کشورهای دیگر این مسأله را روشن میکند. اما آنچه پیشانی سیاست خارجی شما است، یعنی وزارت خارجه؛ تکلیف وزارت خارجه مشخص بوده است. کشورها قاعدتاً باید به نماد سیاست خارجی، یعنی وزارت خارجه و وزیر خارجه توجه کنند. مشکلی که در این دوره پدید آمد، این بود که کسانی بویژه در خارج، به طرفهای ما سیگنال میدهند که شما با وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران کار نکنید، زیرا کار دست کس دیگری است. این کاری است که منافقین، اسرائیل و امریکا یا آقای هوک و پمپئو انجام میدهند. همه کارهای این افراد یا کشورها در این جهت است که برای طرفهای مقابل ما حاکمیت دوم تخیلی خلق کنند تا بگویند ایران دو چهره دارد. کاری که دولت روحانی انجام داد، این است که بگوید ایران یک چهره دارد و چهره ایران همین است که در وزارت خارجه میبینید. این است که ما میگوییم شهید سلیمانی هم کار جنگ انجام میداد و هم کار مذاکره، درست به همین دلیل است که ما میگوییم ظریف و سلیمانی دو روی یک سکه هستند، این چیزی است که سیاست روحانی دنبال کرده تا بگوید سیاست دفاعی ما از سیاست خارجی ما تفکیک ناپذیر است و فکر میکنم فهم آن برای دیگران بسیار ساده است. هر کشوری همین طوری است. هیچ کشوری نیروی دفاعی خود را تعطیل نمی کند که فقط لبخند دیپلماتیک بزند. هیچ کشوری توان اقتصادی خود را تعطیل نمیکند که به دیگران التماس کند. ایران هم مانند بقیه کشورها است. خیلی برای من جالب بود که دیدم مقتدی صدر با خبرنگاری در عراق مصاحبه کرده و گفته بود «کدام کشور در عراق از یک گروه حمایت نمیکند؟ همه دارند حمایت میکنند، اما چرا فقط ایران مهم است؟» واقعیت این است که ایران به حداقلهای سیاست دفاعی بسنده کرده، نه حداکثرهای مورد نیاز آن.
شما پیشتر اشاره کردید که آقای روحانی برجام داخلی را ادامه خواهد داد. آیا آقای روحانی این اراده را داشت که چالشهای داخلی را حل کند. طبق گفته شما، آقای روحانی به دنبال حل مشکلات از راه ریش سفیدی نیست و به راه حقوقی متکی است. آیا نمیشد با توجه به سابقه ایشان در حاکمیت، در مواردی از این ریش سفیدی و ظرفیتهای شخصی برای حل اختلاف نظرها و کاستن از اصطکاکهای درون حاکمیت استفاده کنند؟
با مجموع مقدورات، تواناییها و ظرفیتهای آقای روحانی و در مقابل، مجموع وضعیت کشور شامل عدم تعادلی که میان قوا پیش آمده بود و قدرت گرفتن نهادهایی که پیش از این اینقدر قدرت نداشتند و در صحنه سیاسی نقش ایفا نمیکردند، با درنظر گرفتن همه اینها، فکر میکنم آقای روحانی همه توان خود را در این مسیر گذاشته است. در بررسی اینکه چقدر موفق بود یا نبود، باید پیچیدگی و پویایی سیاست در ایران را در نظر گرفت، زیرا با این پیچیدگیها امروز بسیار دشوار است که بتوانیم ارزیابی کنیم آقای روحانی چه مقدار موفق بوده است. اما بحث من این است که آیا مسأله، موفقیت یا عدم موفقیت آقای روحانی است یا مسأله، موفقیت یا عدم موفقیت نظام است؟ این دو، دو مسأله و دو بحث در طول هم هستند. آقای روحانی تلاش خود را کرده یا نکرده، آقای روحانی میخواست این کارها را بکند یا نمیخواست بکند؟ دیگران در اینکه ما به یک تفاهم و توافق برسیم، چه نقشی دارند؟ همان طور که در مثال سعودی گفتم، وقتی طرف مقابل شما نخواهد که به تفاهم برسد، شما به توافق نمیرسید. اگر طرفهایی در داخل باشند که نخواهند به توافق برسند، تلاشهای آقای روحانی بی نتیجه یا کم نتیجه میماند. اگر کسانی باشند که فکر میکنند مشکل اینهایی نیست که آقای روحانی میگوید، مشکل خود آقای روحانی است، پس نمیخواهند با آقای روحانی تفاهم کنند، میخواهند او را حذف کنند.
ملت ایران تجربه تاریخی بسیاری داشته و به مسائل و تجارب جهانی آشنا است. همین حالا 3 میلیون ایرانی در کشورهای مختلف جهان زندگی میکنند. آیا آقای روحانی توانست در حد انتظارات و مطالبات این ملت ظاهر شود و برایشان حل مسأله کند یا خیر؟
من فکر میکنم کار آقای روحانی عمدتاً افزایش مطالبات، ظرفیت و قدرت نظارت ملت بود.
اما این افزایش مطالبات، یک فرآیند تاریخی است که میتواند مستقل از دولتها هم درنظر گرفته شود.
اتفاقاً این یک فرآیند تاریخی است و همین است که میماند. آقای روحانی در دولت را به روی ملت باز کرد تا ملت، دولت را ببینند، دولت را بشناسند، اتفاقات درون دولت را بفهمند و رصد بکنند و روابط میان قوا را بشناسند. میزان سخنرانی سیاسی آقای روحانی که روابط میان قوا را تشریح میکند و مسائل کشور را شرح میدهد، بسیار زیاد است. خواهش میکنم به همین مصاحبه مطبوعاتی اخیر ایشان، یک بار از این زاویه نگاه کنیم که ایشان چه روندهایی را توضیح داد. ایشان روند مسأله سقوط هواپیما را به صورت زمانبندی شده توضیح داد، درحالی که هیچ کس این را برای ملت ایران این طور تعریف نکرده است. در توضیح آقای روحانی حرفهای زیادی بود. دو موضوع دیگر را هم ایشان توضیح داد، یعنی جریان را شرح میدهد که چگونه این فرآیند طی شد. آقای روحانی این ظرفیت را ایجاد کرد. نه فقط آقای روحانی، به نظر من هر دولتی، وقتی مطالبات را بالا میبرد، در پاسخ به آن مطالبات، حتماً ضعیفتر از سقف مطالبات میتواند عمل کند، اما این مطالبات را ایجاد میکند تا جامعه از خاطر نبرد که چه چیزی از دولت میخواهد و به این ترتیب وقتی مطالبات بالاتر میرود، دولت بعدی باید ظرفیت خود را بیشتر بکند. من میگویم این مسیر اصلاح است.
اما تجربه دولت آقای خاتمی را هم داریم که در آن مطالبات اجتماعی و سیاسی بشدت افزایش یافت، اما در دوره آقای احمدینژاد ما شاهد افت سطح دولتها و مطالبات هستیم. بنابراین، مسأله وجود تضمینی برای تداوم روند ارتقای دولت و مطالبات ملت است.
فرق دوره آقای خاتمی با دوره آقای روحانی در توانمندی جامعه است. در دوره آقای خاتمی ما بیشتر با سطح این موضوع سر و کار داشتیم و اکنون این مسأله وارد عمق جامعه شده است. ما دوره آقای خاتمی را باید شروع این مسیر تلقی کنیم. اتفاقاً به نظر من این دوره آقای احمدی نژاد بود که تضمین کرد جامعه نباید اشتباه کند و آقای روحانی از این بابت رأی آورد که «اگر اشتباه کنی، چنین خواهد شد.» دوره بعد هم میتواند همین اتفاق بیفتد. یعنی اگر آقای روحانی جامعه را ناامید کند، ممکن است در یک انتخابات با مشارکت اندک، کس دیگری بیاید که کلاً مسیر را عوض کند. ضمن اینکه ممکن است آقای روحانی به گونهای فرود بیاید که جامعه بگوید ما راهی جز اینکه همین مسیر را ادامه دهیم، نداریم. در این صورت کار برای خیلیها سخت میشود.
دو بانک وابسته به نیروهای مسلح به بانک سپه ملحق میشوند
تولد بزرگترین بانک کشور
گروه اقتصادی/ شمارش معکوس برای تولد بزرگترین بانک کشور با ادغام پنج بانک وابسته به نهادهای نظامی در بانک سپه آغاز شده است. براساس گفتههای مدیرعامل بانک سپه، فرآیند الحاق دو بانک از پنج بانک بزودی انجام میشود و بدین ترتیب پس از سالها نخستین گام بلند برای این ادغام بزرگ برداشته میشود. نخستین زمزمههای ادغام بانکهای وابسته به نهادهای نظامی در اسفند سال 1396 به گوش رسید. دراین مقطع فرشاد حیدری معاون وقت نظارتی بانک مرکزی از ادغام دو بانک نظامی خبر داد، اتفاقی که قرار بود در آن ثامن با مهر اقتصاد در بانک انصار ادغام شود.
اما بتدریج دامنه این ادغامها وسیعتر شد بهطوری که پس از حذف و اضافههای متعدد در نهایت نام پنج بانک و مؤسسه قوامین، مهر اقتصاد، انصار، کوثر و حکمت ایرانیان در لیست قرار گرفت و بانک سپه نیز بهعنوان میزبان اصلی این ادغام درنظر گرفته شد. درحالی که همچنان اخبار متفاوتی درباره ادغام بزرگ منتشر میشد، در آخرین ماه سال 1397 رئیس جمهوری در پنجاه و هشتمین مجمع بانک مرکزی، خبر از تصمیم دولت برای ادغام بانکهای نیروهای مسلح داد و گفت: «بانک مرکزی، مصوبات لازم در این زمینه را اخذ کرده و جای نگرانی برای سپردهگذاران نیست.»
بانک مرکزی نیز با صدور اطلاعیه چهاربندی در ۱۱ اسفند ۱۳۹۷ ضمن تأیید ادغام بانکهای وابسته به نهادهای نظامی اعلام کرد: «با هدف متمرکز کردن توانمندی و ظرفیت بانکهای انصار، قوامین، حکمت ایرانیان، مهر اقتصاد و مؤسسه اعتباری کوثر در قالب یک بانک واحد باثبات و کارآمدتر و به منظور ارائه خدمات بهتر به خانواده نیروهای مسلح و عموم مردم، بانکها و مؤسسه اعتباری یادشده در بانک سپه بهعنوان نخستین بانک ایرانی و یکی از بانکهای معتبر دولتی در عرصه بانکداری کشورمان ادغام میشوند.»
۱۹ اسفندماه ۱۳۹۷ نیز عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی در همایش تبیین سیاستها و فرآیندهای اجرایی از نهایی شدن طرح ادغام بعد از چهار ماه خبر داد و گفت: «پس از چهار ماه، ادغام نهایی میشود و شاهد تشکیل بانک سپه جدید با قدرت و توانایی بیشتری خواهیم بود.»
گامهای پایانی ادغام
هرچند ادغام بانکهای وابسته به نهادهای نظامی بهصورت دقیق براساس برنامههای اعلام شده پیش نرفته است، اما پس از گذشت بیش از دو سال از اعلام رسمی این برنامه، فرآیند ادغام وارد مرحله تازهای شده است. درهمین راستا، روز گذشته مدیرعامل بانک سپه در نشست بررسی روند ادغام بانکهای وابسته به نیروهای مسلح اعلام کرد که دو بانک نظامی تا پایان اردیبهشتماه رسماً به بانک سپه ملحق میشوند.
«محمدکاظم چقازردی» با تشریح آخرین روند ادغام بانکهای وابسته به نهادهای نظامی، گفت: انتظار داریم با کسب مجوز از مراجع ذیربط تا پایان اردیبهشتماه حداقل دو بانک از مجموع بانکها و مؤسسه مالی وابسته به نیروهای مسلح به طور رسمی به بانک سپه ملحق شوند. دراین نشست که با حضور «عباس معمار نژاد» معاون امور بانک، بیمه و شرکتهای دولتی وزارت امور اقتصادی و دارایی همچنین «فرهاد حنیفی» معاون نظارت بانک مرکزی برگزارشد، گزارشی را از روند الحاق بانکهای نظامی در بانک سپه ارائه کرد.
وی گفت: هم کارکنان و مدیران بانک سپه و هم مدیران و کارکنان بانکهای ادغامی به این باور مهم رسیدهاند که اجرای این طرح استراتژیک و ملی به نفع سیستم پولی و در مجموع به نفع نظام اقتصادی کشور است.
چقازردی با مهم توصیف کردن فعالیت صورت گرفته در طرح ادغام تصریح کرد: این تجربه میتواند بهعنوان مجموعه اقدامات گرانبها و منحصر به فرد چه بهلحاظ تاکتیکی و چه به لحاظ گستردگی و پیچیدگی کار در تاریخ بانکداری کشور به ثبت برسد. وی خاطرنشان کرد: بدون شک نظام بانکی و ساختار اقتصادی کشور از این موفقیت بهره خواهند برد. سیدمهدی حسینی، عضو هیأت مدیره بانک سپه نیز در این نشست گفت: بانک سپه از همان ابتدا با درک اهمیت و پیچیدگی کار بهدلیل عدم وجود تجربیات مشابه در این سطح سعی در تدوین و تهیه برنامه و استراتژی کاملاً بومی کرد.
وی تعریف برنامه ادغام در پنج مرحله، تدوین راهبرد ادغام، غربالگری هدف، بررسی و تحلیل، برنامهریزی و یکپارچهسازی و اجرای یکپارچه را اولین قدم محکم و استوار بانک سپه در راه اجرای مأموریت خطیر و ملی ادغام برشمرد. هادی فیض اخلاقی، قائم مقام مدیرعامل بانک سپه نیز در این مراسم گفت: توجه به دغدغههای کارکنان، مشتریان، سهامداران، سپردهگذاران و تمام ذینفعان این بانکها و مؤسسه اعتباری وابسته به نیروهای مسلح یکی از بخشهای مهم مورد توجه متولیان ادغام در بانک سپه است.
وی اضافه کرد: این دغدغهها و خواستهها بدرستی و منطقی مورد توجه قرار گرفت و برای برطرف کردن آن اصلاحات اساسی در ساختار صف و ستاد بانک با موافقت وزارت امور اقتصادی و دارایی صورت گرفت.
قائم مقام مدیرعامل بانک سپه افزود: بدیهی است با توجه به تعداد شعب و پرسنل این ساختار موردی و مربوط به دورانگذار و انتقال بوده و ساختار اصلی و اساسی و منطقی بانک به طور تدریجی در یک دوره سه ساله نهایی خواهد شد.
اهداف طرح ادغام محقق شد
معاون بانک مرکزی نیز دراین نشست گفت: ادغام بانکهای وابسته به نیروهای مسلح، ۱۰ هدف مهم و اساسی داشت که تمامی آنها در چارچوب قوانین و مقررات و با رعایت حقوق تمامی ذینفعان، امانتداری و شفافیت محقق شده است.
فرهاد حنیفی، انجام فرآیندهای مطلوب ادغام بانکهای وابسته به نیروهای مسلح را حاصل مسئولیتپذیری، دلسوزی، همدلی و تلاش مضاعف تمام دستاندرکاران این پروژه بزرگ دانست و یادآور شد: در گام نخست ادغام بانکهای وابسته به نیروهای مسلح در بانک سپه ۱۰ هدف مهم و اساسی طراحی و پیشبینی شد که تمامی آنها در چارچوب قوانین و مقررات و با رعایت حقوق تمامی ذینفعان، امانتداری و شفافیت انجام شد. وی با اشاره به اهمیت ادغام بانکهای وابسته به نیروهای مسلح در اصلاح ساختار نظام بانکی کشور، تصریح کرد: در کنار انجام این پروژه مهم، تمامی مقررات بانک مرکزی نظیر رعایت نرخ سود سپردهها و بهداشت اعتباری در بانک سپه و بانکهای وابسته به دقت رعایت شد. حنیفی ابراز امیدواری کرد: انجام فرآیندهای ادغام بانکهای وابسته به نیروهای مسلح در بانک سپه با دقت و سرعت فعلی
ادامه یابد.
بــــــــرش
ابعاد بزرگترین بانک کشور
براساس اطلاعات ارائه شده با عملیاتی شدن این ادغام بزرگترین بانک کشور متولد میشود. هماکنون بانک سپه هزار و 600 شعبه دارد که با افزوده شدن 2 هزار و 900 شعبه متعلق به بانکهای وابسته به نهادهای نظامی تعداد کل شعبات این بانک به 4 هزار و 500 شعبه میرسد که از این نظر در صدر بانکهای کشور قرار میگیرد. علاوه براین با این ادغام تعداد کارکنان این بانک نیز به 43 هزار نفر میرسد. درواقع با افزوده شدن 28 هزار پرسنل 5 بانک نظامی به 15 هزار نفری که در بانک سپه کار میکنند تعداد کل کارکنان این بانک به 43 هزار نفر میرسد. همچنین طبق اطلاعات منتشر شده حدود 24 میلیون سپردهگذار دراین 5 بانک حضور دارند که پس از ادغام مشتری بانک سپه خواهند شد. براساس آمارهای سال ۹۵، مجموع سرمایه این پنج بانک حدود ۴۲ هزار میلیارد ریال است که بیشترین سرمایه در اختیار بانک مهراقتصاد با ۱۲ هزار میلیارد ریال قرار دارد. بعد از آن بانک انصار با ۱۰ هزار میلیارد ریال سرمایه قرار دارد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت درگذشت آیتالله امینی
-
او را با صراحت و شوخطبعیاش به یاد میآورم
-
کاهش60 درصدی مراجعه بیماران سرپایی به مطبها
-
میوه شیرین و کام تلخ
-
محفل انس با قرآن در حضور رهبر معظم انقلاب
-
هیچ استانی در وضعیت قرمز نیست اما وضعیت عادی هم نیست
-
وزارت خزانهداری امریکا سایت روزنامه ایران را مصادره کرد
-
جهان پسا کرونا عصر غربت یا اعتماد؟
-
از شایعه مرگ «کیم جونگ اون» تا فرضیه حمله هستهای
-
۳۱میلیارد دانلود جدید در اپ استور و گوگل پلی
-
نمیتوانستم در خانه بنشینم، باید به بیماران کمک میکردم
-
رمضان و حمایت از فقرا در بحران کرونا
-
کنارآمدن با کرونا
-
این غول را کمی کنار بکشید!
-
الزامات کاهش درآمدهای نفتی
-
وقتی در #خانه نیستیم برای جلوگیری از شیوع کرونا فاصله با افراد را رعایت کنیم
-
روابط بخش خصوصی و دولت هوشمندانه تر شود
-
دیگر کسی در دولت نمیتواند تصمیم ناگهانی بگیرد
-
تولد بزرگترین بانک کشور
اخبارایران آنلاین